به گزارش خبرگزاری حوزه، اول خرداد، روزی که آمادگی خودش را برای حضور در انتخابات ۱۴۰۰ اعلام کرد، کشور مشکلات فراوانی داشت؛ اقتصادی، بهداشتی، سیاسی. سختترین روزها را سپری میکردیم. برایم تعریف میکرد: «وقتی همسرم متوجه شد کاندیدا شدم، گریه کرد. گفت: «آقا! چرا با این وضعیت قبول کردید سکان کشور رو به دست بگیرید؟ آبروتون رو میبرن!» به ایشون گفتم: «آبروی من در برابر دینم و کشورم و رهبرم هیچ ارزشی نداره!»این بخشی از کتاب «رئیسی عزیز» از زبان مهدی زمانی فرد عضو شورای عالی حوزه علمیه خراسان است که طبق برنامهریزی انتشارات «حماسه یاران» و با نویسندگی «فائزه سعادتمند» هفته آینده با قیمت ۱۲۹ هزار تومان منتشر میشود.
خاطرات مختلفی که در دورانهای مختلف زندگی شهید رئیسی در رسانههای مختلف و توسط افراد مختلف گفته شده، در این کتاب نوشته شده است. این کتاب که با هدف نشان دادن سبک و منش رئیس جمهور مردمی و شهید به مردم در آستانه انتخابات تدوین شده تا با نشان دادن سبک مدیریتی او به انتخاب کاندیدای اصلح در انتخابات پیش رو توسط مردم کمک شود.
در بخش دیگر این کتاب از زبان بهرام عیناللهی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، آمده: «به سرانجام رساندن طرحهای نیمهکاره دولتهای قبل، برایش اولویت داشت؛ بهخصوص مراکز درمانی که با جان مردم سروکار داشت. روبان خیلیها را خودش در ایام عید برید؛ بیمارستان هزار تختخوابی حضرت مهدی(عج) در تهران که بعد از ۱۵ سال چشمانتظاری افتتاح شد، بیمارستان شهریار که ۳۳ سال قبل کلنگش خورده بود! ساختمان ۱۵ ساله بیمارستان ولیعصر(عج) اراک هم در دولت خودش تکمیل شد. بنا بود برود برای افتتاح، که سفر نیمهکاره آذربایجان اجازهاش را نداد.اول خرداد ۱۴۰۰ پرسنل بیمارستان توی پلاکارد نوشته بودند: «شهیدِ جمهور! منتظرت بودیم.»
انتشارات حماسه یاران پیش از این نیز کتاب «سلیمانی عزیز» را در ۲ جلد تدوین و به چاپ رسانده بود که به نظر میرسد کتاب «رئیسی عزیز» نیز در همان سبک تنظیم شده باشد. نام هر دوی این کتابها برگرفته از جملات رهبر معظم انقلاب درباره این دو شهید است که پس از شهادتشان آنها را «شهید سلیمانی عزیز» و «رئیسی عزیز» خواندند. کتاب «سلیمانی عزیز» حاصل جمعآوری مصاحبهها، گفتوگوها و خاطرات شفاهی دوستان، همرزمان و آشنایان شهید سلیمانی است که با قلمی ساده و دلنشین، گوشهای از زندگی مرد همیشه در صحنه جبهه مقاومت را روایت کرده. این کتاب برای اولین بار سال ۱۳۹۸ منتشر شد.
در بخشی از این کتاب از زبان یکی از دوستان حاج قاسم آمده: «عادت خیلی از ما مردهاست غر میزنیم وقتی لباس پوشیده دم در منتظر خانم و بچهها هستیم. حاجی شبیه ما نبود. آماده که میشد میرفت آرام مینشست توی ماشین. نمیگفت زود باشید زود باشید، من عجله دارم هزارتا کار دارم نکنه توی ماشین نشستم اتفاقی برام بیفته. کسی بیاد کسی بره. نه صبورانه انتظار میکشید تا همسر و فرزندانش بیایند. وقتی هم که میآمدند یک لبخند میگذاشت کنج لبهایش و میگفت: «بفرمایید بشینید.»
پیش از این نیز کتاب «حبیب هشتمین خورشید» توسط مرکز تحقیقات کاربردی تبلیغ و تربیت دینی دانشگاه بینالمللی امام رضا(ع) و با مشارکت جمعی از اساتید و دانشجویان دانشگاه بینالمللی امام رضا(ع) به عنوان اولین کتاب درباره شهید رئیسی منتشر شده بود.
نظر شما