شعارهای «کیمیا» پشتوانه فکری ندارد زمانی که تیزرهای سریال «کیمیا» روی آنتن سیما رفت این امید ایجاد شد که قرار است یک سریال بسیار خوب را شاهد باشیم، به ویژه اینکه بازیگران بسیار خوبی در این کار حضور داشتند، برخی از آنها جز بازیگران نامی سینمای ایران هستند، اما با شروع این سریال تمام امیدها رنگ باخت و کاری به نمایش در آمد که هیچ جذابیت بصری را برای آن نمیتوان متصور شد. نکته دیگر اینکه این سریال قرار است در 110 قسمت روی آنتن رود! اتفاقی که برای اولین بار روی داده و تا به امروز چنین اتفاقی در تلویزیون کشورمان رقم نخورده است.
«کیمیا» قرار است روایتگر زندگی دختری باشد که جوانی خود را قبل از انقلاب آغاز و تا زمان حال زندگیش روایت میشود. در طول این مدت نیز در مجموعه تصویر میشود که میتوان از دفاع مقدس یا پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان نمونه نام برد، اما آن چیزی که تاکنون شاهد هستیم، کاری سطحی است که به رویدادهای مورد نظر نگاهی پیش پا افتاده دارد. نکته تاسف آور دیگر این است که، افراد انقلابی در این مجموعه بدون هویت و شخصیت هستند و تنها ویژگی که برای آنان تصویر شده، مثبت بودن است که به هیچ وجه باورپذیر نیست.
نکته دیگر اینکه، وقتی در فیلمی یا سریالی قرار است تصویرگر چهره انقلابیون باشیم معمولا به شخصیت پردازی توجهی نداریم و تنها امری که برایمان به عنوان فیلمنامهنویس و کارگردان اهمیت دارد، این است که فرد مورد نظر بدون خطا و عاری از هر اشتباهی باشد، همین چهرهنگاری کاملا سفید باعث میشود تماشاگر موضوع مورد نظر را باور نکند برای همین نسبت به آن اثر جذب نمیشود. دلیل این اتفاق را هم من در یک امر جستجو میکنم، آن نیز این است که حساسیت و خط قرمزهایی که در بسیاری مواقع غیرضروری هستند باعث میشود نگاهها در این زمینه کلیشهای باشد.
برای رهایی از این معضل سینما و تلویزیون باید با سیاستگذاری مشخص تکلیف خود را مشخص کرده و با توجه به چارچوبهای تعیین شده اقدام نمایند.
مثلاً دایره فعالیت هنرمندان را در حوزه انقلاب و دفاع مقدس بازتر کنند تا کارهای تولیدی جذابیت بیشتری داشته باشد. اتفاقی که هر وقت رخ داده نتیجه خوبی به همراه داشته است.
مثال روشن در این زمینه فیلم «چ» است که نگاهی متفاوت به زندگی یکی از سرداران هشت سال دفاع مقدس داشت. این فیلم توانست به زوایای از زندگی شهید چمران بپردازد که تا به حال بیان نشده بود و تصویر آن نیز برای جامعه حاشیه ایجاد نکرد. از این دست کارها باز هم میتوان انجام داد به شرطی، این دغدغه وجود داشته باشد.
اما بر میگردیم به سریال «کیمیا»، همانطور که گفته شد، این مجموعه به هیچ وجه شخصیتپردازی خوب ندارد برای همین بازیگران نیز به نوعی تحت تاثیر قرار گرفته و مورد پسند نیست به ویژه بازیگران محلی به هیچ وجه نتوانستند با کار همراهی لازم را داشته باشند.
کارگردانی این سریال را هم باید یکی از ضعیفترین کارهای جواد افشار دانست، کارگردانی که با ساخت مادرانه» نشان داده بود با سلیقه تماشاگر آشناست، اما در این کار همه تصورات مثبت نسبت به خود را مخدوش کرد.
یکی از نقاط ضعف و آشکار این سریال طراحی صحنه و لباس این مجموع است که بیشتر به کارهای طنز شبیه است، چون پوششی که در اکثر مواقع بازیگران استفاده میکنند به هیچ وجه با پوشش آن دوران یکی نیست، حتی این مسئله را در چهره پردازی بازیگران هم به خوبی میتوان مشاهده کرد. ضعف دیگر این کار به گویش بازیگران بر میگردد، این ویژگی در مورد بازیگران بومی مشکل آنچنانی ایجاد نکرده است، اما درباره بازیگران اصلی شاهد بیان خوبی از آنها نیستیم.
مسئلهای دیگر که در این کار بسیار آزار دهنده است شعارهایی است که تمام کیمیا» را در بر گرفته، بدون اینکه پشتوانه فکری داشته باشد. این اتفاق نیز سالهاست که در سینمای و تلویزیون کشورمان روی میدهد به ویژه در آثاری که در آن موضوع انقلابی یا دفاع مقدسی مد نظر قرار میگیرد. دلیل این اتفاق نیز کاملا آن است. تنها روایتی را در فیلمها یا سریالها تصویر کنیم که مد نظر خودمان است بدون اینکه تمام واقعیت را تصویر کرده باشد، همین مسئله نیز باعث میشود کار به دام شعار گرفتار آید.
موضوع دیگری که در این یاداشت میبایست به آن اشاره کرد این است بودجهای صرف این کار شده که نسبت به کارهای دیگر سیما بسیار چشمگیر است، اتفاقی که اگر به درستی رخ میداد همانند «در چشم باد» اتفاقی خوب در سیما روی میداد، اما متاسفانه سیما طی سالهای اخیر معمولا در انتخاب کارگردان و تهیهکننده دقت لازم را انجام نمیدهد، برای همین نیز عمده این کارها از کیفیت لازم بری هستند.