جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ |۲۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 22, 2024
آیت الله مصباح

حوزه/ آدمی باید در زندگی‌اش سعی کند تا جایی که می‌تواند به لذت‌های دنیا دلبستگی پیدا نکند و بکوشد ظرفیت اولیه‌ای را که در اثر تربیت خانوادگی در این زمینه به دست آورده، از طریق کسب معلومات دینی و انس با آیات و روایات توسعه بدهد. ولی پیش از آن، در این امر زیاده‌روی نکند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، آیت الله مصباح یزدی در رمضان ۱۴۳۵ پیرامون موضوع «محبت خدا» سخنانی را در دفتر مقام معظم رهبری ایراد کردند که گزیده ای از این مباحث در شماره های مختلف خدمت علاقه مندان عرضه خواهد شد.

  

* جلسه چهل و یکم: رابطه زهد با پیشرفت اقتصادی

       

- اشاره

در جلسات گذشته به بحث در باره فقراتی از حدیث قدسی‌ معراج پرداختیم که محور اصلی آنها محبت خدا و دوستان خدا، و دشمنی با دشمنان خداست.

جلسه گذشته درباره عبارت إِنَّ الْمَحَبَّةَ لِلَّهِ هِیَ‌ الْمَحَبَّةُ لِلْفُقَرَاءِ [۱] و فرازهای دیگری از این حدیث صحبت کردیم که به نزدیک شدن به فقرا و دوستی با ایشان و دوری گزیدن از اغنیا توصیه می‌فرماید.

در حدیث معراج مسأله دوری از لذائذ دنیا و دشمن‌داشتن آنها، و در مقابل، احترام به فقرا مکرراً مورد تأکید قرار گرفته، تا جایی که محبت خدا را همان محبت فقرا معرفی می‌کند: إِنَّ الْمَحَبَّةَ لِلَّهِ هِیَ‌ الْمَحَبَّةُ لِلْفُقَرَاءِ.

هم‌چنین در سیره اهل بیت صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین، مخصوصاً امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه رفتارهایی زاهدانه و اعراض از دنیا نقل شده که اعجاب‌آور است.

حضرت امیر صلوات‌الله‌علیه در نامه‌ای که برای عثمان بن حنیف، کارگزارشان در بصره، مرقوم فرمودند، تعبیرات عجیبی در این زمینه به‌کار بردند؛ ‌از جمله این‌که: فَمَا خُلِقْتُ لِیَشْغَلَنِی أَکْلُ الطَّیِّبَات‌[۲]؛ من برای خوردن غذاهای خوب و خوشمزه آفریده نشدم. وَ إِنَّمَا هِیَ نَفْسِی أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَی لِتَأْتِیَ آمِنَةً یَوْمَ‌ الْخَوْفِ‌ الْأَکْبَرِ؛ من نفسم را آن چنان ریاضت می‌دهم که در روز ترس بزرگ، روز قیامت در امان باشد. إِنَّ لِکُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یَقْتَدِی‌ بِه وَ إِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَی مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ؛ هر کسی از پیشوایی پیروی می‌کند و امام شما از دنیا به دو جامه کهنه اکتفا کرده و از غذاهای آن هم به دو قرص نان جو قناعت می‌کند؛ در حالی که اگر بخواهد، می‌تواند بهترین غذاها را تهیه کند. امیرمؤمنان علیه‌السلام در تعبیر دیگری می‌فرماید آن‌قدر به نفسم گرسنگی می‌دهم، تا لقمه نان جو خشکی هم برایش لذیذ باشد. اما ما چگونه‌ایم؟ با دیدن غذاهای رنگارنگ اختیار خود را از دست می‌دهیم. از همین‌رو حضرت امیر علیه‌السلام می‌فرماید: وَ إِنَّکُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَی ذَلِکَ؛ می‌دانم که شما نمی‌توانید مثل من باشید؛ اما سعی کنید شباهتی به من پیدا کنید؛ وَ لَکِنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ. در جای دیگری نیز نقل شده که آن حضرت هنگام ایراد آخرین خطبه‌ قبل از شهادتش پارچه پشمینه‌ای بر دوش انداخته بود، کفشی از لیف خرما بر پا داشت، پیشانی‌اش پینه بسته بود و روی سنگی ایستاده بود و این خطبه را انشا فرمود. [۳] این زهد علی است.

اما امروزه کسانی نسبت به انجام چنین رفتارهایی تشکیک می‌کنند و به بهانه توسعه اقتصادی و پیشرفت، مکتب اسلام و فرهنگ اسلامی را به خاطر بها دادن به این مسایل به باد انتقاد می‌گیرند.

   

زهد یا پیشرفت اقتصادی

آیا عمل به دستورات قرآن و روایات و زندگی دنیا را بازیچه حساب کردن، نسبت به آن بی‌اعتنا بودن و آن را ابزار فریب دانستن، با پیشرفت و توسعه سازگاری دارد؟ دشمنی با دنیا و اهل آن که سیره عملی اهل بیت صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین بوده، چگونه با تلاش برای رشد اقتصادی قابل جمع است؟

مخالفان دین از این قبیل مسایل برای کوبیدن دین، به خصوص اسلام استفاده کرده و در تبلیغات خود فرهنگ دینی و دین‌داران را مخالف پیشرفت معرف می‌کنند. چون از نظر آنها دین و پیشرفت زندگی در تضاد هستند و نمی‌توان بین آنها جمع کرد.

شاید کسانی به خاطر داشته باشند که اوائل انقلاب بعضی از تئوریسین‌ها رسماً در نوشته‌ها و گفته‌هایشان این مسأله را ترویج می‌کردند که پیشرفت‌های اقتصادی، علمی و صنعتی غرب فرهنگ خاصی را اقتضا دارد که گریزی از آن نیست؛ بدحجابی و بی‌حجابی، اختلاط مرد و زن، بی‌بندباری، از هم گسیختگی خانواده و حتی هم‌جنس‌بازی لازمه فرهنگیِ زندگی پیشرفته و مدرن است و هر کس به دنبال پیشرفت است، لوازم آن را نیز باید بپذیرد.

اگر کسی از پذیرفتن این فرهنگ ابا دارد، چاره‌ای جز قناعت به زندگی ارتجاعی ماقبل مدرن برایش نیست؛ او می‌تواند به نان و پنیری قناعت کند، و زاهدانه به عبادت و معنویاتش برسد.

این حرف‌ها از سی سال پیش تاکنون به شیوه‌های مختلف در کشور مطرح و توسط کسانی مصرانه تکرار شده است؛ ‌ به این امید که در جامعه جا بیافتد. از همین‌رو جا دارد که به این مسأله پرداخته شود و پاسخی برای این شبهه ارایه گردد. البته این شبهات بارها به صورت‌های مختلف پاسخ داده شده، اما با توجه به تکرار آن از طرف رسانه‌های مکتوب و مجازی لازم است بار دیگر به آنها پرداخته شود.

   

اهتمام نسبت به امور دنیا، و تلاش در زمینه صنایع، علوم و تکنولوژی ابعاد مختلفی دارد که هر یک باید در جای خود بررسی شود.

بخشی از این مسأله نگاه تربیتی به آن است. پیش از این نیز گفتیم که هنگامی که در روایات، از موضوعی ستایش یا نکوهش شده، بدون در نظر گرفتن موارد دیگر نمی‌توان به اطلاق و عموم این روایات تمسک کرد؛ چون اغلب روایات مذکور در مقام بیان جزئیات نیست و فقط اصل موضوع را به صورت قضیه مهمله بیان کرده و تبیین شرایط، اجزاء و سایر جزئیات آن به بحث و بررسی تفصیلی در محلی متناسب با موضوع واگذار شده است.

  

هم‌چنان‌که خداوند در آیاتی مثل أَقِیمُواْ الصَّلاةَ یا یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ به‌صورت کلی به اقامه نماز امر فرموده، اما بیان اجزا و تفاصیل آن را به عهده پیغمبر اکرم صلوات‌الله‌علیه گذاشته است.

وظیفه پیامبر و ائمه معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین این است: لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ [۴]. دشواری کار فقیه از همین امر ناشی می‌شود که همه جزئیات یک مسأله در یک‌جا ذکر نشده، ‌ بلکه متناسب با مقتضیات و شرایط زمان، مکان و مخاطب به صورت پراکنده در جاهای مختلف بیان شده است. این مسایل پراکنده باید جمع‌آوری و ارتباط بین آنها مشخص شود، تا فقیه بتواند فتوایی صادر کند. روشن است که هر فتوا نیز قیود و استثنائاتی دارد که هر یک از آنها نیازمند تحقیق و بررسی جداگانه است. مسایل اخلاقی مانند أَبْغِضِ‌ الدُّنْیَا وَ أَهْلَهَا نیز همین‌گونه است.

   

تفاوت ظرفیت افراد در استفاده از دنیا

برای پاسخ به سؤالاتی که مطرح شد، باید بدانیم دنیا یعنی چه و اهل دنیا چه کسانی هستند؟ آیا دنیا، همین عالم و اهل آن، کسانی هستند که در آن زندگی می‌کنند؟ آیا فرد مؤمنی که اعتقادات صحیحی دارد، ‌ اما به هر دلیل در دام گناه گرفتار شده، مستحق لعن و ناسزاست و ما حق داریم هر برخورد ناشایستی با او داشته باشیم؟

آیا برای زندگی زاهدانه ما نیز باید همانند حضرت علی علیه‌السلام باشیم؟ آیا هر کسی که خانه خوب، اتومبیل لوکس و زندگی مرفه دارد، اهل دنیاست و باید او را دشمن بداریم؟ آیا زاهد فقط کسی است که خانه و زندگی مناسبی ندارد، ژولیده و ژنده‌پوش است و غذایی برای خوردن ندارد؟ مگر هر کسی می‌تواند مثل علی و فاطمه سلام‌الله علیهما زندگی کند و آن سختی‌ها را به جان بخرد؟ این سفارشات با روایاتی که به توسعه بر عیال و تأمین زندگی خوب، و آسایش و آرامش برای خانواده توصیه می‌کند، چگونه جمع می‌شود؟ مگر نه این‌که سخت‌گیری بیش از حد موجب سرخوردگی و بدبین شدن افراد نسبت به دین و فرهنگ دینی می‌شود؟

    

شاید این داستان را شنیده باشید: یکی از مسلمانان، که پس از مدتی بحث و گفت‌وگو، همسایه مسیحی خود را به پذیرش اسلام راضی کرده بود، همان ابتدای امر نیمه شب او را از خواب بیدار کرد، تا برای نماز شب به مسجد بروند. همسایه تازه مسلمان هم همراه او به مسجد آمد و تا اذان صبح مشغول نماز شب و مناجات شد. بعد از اذان و اقامه نماز صبح، این شخص تازه مسلمان خواست به خانه برگردد؛ اما دوستش به او گفت برای تعقیبات تا طلوع آفتاب در مسجد بماند؛ او نیز چنین کرد.

شب بعد، زمانی که آن شخص برای بیدار کردن این تازه مسلمان به در خانه‌اش رفت، دوستش به او گفت: شما دین خوبی دارید؛ ولی نه برای من که همسر و فرزندانی دارم که برای تأمین معیشتشان باید کار کنم. اگر شب تا صبح همراه تو برای عبادت به مسجد بیایم، روز توانی برای کار کردن ندارم. دین تو برای افراد بی‌کار خوب است!

بعضی از شیعیان این داستان را برای امام صادق علیه‌السلام نقل کردند؛ آن حضرت هم ‌فرمودند: أَدْخَلَهُ‌ فِی شَیْ‌ءٍ أَخْرَجَهُ‌ مِنْه‌[۵]؛ این رفیق مسلمان، از همان راهی که آن فرد مسیحی را وارد اسلام کرده بود، از همان راه از دین بیرونش کرد؛ تصویر زاهدانه و سختگیرانه‌ای که از اسلام نشان داد، باعث شد که او اسلام را رها کند.

معنای این کلام این است که باید ظرفیت افراد را سنجید و به میزان آن برای هر کس دستورالعمل صادر کرد. البته نشان دادن یک قله که جهت حرکت و سلوک را مشخص کند، خوب است؛ ولی نباید تصور شود که هر کسی از ابتدا می‌تواند در سطح آن قله باشد. قله زهد علی است. اما مبادا ما خیال کنیم که ما هم می‌توانیم مثل علی زندگی کنیم. همسر و فرزندان یک زاهد لزوماً نمی‌توانند مانند او زندگی کنند. این سوءتربیت ماست که از ارزش‌ها به‌جا و درست استفاده نمی‌کنیم.

    

یک فرد مؤمن که به خدا و روز قیامت اعتقاد دارد، نباید اعتنایی به زندگی و لذائذ دنیا داشته باشد. البته این مسأله مراتبی دارد و همه در یک سطح نیستند. هر کسی باید ظرفیت خودش را بسنجد و بیش از حد به خود فشار نیاورد. فشار بیش از حد موجب بیماری جسمی، ناراحتی‌های روانی، ‌ یا اختلال در معاشرت با دیگران می‌شود. درست است که باید از اهل دنیا و اهل معصیت دوری جست؛ اما آیا این کلام به معنای فاصله گرفتن از همه مردم و پناه گرفتن در گوشه غاری است؟

مسلماً این شیوه مطلوب اسلام نیست. اصلی که ثابت است، این است که آدمی باید در زندگی‌اش سعی کند تا جایی که می‌تواند به لذت‌های دنیا دلبستگی پیدا نکند و بکوشد ظرفیت اولیه‌ای را که در اثر تربیت خانوادگی در این زمینه به دست آورده، از طریق کسب معلومات دینی و انس با آیات و روایات توسعه بدهد. ولی پیش از آن، در این امر زیاده‌روی نکند. اما معنای این سخن این نیست که از دیگران نیز انتظار داشته باشد، مانند او رفتار کنند.

   

زهد در زندگی فردی همراه با تلاش برای رفع نیاز دیگران و عزت جامعه اسلامی

حضرت علی علیه‌السلام آن‌قدر نفسش را گرسنگی می‌داد، تا لقمه نان جوی خشکی برایش لذیذ باشد؛ اما نسبت به کار دنیا بی‌اهمیت نبود و همیشه در حال تلاش و کوشش بود.

آن حضرت چاه حفر می‌کرد، تا به آب برسد و سپس آن را وقف می‌کرد؛ هنوز هم بعضی از این چاه‌ها در مدینه با نام «آبار علی» موجود است. مقصود امیرمؤمنان از سفارشاتی که فرمودند این است که آدمی از بهره دنیا و لذات آن به کم قانع باشد و به آنها دل نبندد؛ نه این‌که کار و تلاش را رها کند و در گوشه‌ای به ذکر گفتن مشغول شود.

این تربیت اسلامی نیست؛ به‌ویژه اگر مسلمانان نیازهایی داشته باشند که مستلزم دست دراز کردن پیش کفار باشد. تلاش برای پیشرفت‌های مادی و اقتصادی و رفع چنین نیازهایی و جلوگیری از خفت و خواری مسلمانان و سعی در جهت عزت اسلامی، به عنوان ثانوی تکلیف واجب و عبادت است. مهم آن است که انسان دل‌بسته زندگی دنیا نشود و هدفش کسب لذائذ دنیوی نباشد.

کار کردن، خدمت به مردم، رسیدگی به همسایگان و فقرا، و توسعه بر خانواده‌ یکی از وظایف مؤمن است. مگر نه این است که در روایات توصیه شده است که مسلمان از احوال همسایه‌هایش تا چهل خانه مطلع باشد، و به مشکلاتشان رسیدگی کند؟ آیا با درآمد مختصری که کفاف زندگی خود شخص را نمی‌دهد، می‌توان به حل مشکلات چهل خانواده پرداخت؟

شخصی خدمت یکی از ائمه اطهار صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین اظهار حاجت ‌کرد. آن حضرت به خادم‌شان فرمود: چقدر پول در منزل داریم؟ خادم در جواب عرض کرد: ده هزار درهم. آن حضرت فرمود: همه آن را به او بده. در حالی‌که شاید آن سائل از دریافت  هزار درهم هم راضی بود؛ ‌اما امام فرمود: هر چه در خانه داریم، به او بده. این یعنی امام وضعیت مالی خوبی داشتند؛ در عین‌حال به آنچه داشتند، دل نبسته بودند.

    

روزی یک یهودی ژنده‌پوش با امام حسن صلوات‌الله‌علیه مواجه شد، در حالی‌که آن  حضرت بر اسب زیبایی سوار بود. آن یهودی از حضرت پرسید: مگر جد شما نفرمود: إِنَّ الدُّنْیَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْکَافِر؟ پس چرا من که به دین شما نیستم، در چنین فلاکتی به سر می‌برم؛ اما شما که مؤمن هستید، در آسایش و رفاه به سر می‌برید؟ آیا این دنیا برای من بهشت است، یا برای شما؟ امام حسن علیه‌السلام در پاسخ فرمود: اگر از جایگاه خودت در آخرت و مقام من در آن عالم خبر داشتی، می‌دانستی که همین زندگی فقیرانه در این دنیا برای تو بهشت است و این زندگی به‌ظاهر مرفه برای من زندانی بیش نیست [۶].

مقصود آن‌که، منظور روایاتی که مؤمن را از دوستی دنیا برحذر می‌دارد و به دشمنی اهل دنیا سفارش می‌کند، این نیست که مؤمنان باید در دنیا با سختی زندگی کنند. مگر نه این‌که حضرت سلیمان دعا کرد: هَبْ لِی مُلْکًا لَّا یَنبَغِی لِأَحَدٍ مِّنْ بَعْدِی [۷]؟ شکوه و جلال سلطنت حضرت سلیمان به حدی بود که هر یک از حیوانات، جن و انس در محضر او جایگاه خاصی داشتند، به‌گونه‌ای که هنگام غیبت پرنده‌ای مثل هدهد، جای خالی‌اش به راحتی معلوم می‌شد. اما حضرت سلیمان به اینها دلبستگی نداشت؛ او خودش حصیر می‌بافت و از درآمد آن زندگی می‌کرد و به نان ساده‌ای قانع بود. جناب سلیمان از تمام سلطنتی که در اختیارش بود، برای ترویج دین خدا و تعظیم آن در برابر کفار استفاده می‌کرد.

    

بنابراین حساب زندگی شخصی از حساب خدمت به اجتماع جداست و هر یک حکم جداگانه‌ای دارد. در شرایطی که لازم است عزت اسلامی به رخ کفار و کشورهای استعمارگر کشیده شود، وظایفی غیر از تکالیف شخصی برای انسان ایجاد می‌شود و به بهانه سفارش اسلام به زندگی فقیرانه و قناعت به نان جو نمی‌توان از آنها کوتاهی کرد.

در همان زمان که امیرالمؤمنین علیه‌السلام آن زندگی زاهدانه را داشت، امام حسن علیه‌السلام از زندگی مرفهی برخوردار بود؛ البته آن حضرت هم از دارایی خود برای رسیدگی به فقرا و تهی‌دستان استفاده می‌کرد و خودش پای پیاده به حج می‌رفت. علی مسئولیت مدیریت جامعه اسلامی را داشت و باید به‌گونه‌ای زندگی می‌کرد که همه افراد مسلمانی که تحت حکومت او بودند، بتوانند آن‌گونه زندگی کنند؛ غیر از آن‌که ساده زندگی می‌کرد، تا به دنیا و لذت‌های آن علاقه پیدا نکند.

این دو مسأله باید از یک‌دیگر تفکیک شود. توصیه به زهد و محبت نسبت به فقرا مساله‌ای اخلاقی و تربیتی است برای این‌که مبادا آدمی به تبعیت از غریزه حیوانی‌اش تهی‌دستان را تحقیر کند.

فقیر باید مورد احترام باشد، تا احساس ذلت و حقارت نکند و بداند اسلام برای او هم ارزش است. اما ترویج این مسأله اخلاقی نباید مانع از انجام وظایف دیگر شود.

هم دولت در زمینه رسیدگی به فقرا وظایفی دارد، هم افراد باید در حد امکان در این زمینه بکوشند و هیچ‌یک نمی‌توانند به بهانه توصیه به زهد و پارسایی از انجام تکلیف خود سر باز زنند.

 و صلّی ‌الله علی محمد و آله ‌الطاهرین

    

پاورقی:

[۱]. بحار الأنوار، ج‌۷۴، ص: ۲۸.

[۲]. نهج البلاغة، ص ۴۱۷، نامه ۴۵.

[۳]. رک: نهج البلاغة، ص: ۲۶۰، خطبه ۱۸۲؛ رُوِیَ عَنْ نَوْفٍ‌ الْبَکَالِیِّ قَالَ خَطَبَنَا بِهَذِهِ الْخُطْبَةِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٌّ (ع) بِالْکُوفَةِ وَ هُوَ قَائِمٌ عَلَی حِجَارَةٍ نَصَبَهَا لَهُ جَعْدَةُ بْنُ هُبَیْرَةَ الْمَخْزُومِیُّ وَ عَلَیْهِ مِدْرَعَةٌ مِنْ صُوفٍ وَ حَمَائِلُ سَیْفِهِ لِیفٌ وَ فِی رِجْلَیْهِ نَعْلَانِ مِنْ لِیفٍ وَ کَأَنَّ جَبِینَهُ ثَفِنَةُ بَعِیرٍ فَقَالَ ...

[۴]. نحل(۱۶) / ۴۴.

[۵]. الکافی، ج‌۲، ص ۴۴، باب درجات‌الایمان.

[۶]. بحار الأنوار، ج‌۶۵، ص: ۲۲۱، باب ان السلامة و الغنی فی الدین.

[۷]. ص(۳۸) / ۳۵.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha