یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ |۲۲ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 24, 2024
کد خبر: 1163862
۲۴ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۶:۲۴
دولت فردا و الگوی سیاست‌ورزی شهید

حوزه/ کارگروه سیاست‌گذاری فرهنگی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم علیه‌السلام به مناسبت درگذشت شهادت‌گونه رئیس جمهور فقید جمهوری اسلامی ایران، اولین نشست دولت فردا و الگوی سیاست‌ورزی شهید را برگزار کرد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، شهید سید ابراهیم رئیسی، هشتمین رئیس جمهوری اسلامی ایران عصر یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ به همراه تعدادی از همراهان در مسیر بازگشت از مراسم افتتاح سد «قیز قلعه‌سی» به سمت تبریز، در منطقه ورزقان استان آذربایجان شرقی دچار سانحه هوایی شد و با همراهان خود به شهادت رسید.

کارگروه سیاست‌گذاری فرهنگی پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم علیه‌السلام به پاس قدردانی از خدمات شهید حجت‌الاسلام والمسلمین رئیسی و انتخابات زودهنگام ریاست‌جمهوری، نشستی را با عنوان دولت فردا و الگوی سیاست‌ورزی شهید برگزار کرد.

در این نشست علی مؤمن جامعه‌شناس، عباس حیدری‌پور قائم مقام پژوهشکده باقرالعلوم علیه‌السلام، علی سعیدی عضو هیئت علمی گروه اقتصاد اسلامی دانشگاه تهران، وحید طراوت پژوهشگر مکتب امام، مجتبی عرب رئیس بنیاد نهضت، مجتبی کاظمی پژوهشگر علوم سیاسی، محسن موتورچی عضو ستاد ویژه رئیس جمهور در امر مردمی‌سازی دولت، مهدی افراز مدیر گروه سیاست‌گذاری فرهنگی پژوهشکده باقرالعلوم علیه‌السلام، حمید ساجدیان دبیر کارگروه حکمرانی اسلامی مدرسه عالی شهید بهشتی، فرشا توسلی مدیر مؤسسه سواد حکمرانی آرمان روح الله، حمید ابدی مدیر دفتر مطالعات پیشرفت اندیشکده معنا و حمزه وطن فدا پژوهشگر مؤسسه فتوت حضور داشتند که بخشی از سخنان ایشان در ادامه تقدیم مخاطبان می‌شود.

حمزه وطن فدا: دولت شهید رئیسی و سیاست‌ورزی در افق حقیقت ولایت

با پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره)، حکومت از مدار پادشاهی طاغوتی خارج و به مدار ولایت فقیه منتقل شد و این گام اول و قدم بزرگی بود که برداشته شد و اکنون در مرحله دولت‌سازی قرار داریم.

همانطور که امام راحل معتقد بود افق پادشاهی باید جابه‌جا شود، افق ریاست جمهوری در ایران نیز باید جابه‌جا شود و به افق ولایت برگردد؛ باید افق در ریاستِ جمهوری از افق کارشناسی‌ها و کارآمدی‌ها بیرون بیاید و در افق ولایت قرار گیرد؛ یعنی اول الله، بعد رسول الله، بعد ولی فقیه و در لایه بعد نخبگی ولایی و بعد مردم باشد.

تمام اسلامی بودن نظام اسلامی و انقلاب اسلامی، به این نیست که الان مفسد اقتصادی داریم یا نداریم، بلکه به این است که ردای حاکمیت به دوش فقیه نشسته است، این است که می‌گوییم انقلاب ما اسلامی شد؛ ولی نسبت به بقیه چیزها به جز حکومت، هنوز باید بسیار کار کنیم تا مفسد برود و اقتصاد درست شود.

خدای متعال در آیه ۵ سوره قصص می‌فرماید «ما می‌خواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم». افق نهایی، ولایت مردم و به معنای صحیح کلمه مردم سالاری است؛ همانطور که فاصله ولایت معصوم تا ولایت مردم را ولی فقیه برمی‌دارد، فاصله ولی فقیه تا ولایت مردم را نیز دولت ولایی و دولتِ در افق ولایت برمی‌دارد.

خدا به واسطه تمام مجاهدت‌های ملت ایران، شهدای جبهه مقاومت و شهادت حجت‌الاسلام والمسلمین رئیسی، آقای امیر عبداللهیان، حجت‌الاسلام آل هاشم و دیگر شهدا، نفحۀ دولت اسلامی و یک نحوه سیاست‌ورزی قدسی یعنی دولت شهید را برای ملت ایران فرستاده است تا آن را سردست بگیرند و جهان را به تماشا بنشانند.

عالم تمنای یک دولت اسلامی دارد. هم‌اکنون در این عالم امکانی وجود دارد به نام دولت اسلامی، رئیس جمهوری که از پدر برای تو مهربان‌تر است، مثل مادر دلش برای تو می‌سوزد، خودش حاضر است بسوزد ولی تو بمانی؛ و ای جهان ملتی را نگاه کن که رئیس جمهورش را، سیاسی‌ترین عنصر جامعه‌اش را مثل پدرش، مثل برادرش، مثل مادرش در آغوش می‌گیرد و اشک می‌ریزد.

حمید ابدی: بنای سیاست در مقام دولت | کاری که احمدی نژاد نتوانست، با شهید رئیسی شد

پس از سال‌های دفاع مقدس، یعنی اواخر دهه شصت و در دهه هفتاد به فرهنگ سیاسی‌ای مبتلا شدیم که به شخص آقای هاشمی رفسنجانی قائم بود. این فرهنگ سیاسی در دولت سازندگی شکل گرفت و به مرور زمان به یک نظم سیاسی تبدیل شد، که در اینجا از آن به «زمین» تعبیر می‌کنیم و به آن می‌گوییم زمین سیاست.

به تبع این نظم سیاسی، موازنه سیاسی‌ای هم بین نیروهای سیاسی کشور شکل گرفت و بر سیاست‌ورزی در کشور هم منطقی حاکم شد؛ این منطق وجوه مختلفی داشت، یک وجه آن این بود که: مبتنی بر زد و بند بود، یک وجه آن این بود که بر نوعی از رقابت منفی استوار بود. در این منطق سیاسی که شکل گرفته بود عملاً از مسائل کشور غفلت و مسائل به آینده حواله داده می‌شد.

با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد و به ویژه در سال ۱۳۸۸ که نقطۀ اوج نزاع بود، این جریان و فرهنگ سیاسی خشونت پنهان خود را نشان داد و وجه غیر اخلاقی خود را برملا کرد. از این حیث آقای احمدی نژاد توانست به ما نشان دهد که می‌توان از این فرهنگ سیاسی که برای ما و انقلاب اسلامی نیست عبور کرد، اما خود عامل بقای این فرهنگ در فضای سیاسی کشور شد.

وقتی حاج قاسم شهید شدند، از یک جهت دروازه‌ای به روی ما گشوده شد، به خصوص به واسطه آن جمله «جمهوری اسلامی حرم است» در وصیت‌نامه‌شان. این جمله طلیعۀ یک فرهنگ سیاسی بود؛ این جمله حاج قاسم تذکری بود به نیروهای انقلابی و راه جدیدی را نشان داد و آن هم این‌که در متن ساختار رسمی جمهوری اسلامی هم می‌توان راهی را طی کرد.

با همه گشایش‌هایی که شهادت حاج قاسم سلیمانی برای ما به دنبال داشت، اما هنوز اینها را در مقام دولت و دولتمرد به صورت متعین ندیده بودیم که چه کسی واقعاً می‌تواند ردای این فرهنگ سیاسی جدید را بر تن کند و آن فرهنگ سیاسی جدید را تعیّن بخشد، و در فضای دولت بتواند بنیان‌گذار آن سیاست جدید باشد.

سید حسن نصر الله در سخنرانی خود به مناسبت شهادت حجت‌الاسلام والمسلمین رئیسی گفت: ما در مقام نبوت اسوه و الگو داشتیم، در مقام امامت اسوه و الگو داشتیم؛ در سطح رهبران بالادستی اسوه و الگو داشتیم، اما در مقام دولت و اداره دولت اسوه نداشتیم، منتظرش بودیم، چشم انتظارش بودیم. از این لحظه به بعد آقای رئیسی برای ما در مقام اداره دولت، مقام دولت‌داری و در مقام ریاست جمهوری الگویی را آورد. گم شده ما و آن کسی که ما چشم انتظار او بودیم و منتظر بودیم که فرا رسد و ما را از این فرهنگ سیاسی که متزلزل شده بود عبور دهد.

آقای رئیسی، هم خودشان و هم شهادتشان طلیعه زمین سیاست جدید جمهوری اسلامی است، و هم طلیعه این‌که زمین سیاست و فرهنگ سیاسی ما در جمهوری اسلامی متحول شود.

علی مؤمن: تداوم دولت رئیسی در گرو تولید علوم اجتماعی متناظر با وضعیت تاریخی انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی یک موقعیت جدید تاریخی در جامعۀ ایران، با مردم ایران و برای جامعه ایران بوجود آورده است که این جدید بودن از جنس تحول قلوب بوده و به همین دلیل انسانی جدید، و بالتبع جامعه‌ای جدید با ماهیت وحدتی متفاوت را شکل داده است.

رابطه جامعه با دولت هم زیرمجموعه این وضعیت تاریخی قرار می‌گیرد، یعنی یک وضعیت تاریخی در رابطۀ میان فرد، جامعه و دولت ایجاد کرده است به گونه‌ای که با وجود تفاوت‌هایی که میان این سه وجود دارد اما امکان شکل‌دهی به یک وحدت را در ذیل وضعیت تاریخی انقلاب اسلامی بوجود آورده است که در موقعیت انقلاب اسلامی اینها نه تنها دچار فاصله، تضاد و اختلاف نمی‌شوند، بلکه فاصله یا اختلاف‌های بوجود آمده، کمتر می‌شود و اینها به همدیگر نزدیک می‌شوند و گونه‌ای از وحدت را شکل می‌دهند.

این وحدتی که شکل می‌گیرد، تقریباً خارج از نظریاتی است که در دانش‌های علوم اجتماعی برای شکل‌دهی به وحدت بیان می‌کنند. وحدت با محوریت منافع، محوریت کاریزما و یا مبتنی بر تبلیغات توانایی توصیف و تحلیل ماهیت این وحدت را ندارند. جنس، جایگاه، موقعیت و نحوه عملکرد این وحدت با شکل وحدت‌هایی که در علوم اجتماعی بیان می‌شود و سیاست‌مدران آن را دنبال می‌کنند، متفاوت است.

عامل، اصل و یا مبنایی که ماهیت این وحدت را شکل می‌دهد، ارتباط خاص یا ارتباط با ویژگی‌های خاصی است که انسان ایرانی در آن، و در یک موقعیت تاریخی، با حقیقت یا توحید برقرار می‌کند؛ این به آن معنا نیست که انسان ایرانی ما قبل از انقلاب اسلامی با توحید یا با حقیقت ارتباط نداشته است، بلکه منظور این است که تحول در قلوب که ناشی از انقلاب اسلامی است، ویژگی‌های خاصی دارد که به شدت وجه اجتماعی و سیاسی پیدا کرده و از مقومات آن شده است.

مهم‌ترین چیزی که درباره دولت فردا یا دولت اسلامی و تداوم دولت آقای رئیسی مطرح است، فهم دانشی از این وحدت و ارتباط است که چگونه و طبق چه قواعدی این وحدت شکل می‌گیرد و کار می‌کند؟ در کجا رقم می‌خورد و در کجا رقم نمی‌خورد؟ اگر بتوان این موارد را به زبان آورد و صورت‌بندی کرد، می‌توان درباره منطق، چهارچوب، مسیر، الگو، سبک‌ و موارد بسیار دیگر، فکر و حرکت کرد.

حمید ساجدیان: دولت کارآمد و ضرورت نیروی سوم

اگر به دولت از نظر ماهیت سازماندهی‌اش فکر کنیم و الگوی اداره دولت را موضوع توجه خودمان قرار دهیم، این دولتی که میراث‌دارش هستیم یک چالش اساسی دارد و در واقع به لحاظ فرآیند اعمال اقتدار خودش، همیشه با دست‌اندازهایی روبرو است؛ در اینجا این فرآیند را از زاویه ماهیت سازماندهی، موضوعِ دقت خودم قرار می‌دهیم.

این سازمان، سازمانی است که اصطلاحا به آن سازمان هرمی می‌گویند. سازمان هرمی یک فرهنگ دارد یک خلقی دارد، تا حدی می‌تواند باری را بردارد، چالش‌های سازمان هرمی و فرصت‌هایش (انضباط می‌دهد، انسجام می‌دهد) هم مشخص است. سازمان هرمی در واقع بر پایه اعمال قدرت و خط فرمان حرکت می‌کند و دستورات و بخشنامه‌ها هستند که تحرک را ایجاد می‌کنند.

سازمان هرمی سازمانی است که آدم‌هایش را استخدام می‌کند، اجیر می‌کند. این سازمان از نظر اقتصادی خیلی گران است و از زاویه فرهنگی و تربیتی که مهم‌تر از جنبه اقتصادی‌اش است یک آسیب جدی دارد؛ وقتی در این سازمان فرهنگ کارمندی غالب می‌شود آدم‌ها تحرک خودشان را از دست می‌دهند و عمدتاً رشد آدم‌ها در آن به مرور زمان کم می‌شود.

به نظر می‌رسد که خیلی وقت‌ها کارآمدی دولت‌ها را در به هم زدن این ساختار یا وظایف را از این گرفتن و به دیگری دادن دنبال می‌کنند. به نظر می‌رسد که در جمهوری اسلامی، در طراحی این سیستم نکاتی آمده که این نکات ظرفیت [چنین چیزی را] درست کرده و ایده انقلاب اسلامی را در بلوغ خودش و در اینکه این سازمان هرمی بتواند بهینه‌ترین شکل خودش را برای اجرا داشته باشد.

من معتقدم که آیت الله رئیسی، توانستند یک نمونه و یک الگو در این زمینه بسازند. آقای رئیسی عدم تحرک این ساختار بزرگ و فربه و این ماشین سنگین را با کار بهینه و با خستگی‌ناپذیر بودن و با مجاهدت و تحرک بسیار زیاد، جبران کردند؛ یعنی ایشان از جای دیگری اعمال قدرت را دنبال می‌کند نه از جایگاه رسمی خود و به عنوان یک رئیس جمهور.

این سطح از تحرک و مجاهدت حجت‌الاسلام والمسلمین رئیسی در غرب و شرق نمونه نداشت. ما به بهینه‌ترین و کارآمدترین شکل، دولتی را بدون تجارتی کردن و بدون اینکه فرهنگ بازار را در آن اضافه کنند، بلکه با فرهنگ خدمت و اضافه کردن فرهنگی ایمان تجربه کردیم.

دولت فردا و الگوی سیاست‌ورزی شهید | نشست اول

مجتبی کاظمی: بنیاد دولت دینی اصیل در جهان سیاسی بی بنیاد

دوندگی مرحوم آقای رئیسی ریشه در یک سیاست دینی دارد، ریشه در یک بنیادی دارد که گویا با یک امری در کشور گره خورده که هر چقدر در آن قدم بر می‌دارد احساس می‌کند بیشتر است؛ به همین سبب در عین پر تلاشی هیچ وقت این بزرگوار را عجول نمی‌دیدید، آرام می‌دیدید. این خیلی مهم است، در واقع این یک اتفاق است. چرا این رقم می‌خورد؟

حضرت آقا تعبیری درباره شهید رئیسی شبیه به این دارند که «هیچ طرحی را به جای دیگر نمی‌سپرد»؛ یعنی به جای اینکه به جای دیگری تحویل بدهد یا به گردن دیگری بیندازد خودش زیر بار مسائل کشور رفت. این را شما در ایشان می‌بینید، این برخاسته از این است که در پرتو سیاست دینی، در مسیر دولت ورزی، او با یک امر واقعی گره خورده است که به او جدیت می‌دهد، پرتلاشی می‌دهد.

این پرتلاشی و خستگی‌ناپذیری هر چقدر در این مسیر باشد باز بیشتر جا دارد؛ من احساس می‌کنم که ما پرده و وجه دیگری از سیاست دینی را با آقای رئیسی تجربه کردیم، و این زوایای بسیاری دارد؛ همان‌طور که ما با مرحوم امام یک بنیان و مبنایی را تجربه کردیم، با رهبری تفصیل آن بنیان را دائم تجربه می‌کنیم و درباره آقای رئیسی دقیقاً همین اتفاق افتاد، آن چیزی بود که ما در مسیر اجرا می‌خواستیم.

سیاست دینی امری است که مدام نیاز به فکر دارد، با فکر کردن به آن است که گویا پرده‌ها و فضای آن برای ما باز می‌شود.

مجتبی عرب: سیاست توحیدی، سیاست موحدانه میدان به اراده‌های انقلابی

شهادت حجت‌الاسلام والمسلمین رئیسی نه به عنوان یک مسئله‌ی جبران‌گر؛ بلکه به عنوان مسئله‌ای که اجر یک سیاست‌ورزی بوده است قرار داده شده و این خودش نکته مهمی است که سیاست‌ورزی شهید رئیسی به عنوان رجایی گام دوم انقلاب، می‌تواند برای سال‌های آتی باقی باشد.

شهید رئیسی سیاست توحیدی، سیاست اخلاقی، سیاستی که مبتنی بر ملاحظه رضای الهی تنظیم شده باشد را برای کشور ما زنده کرد. وی ثابت کرد که می‌شود سیاسی بود و سیاست را توحیدی پیش برد. نخ تسبیح بسیاری از ویژگی‌های ایشان همین سیاست توحیدی و همین سیاست مبتنی بر تقوا است.

از جمله مسائل مهم در ترجیح رضای الهی که امام علی علیه‌السلام در نامه مالک اشتر اشاره می‌فرمایند، ترجیح رضایت عموم مردم بر خواص است. تلاش شهید رئیسی این بود که نفع مردم را به عنوان یک معیارِ تشخیصِ رضایت الهی وارد سیاست کند و این سیاست توحیدی، خودش نکته مهمی است؛ می‌خواهم بگویم که من تنها یک بُعد اخلاقی که مثلاً مبتنی بر جنجال نکردن باشد را به عنوان فاکتور اصلی نمی‌بینم.

در اذهان عموم مردم این‌گونه جا افتاده که سیاست‌ورزی یک امر کثیف و یک امر زشت است، در حالی‌که مکتب ما آمده است تا نشان دهد که ما سیاست تمیز داریم، سیاستی که به قدرت فکر می‌کند، اما برای خدا و با خدا به قدرت فکر می‌کند؛ یعنی مخلصانه. اتفاقاً این سیاست است که افق شهادت را می‌گشاید. شهید رئیسی این حرف را در دورۀ پسا تصویرِ نظام و گام دوم نظام نشان داد.

این اتفاق باشکوه و عجیبی است و من فکر می‌کنم که ما نمونۀ تاریخی‌اش را نداریم که در انقلاب‌های مردمی و تثبیتش به شکل نظام، در یک مرحله‌ای کسی توانسته باشد چنین سیاست‌ورزی الهی را که یک گواه محکم مثل حضور مردم و نقطه شهادت (آن اتصال خاص به ملکوت عالم) دارد که به عنوان عامل صدق این حرکت خودش را نشان دهد.

آقای رئیسی نمادی از خدمت به مردم محروم است و این خدمت در سیاست توحیدی الگوی سیاست ورزی‌ای است که به آرمان‌های الهی اولویت جدی می‌دهد. مجموعه عناوینی که ما به صورت پراکنده و به عنوان ویژگی‌های مثبت ایشان توضیح می‌دهیم، مثل اهل جنجال نبودن، به مردم توجه کردن، اهل خدمت بودن، بی سر و صدا کار را جلو بردن و همۀ این‌ها را می‌توان ذیل سیاست توحیدی دسته‌بندی کرد.

فرشاد توسلی: سادگی روایت جمعی و ضرورت حکمرانی

حرف مشترک بچه‌های تیز و تند انقلابی و مردم کف کوچه و بازار، این بود که آقای رئیسی را ساده دیدیم. این سادگی در این سال‌ها ممکن است اسباب طعن و تمسخر و طنز را هم فراهم کرده باشد. مثلاً خود پاشیدگی و چنددسته‌گی دولت؛ گویا همین خودش برای ما دلالتی داشت که آقای رئیسی ساده است، به این معنا که نمی‌تواند جمع کند و گفتمان واحدی را وسط بگذارد و مسئله را پیش ببرد.

همه می‌گفتند آقای رئیسی حرفی از خودش ندارد و نگاهش به دهان رهبری است و اگر بخواهیم به حالت انتقادی به آن نگاه کنیم، باید بگوییم «تقلیدگر» است. چهارمین وجه سادگی‌اش در نحوه ارتباطش با مردم بود؛ مثلاً سفرهای استانی که یک ایده تکراری بود. دوباره اینجا یک سادگی بروز پیدا کرد، نوآوریِ آنچنانی نداشت.

آخرین داده من این است که گویا ایشان در عرصه سیاسی آماده بود که مشت و لگد بخورد و دفاع نکند. اگر به برایند این چهار مورد توجه کنید به همان سادگی می‌رسیم؛ البته اگر کمی از فرهنگ سیاسی بیرون بیاییم و فرهنگ زیست عامیانه را نگاه کنیم این سادگی یک محبوبیت ناخودآگاه هم می‌آورد و شاید یکی از عوامل همدردی عموم مردم ـ علاوه بر صحنه شهادت ایشان ـ همین سادگی بود.

این سادگی آقای رئیسی به نسبتِ یک دولتمرد خلافِ آمد بود؛ یعنی آنچه که ما دهه ۷۰ و ۸۰ و ۹۰ از دولتمرد ادراک کردیم پیچیدگی بود؛ تعبیر عامیانه‌اش را بخواهیم بگوییم می‌شود «کید داشتن»، «پروژه داشتن»، «چند وجه بودن»، اما، ما با این خو گرفته بودیم که سیاستمدار و دولتمرد یعنی همین. اما شخصی سکاندار عرصه اجرایی شد که این را نداشت، ساده بود و این سادگی بسیار هوشمندانه، حکیمانه و به موقع بود.

آقای رئیسی پروژه نداشت، چون پروژه‌ او پروژه انقلاب اسلامی بود. شهید رئیسی یک باور عمیق داشت که انقلاب اسلامی و ولایت فقیه چیز بی مبنا و اساسی نیست، انقلاب اسلامی یک امتداد فرهنگیِ تاریخی است و در واقع یک امر پایدار است و هر پروژه‌ای که دولت‌ها بیاورند حتی اگر قسمتی از طرح انقلاب اسلامی بیرون بزند، پایدار نیست. هر طرح پایداری در این بستر تاریخی معنا می‌دهد.

آقای رئیسی خود قانون اساسی ما بود. آقای خاتمی در آخر دولتش مجبور شد همایش اصلاح قانون اساسی بگذارد. آقای احمدی نژاد در پایان دولتش همینطور. آقای روحانی چند بار از رفراندوم سخن گفت. درست است که دولت آقای رئیسی سه سال بود، ولی با این روند بسیار بعید است که به این نقطه می‌رسید؛ چون آقای رئیسی انقلاب اسلامی را باور داشت، نه اینکه انقلاب اسلامی را یک باور کلامی بداند!

رضا طراوت: جریان عبودیت در سیاست و احیای سیاست قدسی در دهه پنجم انقلاب اسلامی

بعد از هشت سال درجازدن در مسائل اقتصادی و رفتن به بیراهۀ مذاکره، به لحاظ وضعیت اقتصادی وضعیت اسفناکی داشتیم؛ اقتصادی رو به سقوط، اقتصادی منتظر و آشفته. این یک بُعد داستان بود. سرمایۀ اجتماعی که در انتهای دولت قبلی خیلی پایین آمده بود، خودش را در مشارکت انتخابات سال ۱۴۰۰ نشان داد و در واقع مردم به این شکل از وضعیت دولت اعلان نارضایتی کردند.

در این شرایط، آقای رئیسی پا در عرصه گذاشت و در آن زمان دو ضرورت پیدا بود، یک ضرورت این بود که نامزدی با گفتمان انقلاب و در چهارچوب سیاست‌های کلان و مقید به فرمان کلی رهبری انقلاب روی کار بیاید و دیگر فردی باشد که امکان وحدت نیروهای انقلابی را فراهم کند؛ در آن زمان این دو شرط برجسته بود و به همین دلیل دلسوزان به این نتیجه رسیده بودند که ایشان در انتخابات شرکت کنند.

اولین نقطه سیاست‌ورزی آقای رئیسی را در همین جا باید شناسایی کرد؛ ایشان اساساً یک‌جور فداکاری کرد، و این فداکاری در فضای سیاسی معنادار است. ایشان در جلسه تنفیذشان هم گفتند: «من واقعاً آمدم برای اینکه مشکل را حل کنم، نه برای امور دیگر». چون تهمت می‌زدند که ایشان می‌خواهد مثلاً به یک جایگاه دیگری برسد و با این کارش دارد فضاسازی می‌کند.

اینجا دو اتفاق جدی افتاده است: یکی اینکه دولت و حاکمیت و ریل دولت و حاکمیت به گفتمان انقلاب اسلامی و اصول مکتب امام و خط رهبری برگشت و اتفاق دوم عبارت است از تبدیل یک اقتصاد در حال سقوط، منتظر و مذاکرهِ بسنده و منفعل، به اقتصادی در حال رشد و با ابتکار. این‌ها باعث می‌شود که دولت آقای رئیسی را یک دولتی که پیشرفت را محقق کرده است، قضاوت کنیم.

اگر بخواهیم آقای رئیسی، سیاست‌ورزی ایشان و دولت مردی‌شان را توصیف کنیم می‌توانیم روی عناصر متکثری دست بگذاریم. در اینجا بررسی مراسم تشییع جنازه ایشان مهم است. این تشییع بسیار عجیب و غیر منتظره بود و در توصیف آن باید تأمل کرد. مردم دیدند یک مدیر کلان جمهوری اسلامی در وسط میدان در حال خدمت و رسیدگی و پیگیری کارهای دولت شهید شد.

آقای رئیسی گوهری را در عرصه سیاست برای ما آورد که اصل و اساس و آن سیاست‌ورزی الهی و ورود در سیاست از زاویه عبودیت است؛ کسی که دینش را سیاسی نکرد، بلکه سیاست‌ورزی‌اش را دینی کرد؛ کسی که در سیاست و کارهای سیاسی و اداره دولت، خود را مطلقاً کنار گذاشت و سعی کرد هر جایی را که می‌خواهد ببیند از زاویه خدا ببیند.

عباس حیدری پور: تحلیل تمدنی دولت رئیس جمهور شهید

رهبر معظم انقلاب تعبیری دارند و می‌فرمایند که انقلاب اسلامی بدون قله‌ای به نام تمدن نوین اسلامی که برایش لحاظ شود و به سمت آن حرکت کند، واقعی دیده نشده است. این تمدن نوین اسلامی نسبتی با امت اسلام دارد، از قضا برخی از پژوهش‌هایی که در حوزه تمدنی اتفاق می‌افتد، بحث امت به عنوان دال مرکزی گرفته می‌شود، یعنی ما زمانی می‌توانیم از تمدن اسلامی سخن بگوییم که امت اسلامی برای ما برجسته باشد، یعنی واحد تحلیل ما از امت اسلامی و آمیختگی و نسبت‌گیری با امت اسلامی باشد.

اگر از این منظر بخواهیم دولت آقای رئیسی را بررسی کنیم، به نظرم نکات و جملات فراوانی می‌توان گفت. اهتمامی که این دولت به وضع جهان اسلام دارد، دردهای جهان اسلام مثل قصه فلسطین را بسیار جدی می‌گیرد و در عین حال با کلیت امت اسلامی ـ حتی دولت‌های آنها که در بسیاری اوقات گسستگی دارند ـ نوعی پیوند برقرار می‌کند.

دولت آقای رئیسی یخ روابط با عربستان را آب می‌کنیم، چرا؟ چون در اینجا منافع امت اسلامی دیده می‌شود و برجسته است؛ ما اینجا منفعل نیستیم، وارد کنشگری فعال می‌شویم، خواسته‌هایی داریم، با آرامش قصه را پیش می‌بریم، تنازعی در کار نیست؛ ولی اصل اینکه در فضای امت اسلامی اتصالات و ارتباطات حداکثری شود مد نظر است.

یا در ارتباط با مصر همینطور، اگرچه [خیلی پیش نرفت] اما اتصال و تماس‌های تلفنی برقرار بود. وزیر خارجه مصر برای اولین بار در مراسم تعزیت وارد ایران می‌شود. به تعبیر حضرت آقا ایشان (آقای رئیسی) بعد از شهادت و با شهادت هم کار می‌کند، خیلی جالب است! واقعاً یک مصداقش همین سفر کردن وزیر خارجه مصر به ایران است. این تعامل با دولت‌های اسلامی است.

تعامل او با امت اسلامی و جدی بودنش در این زمینه، در ضمنِ تعامل با همسایگان است. شاید ظاهراً در اینجا تا اندازه‌ای منافع اقتصادی حاکم باشد؛ ولی این همۀ داستان نیست، این روابط گسترده‌تر از این ماجرا است، چون اگر منافع اقتصادی مطرح بود، می‌توانستیم نشان دهیم که نحوه کنشگری تمایزهایی دارد، نه. در اینجا اصول کلی‌تر و کلان‌تری است که ضمن آنها منافع اقتصادی تعقیب می‌شود تا گشایش‌های اقتصادی بیاید. این یک وجه است. وجه دیگر کنشگری تمدنیِ این دولت.

مالک بن نبی متفکری است که در چهارچوب منظومه فکری‌اش به اصالت‌ها خیلی ارجاع می‌دهد. دو سه تا سه گانه دارد، یک سه گانه‌اش تحت عنوان «انسان، خاک، زمان» است یعنی در تحلیل تمدنی‌ای که انجام می‌دهد «انسان، خاک، زمان» برایش برجسته است و سه گانه دیگر «روح، عقل، غریزه» است. خیلی نمی‌خواهم به این بپردازم، فقط می‌خواهم الهام بگیرم و توصیف کنم.

به نظرم قصه آقای رئیسی و دولتش با این ادبیات تا حد خوبی قابل توصیف است. در داستان «انسان»، اگر قرار باشد خیزش و حرکت تمدنی‌ای اتفاق بیفتد، باید انسان را با تمام داشته‌ها و سرمایه‌های تاریخی و میراث‌داری‌اش دید (یعنی در این موقف دیده شود). «خاک» [را باید به عنوان] آنچه که در زمین است [در نظر گرفت]. «زمان» [را به عنوان] لحاظ اقتضائات است.

این سه گانه را شما در نظر بگیرید، می‌بینیم آقای رئیسی در این سه گانه میراث انقلاب اسلامی را که عقبۀ آن تفکر اسلامی و علوم اسلامی است را جدی می‌گیرد؛ یعنی همچنان که درباره مردمی‌بودن و خدمت‌گزاری و تلاش شبانه‌روزی آقای رئیسی، همه اتفاق نظر دارند، و هیچ کسی نیست که بگوید آقای رئیسی تنازلی داشته؛ یعنی از ارزش‌ها و آنچه که مبادی انقلاب اسلامی است تنازلی داشته، به هیچ وجه!

برای آقای رئیسی مسقط الراس حرکتِ ما (که ایران است) با مشخصاتی که دارد جدّی است؛ یعنی ایشان بخش زیادی از معادلات را با معادله ایران حل و فصل می‌کند، مسئله‌اش مسئله پیش رفتن ایران است، به همین دلیل این خاک و این سرمایه‌ها، چه سرمایه‌های مادی و چه سرمایه‌های معنوی برایش مهم است. در عین حال به اقتضائات زمان توجه دارد.

دولت فردا و الگوی سیاست‌ورزی شهید | نشست اول

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha