یادداشت | انتخابی سخت

حوزه/ امام باید میان دو انتخاب، سخت تر را برمی‌گزید. یکی شهید شدن و دیگری زنده ماندن. آن اول ساده تر بود، امّا بی اثر و دومین راه یعنی زیستن در دنیایی که نه عمّاری داشت برای روشنگری، نه ابوذری برای افشاگری، نه مالکی برای جنگاوری و نه حتی ۷۲ یار برای اثبات برادری! امّا آثاری داشت به امتداد تاریخ.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، فهیمه فرشتیان نویسنده حوزوی در یادداشتی آورده است:

هر سال چند روز مانده به آغاز ماه رمضان ذهنم آشفته می‌شود. نمی‌دانم نگران چیستم. چیزی بین اضطراب و شادی موج برمی‌دارد در وجودم. اولین روزه را که می‌گیرم تسکین می‌شود. روز دوم و سوم نرم نرم خو می‌گیرم به این حجم از درک حضور خداوند در دنیای اطرافم. از نسیم خنکی که بار تشنگی را از دوش دختر نوجوانم برمی‌دارد تا گرمای اولین جرعه چای که بر سر سفره افطار می‌نوشم. همه چیز نشانی از بوستانهای بهشتی دارد.

تازه دریای هستی‌ام دارد موج‌های ریز برمی‌دارد که می‌رسیم به نیمه ماه. مَدّی بلند بر جانم می‌افتد. نشاط و حزن شانه‌به‌شانه هم میهمان این شب و روزم می‌شود. دلم کنجی می‌خواهد برای اینکه در خلوت تخیّل کنم مادرانه‌ترین قاب عالم را.

لحظه‌ای که فاطمه زهرا سلام‌ الله‌ علیها برای اولین بار در آغوش گرفتن نوزاد خود را تجربه می‌کند و چشمان مشتاق علی علیه السلام که میل به دیدار این تصویر دارد. حالِ عروج می‌گیرم با این تصورات. امسال اما درست در همین حال و هوا انگار کسی پچ‌پچ‌کنان به اندیشه دعوتم کرد: چرا اینقدر امام حسن را دوست داری؟ چه چیز این جذبه را برایت می‌سازد؟ درباره‌اش چه می‌دانی؟ و اصلا چه می‌خواهی بدانی؟

برای چندمین بار در دنیای کلمات و صداها و حتی در دنیای مجازی دنبال واقعیت او می‌گردم، در جستجوی دلایلی دقیق‌تر برای حق بودنش. حقی که در میان غبار غلیظ نفاق کمتر دیده می‌شد. امام باید میان دو انتخاب، سخت تر را برمی‌گزید. یکی شهید شدن و دیگری زنده ماندن. آن اول ساده تر بود، امّا بی اثر. و دومین راه، یعنی زیستن در دنیایی که نه عمّاری داشت برای روشنگری، نه ابوذری برای افشاگری، نه مالکی برای جنگاوری و نه حتی ۷۲ یار برای اثبات برادری! امّا آثاری داشت به امتداد تاریخ.

پس امام حسن علیه السلام ماند و طعنه‌ها شنید. حتی بیش از پیامبر، که به رسول خدا، کفار نیش و کنایه می زدند و به او مسلمانان بی بصیرت نیز. تا آنجا که برخی "مذلّ المسلمین" صدایش زدند. آه!

ماند و دید کسانی را که لباس مذهب بر تن کرده و شعار دین سر می‌دادند، امّا کوچکترین ریشه ای در خاک اسلام نداشتند. ماند و چشید طعم نفاق را حتی در خانه‌اش. مهم امّا اینجاست که بیکار نماند. چرا که بعد از متارکه جنگ بنا کرد به ساختن تشکیلات و سازماندهی. همان سازمانی که در کوفه، مدینه، یمن، خراسان و مناطق دوردست بعدها نشانه‌هایش جوانه زد.

همان تشکیلاتی که بعد از شهادت امام حسین ماجرای توّابین و جریان قیام مختار را ساخت و نگذاشت ذره‌ای آب خوش از گلوی بنی‌امیه پایین برود. امام حسین علیه السلام وقتی شهید شد، می‌دانست که به دنبالش تشکیلاتی دارد که اینها پرچم را بالا نگه خواهند داشت و نمی‌گذارند حقیقت پوشیده بماند.

همه خوانده ها و افکارم را به صف می‌کنم. نوبت هایشان را چندین بار می‌چینم. جمع بندی می‌کنم: کاری که امام حسن علیه السلام کرد با کار امیرالمومنین، با انتخاب امام حسین علیه السلام و با عمل همه ائمه یک مضمون و معنا دارد، آگاهانه مقاومت کردن، تکلیف را دانستن و ایستادن به پای آن.

حال دوباره برمی‌گردم به همان حال عروج، به جمله ای که پیش از افطار چهاردهمین روز از ماه رمضان کسی با صدای رسا برای جمعی از دوستان می خواند: من حسینی شده دست امام حسنم.

انتهای پیام

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • العبد IR ۲۰:۲۲ - ۱۴۰۳/۱۲/۲۷
    اجرتون با کریم بن کریم امام حسن بن علی بن ابی طالب علیه السلام صله از دست مادرشون روزتون
  • Seyf IR ۲۳:۵۱ - ۱۴۰۳/۱۲/۲۷
    بسیار زیبا و دلنشین اجرتون با بانوی دو عالم