دوشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۳ |۲ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 4, 2024
کد خبر: 944405
۲۸ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۵:۲۷
فقیر

حوزه/ اولین ویژگی فقرا که دوستی‌شان دوستی خداست، این است که به کم قانع‌اند و در پی برتری‌طلبی و زیاده‌خواهی نیستند. اما اگر شرایطی پیش آمد که نیازهای اولیه‌شان تأمین نشد، چه می‌کنند؟ در چنین شرایطی نیز اینان بی‌تابی نمی‌کنند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، آیت الله مصباح یزدی در رمضان ۱۴۳۵ پیرامون موضوع «محبت خدا» سخنانی را در دفتر مقام معظم رهبری ایراد کردند که گزیده ای از این مباحث در شماره های مختلف خدمت علاقه مندان عرضه خواهد شد.

    

* جلسه چهلم:  فقیران خدایی!

   

- اشاره

در جلسات گذشته به بحث در باره فرازهایی از حدیث قدسی معراج پرداختیم. محور اصلی بحث در این فقرات محبت خدا بود و در این زمینه مسایلی از این قبیل مطرح شد: چگونگی فراهم کردن زمینه برای تحقق محبت در دل انسان؛ شرایط بقای محبت الهی؛ آثاری که از این محبت ناشی می‌شود؛ و نشانه‌هایی که دیگران می‌توانند به کمک آنها عاشق واقعی را از مدعی دروغین محبت بازشناسند. هم‌چنین ضمن بحث به این مطلب اشاره شد که محبت واقعیتی است که هر جا تحقق پیدا کند، شعاعش بر آثار، توابع و لواحق آن هم می‌تابد.

کسی که به شخصی علاقه دارد، متعلقات او را هم دوست دارد؛ عکسش را می‌بوسد، لباسش را می‌بوید، گرد خانه‌اش می‌گردد، و به شهر و کشورش افتخار می‌کند. معنای چنین رفتاری وجود چند محبت جداگانه در دل این عاشق نیست؛ بلکه همه اظهار علاقه‌ها شعاع محبت صاحب عکس و لباس و خانه است که در دل عاشق زبانه می‌کشد. کسی که دلداده خداست، طبعاً دوستان خدا را هم دوست می‌دارد. این، محبت جداگانه‌ای نیست؛ بلکه شعاع محبت نسبت به خداست که بر اولیائش هم می‌تابد. با اندکی تأمل می‌توان دریافت که عاشق خداوند متعال، پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله را هم به خاطر خدا دوست دارد.

   

هم‌چنین در مواردی لازمه دوست داشتن خدا، دشمنی با بعضی افراد است. نمی‌توان گفت آدمی کسی را دوست داشته باشد، و دشمن او را هم دوست بدارد. البته در برخی موارد این ارتباط‌ها روشن نیست و احتیاج به تبیین دارد. هم‌چنان‌که در حدیث معراج محبت نسبت به بعضی گروه‌ها مورد تأکید قرار گرفته، و حتی محبت خدا به معنی محبت ایشان معرفی شده است؛ اما ارتباط بین محبت نسبت به خدا، با علاقه به این افراد روشن نیست. هم‌چنان‌که ملازمه بین محبت خدا، با دشمنی نسبت به کسانی که از در عناد با خدا و دین خدا در آمده‌اند، به راحتی قابل فهم است؛ اما این تقابل در برخی موارد روشن نیست. شاید از همین‌رو در حدیث قدسی معراج این موارد تذکر داده شده است. در ادامه به بررسی یکی از این موارد می‌پردازیم.

    

محبت خدا، نهفته در محبت فقرا

یَا أَحْمَدُ! إِنَّ الْمَحَبَّةَ لِلَّهِ هِیَ‌ الْمَحَبَّةُ لِلْفُقَرَاءِ [۱]. در ادبیات عربی همراه شدن «هی» که ضمیر فصل است، با خبری که «الف و لام» بر سر آن در آمده، دلالت بر حصر می‌کند؛ لذا این عبارت را باید به این صورت ترجمه کرد: به درستی محبت خدا، همان محبت به فقراست. اگر به جای این عبارت فرموده بود: محبت خدا محبت پیغمبران، یا اولیای خداست، فهمیدن ارتباط آنها چندان مشکل نبود؛ اما درک این مطلب که محبت خدا در محبت فقرا نهفته، دشوار است. شاید از همین‌رو پیغمبر اکرم صلوات‌الله‌علیه‌وآله با شنیدن این عبارت، از خداوند سوال می‌کنند: «فقرا» که محبت‌شان عین محبت خداست، چه کسانی هستند؟ روشن است که هر فقر و هر فقیری ستودنی و لایق محبت نیست، و چه‌بسا فقیری که دشمن خدا است.

    

خداوند در پاسخ پیامبر صلوات‌الله‌علیه‌وآله می‌فرماید: الَّذِینَ رَضُوا بِالْقَلِیلِ وَ صَبَرُوا عَلَی الْجُوعِ وَ شَکَرُوا عَلَی الرَّخَاءِ وَ لَمْ یَشْکُوا جُوعَهُمْ وَ لَا ظَمَأَهُمْ وَ لَمْ یَکْذِبُوا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ لَمْ یَغْضَبُوا عَلَی رَبِّهِمْ وَ لَمْ یَغْتَمُّوا عَلَی مَا فَاتَهُمْ وَ لَمْ یَفْرَحُوا بِمَا آتَاهُمْ؛ فقرایی که محبت‌شان عین محبت خداست، کسانی هستند که طماع و زیاده‌خواه نبوده، به زندگی ساده‌ای راضی‌اند. از این عبارت می‌توان فهمید که محبت خدا با طمع‌کاری، زیاده‌خواهی، سلطه‌طلبی و برتری‌جویی ‌سازگار نیست. خداوند در قرآن نیز می‌فرماید: تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا [۲]؛ عالم آخرت با همه عظمتش، متعلق به کسانی است که خواهان برتری در زمین و اهل فساد نباشند؛ کسانی که اخلاق و منش‌شان این است که خود را با دیگران مقایسه کنند و همیشه خود را یک سر و گردن بالاتر از دیگران ببینند. البته این روحیه، همانند سایر ویژگی‌های آدمی میل به بی‌نهایت دارد و محدود به حدی نمی‌شود؛ تا جایی که ممکن است ادعای خدایی کند. مگر فرعون خود را خدا معرفی نکرد؟ إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْض‌[۳]. برتری‌طلبی ویژگی اصلی فرعون بود؛ خصوصیتی که با توجه به آیه قبل، موجب محروم شدن از سعادت آخرت می‌شود.

بر اساس روایتی که در تفسیر آن آیه نقل شده، حتی اگر کسی بخواهد که بند کفشش بهتر از دیگران باشد، مشمول این آیه است [۴]؛ چون این نیز نوعی علو و برتری‌جویی است؛ خوی ناپسندی که سعادت آخرت را حتی از کسانی که در مراتب پایین بندگی هستند، سلب می‌کند؛ چه رسد به محبت خالص الهی که فقط در قلبی قرار می‌گیرد که هیچ چیز غیر از خدا در آن راه نداشته باشد. این خوی بچه‌گانه با مقام محبت الهی سازگار نیست.

    

صفات دوستان خدا

اولین ویژگی فقرا که دوستی‌شان دوستی خداست، این است که به کم قانع‌اند و در پی برتری‌طلبی و زیاده‌خواهی نیستند. اما اگر شرایطی پیش آمد که نیازهای اولیه‌شان تأمین نشد، چه می‌کنند؟ در چنین شرایطی نیز اینان بی‌تابی نمی‌کنند. وَ صَبَرُوا عَلَی الْجُوعِ وَ شَکَرُوا عَلَی الرَّخَاءِ؛ هم‌چنان‌که اگر زمینه رفاه و خوشی برایشان فراهم شد، خدا را فراموش نمی‌کنند و خدا را به خاطر نعمتی که آنها عنایت کرده، سپاس می‌گزارند. وَ لَمْ یَشْکُوا جُوعَهُمْ وَ لَا ظَمَأَهُمْ؛ در سختی‌ها و هنگام تشنگی و گرسنگی اهل نق زدن و گلایه کردن نیستند. چنین کسانی اگر از سر اضطرار مجبور شدند نزد دیگران عرض حاجت کنند، اهل گزافه‌گویی و دروغ نیستند و بیش از واقعیت مطلبی نمی‌گویند.

قرآن کریم این اشخاص را چنین توصیف کرده است: یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاء مِنَ التَّعَفُّفِ... لاَ یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا [۵]؛ این فقرا صورت خود را با سیلی سرخ می کنند، تا دیگران از فقرشان مطلع نشوند و آنها را ثروتمند و دارا بیانگارند؛ عزت نفس و مناعت طبعشان به آنها اجازه نمی‌دهد آبروی خود را نزد هر کسی بریزند و اظهار حاجت کنند. اما اگر ضرورت موجب شد از دیگران تقاضایی داشته باشند، به حد ضرورت اکتفا کرده و در این رابطه دروغ نمی‌گویند. هیچ‌گاه نیز از خدا گله‌مند نیستند و هر چه برایشان پیش‌آید را تقدیرات خدا و مبتنی بر حکمت الهی می‌دانند.

    

وَ لَمْ یَغْتَمُّوا عَلَی مَا فَاتَهُمْ وَ لَمْ یَفْرَحُوا بِمَا آتَاهُمْ؛ چنین کسانی در عین تنگ‌دستی و از دست دادن نعمت، غصه‌دار نمی‌شوند و معتقدند خداوند به خاطر مصلحتی امانتی به ایشان داده بود و آنگاه که صلاح دانست، امانتش را پس گرفت. از همین‌رو به خاطر از دست دادن یک نعمت مضطرب نمی‌شوند و یقه چاک نمی‌دهند؛ هم چنان‌که رسیدن به یک نعمت فوق‌العاده آنها را از خود بی‌خود نمی‌کند. قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ * لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ [۶]؛ هر سختی و مصیبتی که به شما می‌رسد، از پیش تعیین‌شده و بر اساس محاسبات دقیق و مبتنی بر حکمت الهی است که در کتابی مضبوط است؛ تا زمانی که نعمتی را به دست‌آوردید، خود را نبازید؛ و هنگامی که به مصیبتی مبتلا می‌شوید، بی‌تابی نکنید و به شیون و افغان نپردازید. هم نعمت الهی وسیله امتحان است، هم بلاها برای آزمودن بندگان است؛ هر دو از روی حکمت، و حساب شده است. کسانی که چنین خوی و منشی داشته باشند، فقرایی هستند که دوستیشان، دوستی خداست.

   

چرا فقرا؟

در ادامه این حدیث بار دیگر خداوند بر دوستی فقرا تأکید کرده، و می‌فرماید: یَا أَحْمَدُ مَحَبَّتِی مَحَبَّةٌ لِلْفُقَرَاءِ. دلیل تأکید بر دوستی با کسانی که چنین اوصافی دارند، ‌ این است که آدمی از طریق ارتباط با ایشان، از صفات خوبشان اثر می‌پذیرد. این یکی از نکات ثابت روانشناسی است که انسان از اطرافیان و کسانی که با آنها معاشرت می‌کند، اثر می‌پذیرد و عادات، خوی و منش‌شان به او منتقل می‌شود؛ به خصوص اگر این ارتباط توأم با عاطفه باشد. از همین‌رو خداوند برای تربیت بندگان خود و فراهم کردن زمینه رشد این صفات پسندیده در ایشان، توصیه به دوست داشتن و ارتباط با کسانی می‌کند که چنین صفاتی دارند.

    

جا دارد در این‌جا به نمونه‌ای از رفتار چنین بزرگانی اشاره کنیم. مرحوم آقا شیخ عباس تهرانی که از شاگردان مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی بودند، می‌فرمودند: استادشان مثل بسیاری از بزرگان دیگر، نسبت به تعظیم عید غدیر و برگزاری مراسم و میهمانی در این روز خیلی اهمیت می‌دادند. یک بار که در روز غدیر برای تبریک به منزل میرزا جوادآقای ملکی تبریزی رضوان‌الله علیه رفته بودیم، ناگهان از اندرونی منزل صدای گریه و شیون برخاست. همه مهمانان نگران شدند. مرحوم ملکی به داخل رفتند، اهل منزل را آرام کردند و پس از بازگشت از اندرونی، بدون آن‌که مطلبی اظهاری کنند، به پذیرایی از میهمانان و ادامه جلسه پرداختند. بعد از اتمام مراسم عید غدیر، هنگامی که میهمانان قصد رفتن داشتند، مرحوم میرزا جواد آقا به حاضران گفتند: اگر مایل باشید، در تشییع جنازه جوانی شرکت کنید و از ثواب آن بهره‌مند شوید. همه با تعجب پرسیدند: چه شده!؟ ایشان بدون آن‌که اظهار ناراحتی کنند، گفتند که فرزند جوانشان که مورد علاقه شدید ایشان بودند، ‌ از دنیا رفته است! بندگانی که محبتشان عین محبت خداست، این‌چنین‌اند؛ در مصیبت‌ها جزع و فزع نمی‌کنند؛ غرقه شدن در نعمت الهی هم آنها را غرّه نمی‌کند. خداوند معاشرت با چنین کسانی را به ما سفارش می‌فرماید.

    

از سوی دیگر روشن است افراد فقیر چندان در جامعه مورد توجه نیستند؛ چون کسی انگیزه‌ای برای احترام به ایشان ندارد. بر خلاف افراد متمول، و صاحب مقام و موقعیت که هر کسی سعی می‌کند برای بهره بردن از ثروت یا موقعیتشان، با ایشان دوست شود. اگر کسی فقیری را دوست بدارد، به خاطر فقرش نیست؛ بلکه به خاطر صفات خوبی است که در او سراغ دارد. بنا براین چنین محبتی از آفت ریا، دنیاگرایی و اغراض شخصی نیز به‌دور است و به اخلاص نزدیک‌تر است.

    

سومین ویژگی دوستی با فقرا این است که بر خلاف نظر کسانی که فقر را عامل بزهکاری می‌دانند، اسباب معصیت برای فقرا کمتر فراهم است. البته ممکن است فرد بزهکار در صورت ابتلا به فقر مشکلات جدیدی را ایجاد کند؛ اما آیا هر فقیری بزهکار است؟ این ادعا بر خلاف منطق قرآن است، که می‌فرماید: إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَی * أَن رَّآهُ اسْتَغْنَی [۷]؛ آدمی زمانی که  احساس بی‌نیازی کند، سرکشی و طغیان می‌کند و از رعایت عدالت و انصاف سر باز می‌زند.

بنابراین در دوستی و محبت فقرا سه ویژگی مثبت و مفید برای انسان نهفته است: آدمی ضمن معاشرت با ایشان از صفات خوبشان تأثیر می‌پذیرد؛ این دوستی و ارتباط به اخلاص نزدیک‌تر است؛ در معاشرت با فقرا کمتر زمینه گناه فراهم است. از همین رو خداوند در این حدیث قدسی به پیامبر صلوات‌الله‌علیه‌وآله می‌فرماید: یَا أَحْمَدُ مَحَبَّتِی مَحَبَّةٌ لِلْفُقَرَاءِ فَادْنُ الْفُقَرَاءَ وَ قَرِّبْ مَجْلِسَهُمْ مِنْکَ؛ فقرا را به خود نزدیک کن و آنها را به مجلس خود راه بده؛ مبادا لباس ژنده کسی موجب شود که او را از خود برانی! در مقابل، از ثروتمندان فاصله بگیر؛ وَ بَعِّدِ الْأَغْنِیَاءَ وَ بَعِّدْ مَجْلِسَهُمْ مِنْکَ فَإِنَّ الْفُقَرَاءَ أَحِبَّائِی.

    

امیدواریم که خدای متعال به ما توفیق بدهد که از معارف اهل بیت به نحو احسن استفاده کنیم و در زندگی‌مان آنها را رعایت کنیم.

 و صلی ‌الله علی محمد و آله ‌الطاهرین

    

پاورقی:

[۱]. بحار الأنوار، ج‌۷۴، ص: ۲۸.

[۲]. قصص(۲۸) / ۸۳.

[۳]. قصص(۲۸) / ۴.

[۴].  رک: تفسیر نور الثقلین، ج‌۴، ص ۱۴۴؛ الرجل لیعجبه شراک‌ نعله‌ فیدخل فی هذه الآیة: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ ...».

[۵]. بقره(۲) / ۲۷۳.

[۶]. حدید(۵۷) / ۲۲-۲۳.

[۷]. علق(۹۶) / ۶-۷.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha