به گزارش خبرگزاری «حوزه»، نصرالله حدادی از چاپ جلد دوم کتاب «تاریخ شفاهی نشر» که شامل 20 مصاحبه با فعالان حوزه نشر است، خبر داد؛ کتابی که قرار است ششم آذر ماه طی مراسمی رونمایی شود.
جلد دوم کتاب «تاریخ شفاهی نشر» به تلاش نصرالله حدادی، پژوهشگر و نویسنده حوزه تاریخ و نشر در آذر ماه رونمایی میشود. این کتاب دربردارنده 20 مصاحبه تفصیلی با ناشران و کتابفروشانی است که بیش از پنج دهه از عمر خود را در صنعت نشر سپری کردهاند.
مصاحبهشوندگان در این کتاب عبارتند از: احمد افجهای، مدیر کتابفروشی سیروس؛ علیرضا گنجدانش، مدیر انتشارات گنج دانش؛ سیدرضا یکرنگیان، مدیر انتشارات خجسته؛ بیتالله رادخواه، مدیر انتشارات تهران تبریز؛ جمشید اسماعیلیان، مدیر انتشارات پرتو(اسماعیلیان)؛ ابوالقاسم اشرفالکتابی، مدیر انتشارات اشرفی؛ بیوک چیتچیان، مدیر انتشارات مرتضوی؛ سیدجلال کتابچی، مدیر انتشارات اسلامیه؛ سید مجتبی کتابچی، مدیر انتشارات علمیه اسلامیه؛ مرتضی آخوندی، مدیر انتشارات دارالکتب الاسلامیه؛ مهدیه مستغنی از خاندان زهرایی و مدیر انتشارات کارنامه؛ محمدرضا ناجیاناصل، مدیر انتشارات رسا؛ محمدرضا جعفری، مدیر انتشارات نشر نو، محمد نیکدست، مدیر انتشارات پیام؛ سعید اقبالکتابچی، مدیر انتشارات اقبال؛ داود موسایی، مدیر انتشارات فرهنگ معاصر؛ مهرداد کاظمزاده، مدیر انتشارات مازیار؛ علی زوار، مدیر انتشارات زوار؛ غلامرضا امامی، مدیر انتشارات موج و پندار و بهروز عطایی مدیر انتشارات عطایی.
همچنین در پایان این کتاب، یادنامه ناصر مشفق، مدیر انتشارات صفیعلیشاه نیز درج شده است.
جلد دوم کتاب «تاریخ شفاهی نشر» در 1064صفحه و شمارگان 500 نسخه به بهای 125 هزار تومان توسط موسسه خانه کتاب منتشر شده است. مطابق با برنامهریزیهای صورت گرفته، قرار است این کتاب، ششم آذر ماه امسال با حضور همه ناشرانی که در دو جلد اول و دوم کتاب مصاحبه شده است، در پژوهشگاه معماری رونمایی خواهد شد.
در ادامه با نصرالله حدادی درباره این کتاب، گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
قبل از هر چیزی برایمان بگویید، ایده نگارش این مجموعه چطور و چگونه انجام شد؟
ایده انجام این کار در اولین سال دولت یازدهم از سوی سیدفرید قاسمی، پژوهشگر تاریخ مطبوعات ایران به من پیشنهاد شد. من نیز با توجه به سابقه و حضورم در صنعت نشر و اینکه با همه ناشران سرشناس و پرکار کشور از قبل پیروزی انقلاب اسلامی، دوستی و آشنایی داشتم، این پیشنهاد را پذیرفتم.
تهیه مصاحبههای کتاب چگونه آغاز شد؟
برای مصاحبههای جلد اول، سوالاتی مطرح کردم و به مدیرعامل وقت موسسه خانه کتاب دادم. در کنار آن اسامی 57 ناشر را نیز اعلام کردم که همه آنها از قبل پیروزی انقلاب اسلامی ایران فعالیت میکردند. شرط من این بود که این افراد از قبل انقلاب ناشر باشند؛ زیرا معتقد بودم یکسری از ناشران بعد از انقلاب به دلیل رانتها و حمایتهای مختلف به بازار نشر وارد شدهاند، حمایتهایی همچون برخورداری از امکان خریدهای حمایتی، کاغذ ارزان، وام کمبهره و سایر بودجهها که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای توسعه امر کتابخوانی هزینه میکند. این درحالی است که ناشران قبل از انقلاب بیشتر با انگیزه شخصی، خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی وارد این حوزه شدند. دقیقا همین ناشران مدنظر من بودند؛ با این قید که حتی اگر یک روز قبل از انقلاب کار کرده باشد به سراغ آنها برویم؛ زیرا انگیزههای آنها با ناشران بعد از انقلاب متفاوت بود.
اسامی همه ناشران پذیرفته شد؟
بله. بعد از پذیرفته شد اسامی 57 ناشر، اولین مصاحبه با احمدرضا طهوری انجام شد؛ زیرا این زمزمه بود که آقای طهوری از ادامه فعالیت در این حوزه دلسرد شدهاند و میخواهند فروشگاه خود را تعطیل کنند. برای اینکه این اتفاق ناخجسته نیفتد، من مصاحبهها را با او آغاز کردم که به نظرم موثر بود و باعث شد که انتشارات و کتابفروشی طهوری نگاه داشته شود و تعطیل نشود.
و کار مصاحبه با دیگر ناشران ادامه پیدا کرد.
بله؛ اما تهیه و تنظیم مصاحبههای جلد اول دچار مشکلاتی شد. فردی که مصاحبهها را پیاده کرده بود، به مسائل و موضوعات و صحبتها تسلط نداشت؛ به عنوان مثال در یکی از مصاحبهها آمده بود که روبهروی انتشارت آگاه در سال 1361 یک صف 200 متری برای خرید کتاب آشپزی رزا منتظمی بسته شده بود، یا اینکه در آن دوران کتاب کوپنی بود و ناشران کتابها را به صورت محدود میدادند و اینگونه نبود که شما هر چه میزان کتاب بخواهید به شما بدهند. بسیاری از این اطلاعات توسط تایپیست پیاده نشده بود یا در ویرایش بسیاری از این اطلاعات را حذف کرده بود. این موضوع موجب عصبانیت من شد؛ به همین دلیل قید کتاب اول را زدم و گفتم دنبال آن را نمیگیرم. بعد از آن شخص دیگری به من معرفی شد و با تشریک مساعی مدیرعامل وقت خانه کتاب، جلد اول کتاب منتشر شد.
برای آمادهسازی و انتشار جلد دوم کتاب که بهزودی رونمایی میشود، چه اقداماتی انجام شد؟
به دنبال انتشار جلد یک، طی جلساتی که با مدیران خانه کتاب داشتم، قرار شد کار ادامه پیدا کند و جلد دوم کتاب منتشر شود. با تغییر مدیرعامل موسسه، آقای حسینیپور همان حمایتهای سابق خانه کتاب را ادامه داد. من نیز برای اینکه مشکلات جلد اول کتاب تکرار نشود، برای جلد دوم تصمیم گرفتم همه کارها را -از مصاحبه تا پیادهسازی و تنظیم- خودم انجام دهم. مصاحبههای جلد دوم که متعاقب جلد اول است، اول تیر ماه سال 1394 با حاج احمد افجهای، مدیر کتابفروشی سیروس آغاز شد. بهدنبال آن 15تیر ماه همان سال با علیرضا گنجدانش گفتوگویی داشتم، 22تیر ماه همان سال هم گفتوگویی با سیدرضا یکرنگیان مدیر انتشارات خجسته انجام شد و...
اما گویا ادامه کار کمی با تعویق همراه شد. در این زمینه هم برایمان بگویید.
بله؛ کار چند سالی به تعویق افتاد و دو سال بعد؛ یعنی 23فروردین سال 1396 با بیتالله رادخواه، مدیر انتشارات تهران تبریز مصاحبهای داشتم و از آن پس به صورت مداوم این گفتوگوها ادامه داشت. آخرین فردی هم که در این مجموعه با او گفتوگو کردم بهروز عطایی، مدیر انتشارات عطایی بود که در 4مهر سال 1396 انجام شد.
تفاوتهای جلد اول و دوم تاریخ شفاهی کتاب در چیست؟
فرق جلد اول و دوم این است که در جلد اول، در مصاحبه با دو ناشر، کار به جلسه دوم رسیده بودیم؛ یعنی با علی محمدی اردهالی، مدیر کانون انتشارات محمدی و حسن محجوب، مدیر شرکت سهامی انتشار. اما برای جلد دوم، مصاحبه با 9 ناشر به جلسه دوم رسید و گفتوگو با داوود موسایی مدیر نشر فرهنگ معاصر به سه جلسه. نکته این بود که برخی ناشران بعد از مصاحبه دچار تردید شده بودند که خاطراتشان چاپ شود یا نه! که البته عوامل موثری در آن دخیل بود. همین موضوع موجب کندی کار شد. بهعنوان مثال یک وقفه هفت ماهه برای اینکه بتوانم خاطرات یکی از ناشران را بگیرم طول کشید تا اینکه پذیرفت اما بخشی از صحبتهایش را که از قسمتهای خواندنی بود، خلاصه کرد.
در این گفتوگوها بر چه مواردی تاکید داشتید؟
اساس کارم بر این بود که هیچ چیزی خلاف میل ناشران رخ ندهد و در خلال پرسش و پاسخهایی که انجام میدادیم، صلاح نمیدانستم بعضی از مسائل را بهصورت علنی سوال کنم؛ البته موارد نادری بود. بهعنوان مثال در جلد دوم از 20 ناشری که با آنها مصاحبه گرفتیم، حدود 12 سوال را طرح نکردم یا نیاوردم؛ زیرا ممکن بود لطماتی به کار وارد کند. در جریان مصاحبهها سعی کردم کاملا بیطرف باشم و نظرات شخصی خود را دخالت ندهم. اگرچه نسبت به برخی نویسندگان و شعرا موضع دارم اما در کتاب این مواضع را لحاظ نکردم؛ زیرا این ناشران از طیفهای مختلف فکری بودند و سوالات باید بهگونهای طراحی میشد که باعث آزردهخاطر شدن آنها نشود.
در مراحل انجام مصاحبه سوالات را به افراد دادم و گفتم هر سوالی را که دوست ندارید، حذف کنید؛ یا گفتم اگر فکر میکنید باید سوالی پرسیده شود به آن فهرست اضافه کنید. بعد از پیاده شدن متن نیز دستنوشته و حروفچیینی در اختیار ناشران قرار گرفته شد که بسیاری نیز در آن دخل و تصرف کردند؛ اما میتوانم بگویم این کتاب منویات کامل ناشران است و من هیچ تمایل ذهنی و شخصی را در آن دخالت ندادم. در بستر سالهای مختلف، گلهها و معضلاتی که ناشران در حرفه خود داشتند را بیپرده در این کتاب آوردهایم و سوالاتی که مطرح شد و پاسخهایی که آنها دادند نیز صریحا آمده است. اما همانطور که گفتم؛ اصل بیطرفی و احترام به ناشران رعایت شده است.
313/60