خبرگزاری حوزه | با فرا رسیدن بهمن، خبر بازگشت امام به کشور قوت گرفت. این خبر باعث شد اقدامات فراوانی از بستن فرودگاه تا تهدید به انفجار هواپیما، وقوع کودتای نظامی برای تعویق سفر ایشان صورت گیرد.
بختیار در اولین واکنش نسبت به این خبر، در جواب خبرنگاران کیهان که از او در مورد آمدن امام به تهران و تشکیل دولت از سوی ایشان میپرسیدند، جواب داد: «همانطور که گفتید، من نخستوزیر هستم و وظیفهای جز ادامه نخستوزیری نخواهم داشت».
در همین زمان، هایزر گزارشی به واشنگتن ارسال کرد مبنی بر اینکه بازگشت امام خمینی تهدیدی جدی برای سقوط کامل رژیم پهلوی و دولت بختیار است و این همان مطلبی است که قرهباغی نیز در جلسه شورای فرماندهان ارتش در تاریخ سوم بهمن ۱۳۵۷ بیان نمود.
او در آن جلسه به خطر بازگشت امام تأکید و به روشنی اعلام کرد: «آمدن آیتالله خمینی به ایران، به هیچوجه مصلحت نیست».
او در ادامه گفت نخستوزیر نیز معتقد است که سعی شود تا ایشان را از آمدن منصرف بکنند.
قرهباغی در خاطراتش در مورد سخنان بختیار مبنی بر رفراندوم و تغییر رژیم و موضوع آمدن امام به ایران که در آن روزها از طرف روزنامهها و گروههای مخالف داخل مطرح میشد و همچنین واکنش بختیار در برابر آن مینویسد:
«من مسئله عدم برقراری امنیت و آرامش و تشدید اعتصابات و اغتشاشات در کشور را پس از مسافرت اعلیحضرت (که آقای بختیار مدعی بود خاتمه خواهد یافت) مطرح [کرده] و با توجه به اخبار آن روز، موضوع ورود آقای خمینی به ایران و مشکلات دولت و ارتش را در صورت آمدن ایشان تشریح نمودم، سپس به موضوع «رفراندوم» و «تغییر رژیم» که در روزنامهها و در مصاحبههای آقای بختیار روی آنها تأکید میشد و تأثیر آنها در روحیه پرسنل نیروهای مسلح اشاره کردم. بالاخره بعد از مدتی بحث و مذاکره آقای بختیار اظهار نمود که: از آمدن آقای خمینی به ایران جلوگیری خواهد شد».
در همین زمان بختیار در مصاحبه با روزنامه اطلاعات چنین اظهار کرد:
«اگر امام خمینی باز گردد و جمهوری اسلامی خود را اعلام کند، من دو راه در پیش دارم: یا باید بمانم و خود را دولت قانونی بدانم که در این صورت خونریزی روی خواهد داد یا از کارم کنارهگیری کنم و به ارتش بگویم که دیگر جایی برای من نیست و شما از تعهدی که به دولت من داشتهاید آزادید».
بختیار تلاش میکرد از سویی ارتش را در کنار خود حفظ کند تا از امکان وقوع کودتایی نظامی جلوگیری کرده باشد و از جانب دیگر تلاش داشت تا با نزدیک شدن به نیروهای مخالف، در صورت وخامت اوضاع، ابتکار عمل را در دست داشته و موفق شود تأیید آنها را برای باقی ماندن بر سر قدرت و پست نخستوزیری کسب نماید. سولیوان در خاطراتش در مورد ملاقاتش در اولین روز نخستوزیری بختیار و اندیشههای او در طرح «ربودن انقلاب» از دست آیتالله خمینی نکات قابل تأملی را مطرح میکند:
«او تصور میکرد با خروج شاه از ایران، میتواند رهبری ملت ایران را به دست خود بگیرد. بختیار قدرت نفوذ آیتالله خمینی را دست کم گرفته بود و در یکی از ملاقاتها به من گفت در نظر دارد برای ملاقات آیتالله به پاریس برود و به او پیشنهاد کند که به داشتن یک مقام مذهبی در خارج از قلمرو قدرت دولت اکتفا کند و کار سیاست و امور دولت را به او واگذار نماید».
با این دیدگاه مشخص بود که بختیار به دنبال راهحلی برای حفظ سلطنت و اعاده وضعیت آرام تحت هر شرایطی بود. بدین جهت بود که اظهار میکرد شخصاً باید به پاریس برود و با امام مذاکره نماید. بختیار در دفاع از این عمل اینگونه توضیح میدهد:«اما نامهای، خود من به (آیتالله) خمینی نوشتم که آن نامه توی کیفم هست توی [کتابم به نام] سی و هفت روز و این [نامه] تلاش یک مرد وطنپرستی بود که میخواست جلوی آن چیزی که پیش آمد را بگیرد که فردا یا پنجاه سال دیگر که این بچهها این مدارک را- همانطور که نوشتم- میخوانند، نگویند؛ خوب، این آقای دکتر بختیار میگفت مرغ یک پا دارد. چه میشد که میآمد و با آقای خمینی مینشستند و راجع به چیزها [صحبت میکردند]؟ این مسئله را خود من تصمیم گرفتم که بیایم به اینجا [پاریس] و با ایشان [آیتالله خمینی] صحبت کنم».
قرهباغی در تحلیل این نوع برخورد بختیار، برداشت دیگری دارد و معتقد است که پس از اینکه آمریکا، انگلیس و بختیار، کاملاً ناامید از آرامش اوضاع و برقراری مجدد نظام سلطنت شدند، تصمیم گرفتند تا با رخنه در کادر رهبری آینده کشور، ابتکار عمل و قدرت را در نظام آتی کشور در دست داشته باشند و در زمان مساعد با نفوذ و اختلاف در نهضت، جریان انقلاب را به نفع خود تمام نمایند. از اینرو یکی از برنامههای بختیار، سفرش به پاریس و ملاقاتش با شخص امام بود. از همان ابتدا امام با استراتژی کاملاً روشن، پذیرش بختیار را منوط به استعفای او از پست نخستوزیری اعلام نمود.
امام در اعلامیهای خطاب به مردم چنین میفرمایند:«...آنچه ذکر شده است که شاپور را به سمت نخستوزیری میپذیرم، دروغ است. بلکه تا استعفا ندهد او را نمیپذیرم، چون او را قانونی نمیدانم. حضرات آقایان به ملت ایران ابلاغ و اعلام فرمایند که توطئهای در دست اجراست و از این امور جاریه گول نخورید. من با بختیار تفاهمی نکردهام...».
یکی دیگر از اقدامات دولت بختیار برای اینکه نشان دهد در کشور طرفدارانی دارد، تظاهرات نمایشی بود که به طرفداری از قانون اساسی در پنجم بهمن در مقابل مجلس شورای ملی برگزار شد؛ هر چند قرهباغی معتقد است حقایقی پشت پرده بود که از اجرای تظاهرات جلوگیری به عمل آید. اینگونه اقدامات، نشانهای از درماندگی باقیماندگان رژیم بود که با توسل به چنین حیلههای کودکانهای که برای ملت در آن روزها ماهیتش روشن بود، سعی در ابقا و حفظ رژیم داشتند.
آنچه مشخص است دولت بختیار و پشتیبانان خارجی او در آن روزهای بحرانی چارهای جز عوامفریبی نداشتهاند، لذا بهترین گزینه برای دولت او این بود که چنانچه موفق شود نظر جناحها و گروههای مخالف و مشخصاً امام را به دست آورد، به پیروزی قابل توجهی دست یافته و چنانچه به این امر دست نیابد همچنان در پست خود باقی و منتظر رویدادهای بعدی باشد. از اینرو جلوگیری از ورود امام به ایران و توافق بر سر حاکمیت آینده کشور، در صدر اقدامات بختیار قرار گرفت و صراحتاً اعلام کرد که از ورود امام به کشور جلوگیری خواهد کرد. چنانچه بعدها نیز در خاطراتش در مقابل این سؤال که چه کسی دستور بستن فرودگاه و باز کردن آن را داد؟ پاسخ میدهد: «هر دو را خود من [دادم]».
منبع: انقلاب اسلامی ایران از دی ۱۳۵۶ تا بهمن ۱۳۵۷، مرکز اسناد انقلاب اسلامی