به گزارش خبرنگارخبرگزاری «حوزه»،این نشست با عنوان علم طبیعی امکان یا امتناع، امروز پنج شنبه 5دی ماه با حضور حجت الاسلام و المسلمین عبدالحسین خسروپناه و دکتر گلشنی برگزاراست.
معرفی اجمالی شخصیتهای مناظره
* دکتر مهدی گلشنی (زادهٔ ۱۳۱۷، اصفهان)، فیزیکدان و نظریهپرداز ایرانی، پژوهشگر فلسفه علم ، مترجم، استاد دانشگاه صنعتی شریف، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، و عضو پیوسته فرهنگستان علوم ایران است. او از برگزیدگان همایش چهرههای ماندگار در عرصهٔ فیزیک و برندهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران است.
* حجت الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه (زاده بهمن ۱۳۴۵ در شهرستان دزفول) روحانی استاد و پژوهشگر فلسفه دین و رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه است. او در سال ۱۳۶۸ دروس خارج فقه و اصول را در حوزه علمیه قم آغاز کرد و دوازده سال از درس خارج فقه و اصول آیات عظام وحید خراسانی و فاضل لنکرانی و هفده سال فلسفه نزد علامه حسنزاده آملی و آیتالله العظمی جوادی آملی در حوزه علمیه قم بهره برد و در کنار دروس حوزوی، دکترای کلام اسلامی از مؤسسه امام صادق دریافت کرد. وی تا کنون بیش از ۳۰ کتاب و یکصد و پنجاه مقاله تألیف کرده و ارائه دهنده نظریه «فلسفه فلسفه اسلامی» است.
مقدمه حجت الإسلام والمسلمین خسروپناه
مدیر مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه در ابتدای این نشست گفت: ابتدا باید ببینیم مراد ما از دین و علم چیست و رابطه علم ودین را چگونه تفسیر می کنیم آیا رابطه علم ودین متعارض است یا متعامل؟
مطلب بعدی اینکه باید بدانیم که علم طبیعی و تجربی به معنی هر گزارهای که به طبیعت بپردازد نیست بلکه دانشی است که با توجه به مبانی فلسفی جهت پیش بینی و مهار رخدادهای طبیعی به آن میپردازد؛ و به دنبال کشف و تغییر در آنهاست.
کشف گزاره های طبیعی وظیفه این علم است ولی این کشف ها عمدتا یقین آور نیستند و تا زمانی که بهترین تبیین باشند، مورد قبول هستند ولو ابطال بشوند مثل نظریه تکامل و کانتوم چنین هستند و رد شده اند ولی بهترین تقریر هستند ولذا در مجامع علمی و میدانی علوم حضور دارند و اینکه بهترین به چه معنی است، در فلسفه علم دیدگاههای مختلفی وجود دارد که بحث مستقلی را میطلبد. و این را هم باید گفت که هر نظریه ای مبتنی بر یکسری مبانی فلسفی است و مثلا اینکه نظریه ذره یا موج یا ساختارگرائی پذیرفته شود، مبتنی بر یکسری نظریات فلسفی است.
رابطه دین اسلام و علم طبیعی
دین مجموعه آموزه های الهی است که جهت هدایت بیان می شود و هدایت برای تکامل روح و بدن، ملک و ملکوت هدف غائی دین می باشد.
اینکه عقل استدلال گر یا عقل تجربی به مسائلی برسد، سبب دینی شدن آن نمیشود بلکه باید در تبیین و توصیه، رابطه ملک و ملکوت لحاظ شده باشد تا گزارهای دینی باشد. فلذا ما معتقدیم ما علوم طبیعی اسلامی نداریم و حتی یک فرضیه و گزاره و نظریه علمی نیز نداریم.
مقدمه دکتر گلشنی
بنده تعارضی در میان سخنان استاد خسروپناه دیدم، که نیاز به بحث طولانی در این باره هست که بالاخره این علوم طبیعی اسلامی است یا خیر، اما اینکه ادعا شد این مباحث بررسی نشده است و فلسفه علوم طبیعی کار نشده است، بنده سخنرانی های متعددی در اینباره داشتم که تحت عنوان "فلسفه علم از دیدگاه دین" کتاب شد و حتی در آمریکا هم چاپ طرفدار داشت و چاپ شد.
علمای دین در ایران از وضعیت علوم خبر چندانی ندارند
منتها یک فرقی بین محیط ما با محیط غربی ها موجود است که روحانیت مسیحیت و علمای مسیحی امروزه به شبهه ها آگاه شدهاند و مباحث بسیاری میان علمای دین و دانشمندان غربی در در دانشگاه آکسفورد و .. دائما رد و بدل می شود و این نشست ها باعث می شود تا علمای دین از شبهات علوم روز باخبرشوند در این مجالس علمای دینی مسیحی و فلاسفه و فیزیک دانها کنار هم مینشینند و بحث می کنند و علمای علوم طبیعی اشکالات خود را مطرح میکنند و اینها در اختیارعالمان دینی قرار می گیرد.
متاسفانه حوزه علمیه ما در این مباحث بسیار ضعیف عمل کرده است.
اعتقاد به الهام در دانشمندان علوم غربی
ما در رویکرد با غربی ها اولا باید بدانیم که از جهت رویکرد ها با علوم طبیعی تفاوتی نداریم چرا که آنها نیز امروزه معتقد به الهام هستند و هم معتقد به علوم طبیعی و تجربه وعلوم عقلی هستند.
البته آنها الهام را سیگنال کیهانی میدانند که به مغز میرسد، آن فیلسوف بزرگ می گوید به ذهنم مطلب علمی مهمی الهام شد، به فریمن رسیدم و گفتم این مطلب علمی به من الهام شده بود و پرسیدم به تو چند بار الهام شده است؟ که فریمن آن فیزیک دان مشهور غربی گفت: از این مطالب علمی چهار بار هم به من الهام شده است.
تطبیق دادن قرآن به علوم متغیر غیر از گرفتن سر نخ از قرآن است
ما قرآن را با علوم متغیر تجربی روز تطبیق نمی دهیم ولی قرآن سرنخ ها را داده است این اولا و دوم اینکه فلسفه اسلامی باید در علوم طبیعی ما دیده شود چنانچه متافیزیک انیشتین و هایزنبرگ جزء شخصیت علمی آنها بوده است و متافیزیک و هستی شناسی علوم طبیعی قرآنی نیز در علوم طبیعی وجود دارد و نمی توان بدون در نظر گرفتن هستی شناسی اسلامی کار علوم طبیعی اسلامی را پیش برد.
ضد دینی بودن برخی مباحث علمی روز
علم روز آغشته با مباحث غیر دینی و ضد دینیست این حرف بنده و پلنتینگا فیلسوف مشهور فلسفه دین آمریکاست که حتی وقتی توضیح ما دست برخی فیلسوفان غربی رسید قبول کردند که قسمتی از این علوم طبیعی غربی إلحادی است.
بنده با آیت الله معرفت در سوریه یک سخنرانی داشتیم و بنده در مورد آیه ای که می فرماید در عسل شفا هست صحبت می کردم، یک دندانپزشک سوری بعدها به من نامه نوشت که در چه مواردی در کار دندانپزشکی از آیه عسل استفاده کرده است، شیخ شلتوت و علامه طباطبائی همین را می گویند که می شود با دین و قرآن این اصول علوم طبیعی را بدست آورد.
بنده معتقدم دین فقط برخی احکام فقهی نیست و حاکم بر کل زندگی انسان دین است که روش زندگی توحیدی را برای ما نشان میدهد و همه ذرات عالم موحدند در حقیقت زندگی دینی هماهنگ با همه ذرات عالم است؛
هر گیاهــی که از زمــــین روید وحـــده لا شریـــــــــــــــــک له گوید
یعنی ما در زندگی توحیدی هماهنگ با همه عالم می شویم
البته دین به ما آزادی هم داده است ولی گاهی در جمع بندیهای علوم طبیعی ما فراتر از این پیش می رویم و خلاف گواهی متن طبیعت، طبیعت را خود بنیاد فرض می کنیم و این مباحثی که راجع به اصل عالم درعلوم طبیعی گفته می شود همه حدسی ست و این آقای هاوکینگ یک پیش طرح ذهنی مهندسی خاص را به عالم طبیعت نسبت داده است در حالی که این دیدگاه نه تنها نظریه نیست فرضیه هم نیست و صرفا یک پیش بینی حدس آلود غیر واقعی است، این پا فراتر گذاشتن است!!
این را هم بگوییم که فقط بنده نمی گویم که علم طبیعی غیر از دین نیست بلکه مرحوم تایمز که جایز نوبل را نیز برنده شد به این معنی معتقد بوده است
تعریف علم طبیعی دینی
بنده با توجه به کاوشهای فیزیکی خویش میگویم؛ علم طبیعی دینی علمی است که در مقام جمع بندیها اصول جهان بینی دینی بر آن حاکم است و بر کسی پوشیده نیست که این اصول قابل رد و اثبات در علم طبیعی و با ابزار تجربی نیستند، اینکه جهان محدود به آنچه می بینیم نیست از اصول حاکم دینی بر طبیعت است و اصول اسلامی بر این علوم حاکم است و اینکه عولم طبیعی دینی در مقام عملی کاربرد مخرب ندارند چرا که در فلسفه اسلامی همه عالم یک حقیقت منظم می باشد و اینکه این علوم در جهت ارتقاء هستی به کار میرود.
ادامه سخنان استاد خسروپناه
ما گفتیم مبانی بحث علوم طبیعی نسبت به علوم انسانی کمتر کار شدهاست، سماء طبیعی مقدمه طبیعیات است، هستی شناسی دینی جز علم نیست و جزء علم بودن با مقدمه علم بودن متفاوت است.
یک وقت می گویید حکم فقهی آن عمل وجوب و یا استحباب است، و این حکم دینی و فقهی است ولی آیا پزشکی و کارفیزیکی و شیمیدان دینی میشود؟ خیر، کار ارزس دینی دارد ولی محتوا دینی نیست و شما اگر بگویید دینی بعد می گویند حالا که دینی است برویم همه را از قرآن بگیریم! و به مشکل برمیخوریم!
ما معتقدیم فرضیه و نظریه علمی در قرآن نداریم و به اعجاز علمی قرآن نیز اعتقاد نداریم بین دین و علم، تعامل در همه قلمروها وجود ندارد چرا که زبان علم طبیعی با زبان دین فرق دارد زبان طبیعت "تجربه" است ولی زبان دینی "هدایت" ست و حتی نگاه حضرت حق به گزاره های علمی تجربی که در قرآن آمده است، برای هدایت بوده است.
تاثیرات متقابل دین و علوم تجربی
دین برعلم تاثیر دارد و علم نیز بر دین اثر دارد مثلا خواند متعال می فرماید:{فلینظر الانسان مم خلق} اینجا اگر این خلق را به انسان بزنیم در پیدا کردن مرجع ضمیر دین از علوم تجربی کمک می گیرد.ولی تفسیر همیشه بر اساس مسائل زبان شناختی است؛ اینکه "علقه" چیست، می توانیم در این مسائل در عین حال که خلاف مباحث زبان شناختی سیر نکنیم از مسائل علم طبیعی نیزاستفاده کنیم. و ما گاهی از علم در تفسیر و ترجمه آیات استفاده می کنیم و مهمترین کمک علم به دین همین می باشد.
اما تاثیرات دین بر علوم تجربی؛ یکی تاثیر متافیزیک دینی است که تاثیر بگذارد بر فلسفه طبیعت.
ودوم اینکه انگیزه عاملان در طبیعت شناسی را دین تأمین می کند که ارش دارد اینکه عالم طبیعی بشویم.
سوم تاثیر گزاره های دینی بر جهت گیری کاربرد های علمی نیز می تواند مهم باشد.
چهارم اینکه تاثیر باور های دینی بر نگرش توحیدی بر طبیعت که حتی اتم شناسی نیز ارزش الهی دارد.
به طور کلی «الهام بخشی آیات در فرضیه سازی علوم طبیعی» امری ممکن و ضروری است ولی ما نباید از دین این انتظار را داشته باشیم که در حیطه علوم طبیعی نظریه پردازی کند.
ابن هیثم و ابن سینا و خواجه نصیر نیز عمدتا همین نکات را در تاثیر دین بر علوم تجربی استفاده کردهاند.
لذا علم طبیعی دینی نداریم و متافیزیک دینی هم تنها مقدمه علم طبیعی می باشد!
استاد گلشنی
چه تعریفی برای گزاره علمی قائل هستید که می گویید گزاره های قرآنی نمی تواند علمی و طبیعی باشد خداوند متعال می فرماید:{من کل شیئ خلقنا زوجه} این یک گزاره طبیعی است وقتی موضوع طبیعی است و محمول طبیعی است و جهت حمل طبیعی است معنی ندارد که گزاره طبیعی نباشد و اینه می فرمایید هدف خدا هدایت است این غایة القصوی حضرت حق است و در همه آیات تشریعی و تکوینی، مادی و معنوی این هدف وجود دارد و این که هدف آیات قرآن هدایت است منافی بیان گزاره علمی طبیعی نیست؛ جالب است امروزه اثبات شده است که زوجین چنانچه قرآن می فرماید فقط مخصوص حیوانات نمی باشد و این امروزه در علوم طبیعی و فیزیک اثبات شده است و همه عالم را بیان می کند و این به اخلاق و هدایت کار ندارد، الکترون هم حتی نقطه مقابل و زوج دارد.
هیچ تفسیری قطعی نیست
البته اینکه می فرمایید که نمی توان حتما گفت که منظور خدا همین بوده است و بسا علم پیشرفت کند وچیز دیگر را اثبات کند در همه نگاه های تفسیری وجود دارد و جز معصوم نمی تواند بگوید که حتما این فهم من فرمایش خداوندمتعال است یک فیلسوف و یک عارف نیز بر اساس یافته های خود و سطح درکی خود مفاهیم قرآنی را می فهمد و تفسیر میکند.
سوال خبرنگار خبر گزاری حوزه از استاد خسروپناه
به نظر می رسد بین جسم وروح رابطه عمیقی برقرار است چنانچه در فلسفه اسلامی اثبات شده است و شما نیز بر این اعتقاد دارید حال چطور ممکن است که هدایت روحی بدون تکامل جسمی صورت گیرد و جسم مریض نمی تواند روح سالم را بپروراند پس اگر انبیا بناست هدایتی داشته باشند باید به جهات جسمی نیز توجه کنند چرا که بسا علم تجربی پیشرفت نمی کرد فلذا اخلال در هدایت که هدف خداست پدیدار می شد و مطلب بعدی اینکه ما کلی روایت داریم در علل بلاهای مادی و جسمی و درمان جسمی که بالغ بر 11 هزار روایت در برخی تحقیقات جمع شده است آیا می توان گفت همه این روایات ضعیفند و فرضا هم ضعیف باشند بالاخره یک احتمال هست که اینها از معصوم صادر شده اند و لذا می توان قویا دینی بودن علوم طبیعی و مثلا طب اسلامی را نفی کرد چرا معصوم علیه السلام اینقدر در مورد طب اسلامی که به نظر شما وظیفه او نبوده سخن گفته است و از طرفی امام و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله علم به همه کائنات دارد چرا که علم به خدا دارند و لذا محذوری در اینکه آن مقدار از گزاره های علوم طبیعی را که در رشد روحی مومنین موثر است را بیان کنند وجود ندارد!!؟؟
پاسخ استاد خسروپناه
چون خدا به مردم عقل و تجربه داده است و باید این بیماری ها را با تجربه و عقل حل می کردند و لا علاج ماندن این بیماری ها در اثر کوتاهی در حیطه تجربه می باشد.
این یازده هزار حدیث جسمی نیز غالبا از کتاب جعفریات است که استنادش به امام صادق محل خلاف است.
گزارش: حامد حسن زاده