چهارشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۹ - ۲۳:۱۰
 خاطره آیت الله العظمی بهجت از مرحوم شیخ انصاری

حوزه/ حضرت آیت‌الله بهجت رحمة‌الله علیه نقل کردند که در یکی از روزهای گرم تابستان در نجف، مرحوم شیخ انصاری رضوان‌الله علیه پس از برگشتن از درس برای رفع تشنگی کمی آب طلب کردند. در فاصله‌ای که ...

به گزارش خبرگزاری حوزه،، آیت الله مصباح یزدی در رمضان ۱۴۳۵ پیرامون موضوع «محبت خدا» سخنانی را در دفتر مقام معظم رهبری ایراد کردند که گزیده ای از این مباحث در شماره های مختلف خدمت علاقه مندان عرضه خواهد شد.

   

* جلسه سی و هشتم: نشانه‌های دلدادگی

   

- اشاره

    

در جلسات گذشته ضمن توضیح فرازهایی از حدیث قدسی معراج گفتیم پس از آن‌که بنده خالص خدا دستوراتی را که خدا داده انجام دهد، لیاقت می‌یابد که خدای متعال محبتش را در دل او قرار دهد و به دنبال آن آثار و برکاتی در او ظاهر می‌شود که در جلسه گذشته بخش‌هایی از آن مطرح شد و در این جلسه به ادامه آن می‌پردازیم.

یکی دیگر از عطایایی که در این مرحله خداوند به بنده سالک مرحمت می‌کند این است که از همه چیز دل می‌کند و به جز مواردی که رضایت خدا در آن باشد، میل به گفت‌وگو و مجالست با دیگران ندارد؛ حَتَّی یَنْقَطِعَ حَدِیثُهُ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ وَ مُجَالَسَتُهُ‌ مَعَهُمْ‌[۱]. 

در ادامه نیز به برکاتی که هنگام مرگ و پس از آن نصیب او می‌شود، اشاره شده است. أُنَوِّمُهُ فِی قَبْرِهِ وَ أُنْزِلُ عَلَیْهِ مُنْکَراً وَ نَکِیراً حَتَّی یَسْأَلَاهُ وَ لَا یَرَی غَمْرَةَ الْمَوْتِ وَ ظُلْمَةَ الْقَبْرِ وَ اللَّحْدِ وَ هَوْلَ الْمُطَّلَعِ؛ سختی جان کندن را درک نمی‌کند و او را به آرامی در قبر می‌گذارند، در حالی‌که هیچ ناراحتی و وحشتی ندارد. ثُمَّ أَضَعُ کِتَابَهُ فِی یَمِینِهِ؛ در روز قیامت هم نامه اعمالش را به دست راستش می‌دهند. این اوصاف مربوط به عالم آخرت است.

بعد از ذکر این ویژگی‌ها می‌فرماید: فَهَذِهِ صِفَاتُ الْمُحِبِّینَ؛ این اوصاف اهل محبت خداست. خداوند در این بخش از حدیث معراج نتایجی که در دنیا و آخرت بر محبت خدا مترتب می‌شود، را بیان فرموده است.

   

نشانه‌های دلدادگی

در فراز بعد خداوند متعال فصل دیگری را اضافه کرده و در آن علائم محبین را بیان فرموده است. چون هر کس که ادعا کرد من خدا را دوست دارم، واقعاً دوستدار خدا نیست. بنده عاشق خدا علاماتی دارد که به واسطه آنها می‌توان محبت او را نسبت به خدا تشخیص درد. البته محبت خدا لازمه ایمان است؛ چون هر کس که به خدا ایمان داشته باشد، می‌داند همه نعمت‌ها از اوست و طبعاً خدا را دوست خواهد داشت. ولی در اثر ضعف معرفت، و گاهی در اثر دلبستگی‌های دیگر این محبت رشد نمی‌کند و گاهی نیز تحت تأثیر محبت‌های دیگر مغلوب و منفعل می‌شود.

آدمی می‌داند که همه نعمت‌ها از جانب خداست؛ و از همین‌رو ولی نعمتش را دوست دارد و در مقام شکر و سپاس بر می‌آید. اما گاهی ممکن است ضعف نفس، کمبود معرفت، نقص در ایمان، یا تعلقات و دلبستگی‌ها موجب شود که از دست دادن یک نعمت، یا مبتلا شدن به یک مصیبت آن‌چنان شخص را تحت تأثیر خود قرار دهد که فراموش کند خدا چه نعمت‌هایی به او داده و چه حقی بر او دارد.

حتی گاهی ممکن است علاوه بر فراموش کردن محبت خدا، ـ‌العیاذ بالله‌ـ از در دشمنی با خداوند متعال نیز در آید. هر یک از ما کمابیش تجربه کرده‌ایم که اگر کسی را خیلی دوست بداریم، دیگران را فراموش می‌کنیم و در مقام تضاد و تزاحم، حتی حاضریم محبت‌های دیگر را فدای علاقه شدیدتر کنیم. از همین‌رو هر کسی لیاقت ندارد که خدا گوهر محبتش را در دل او قرار دهد و ظرف دلش را از عشق خود لبریز سازد. رسیدن به این مرتبه شرایط خاصی را لازم دارد که در فقرات قبل بیان شد. اما ممکن است کسانی بخواهند با تظاهر به ایمان و عشق به خدا، خودنمایی کنند. از همین‌رو در آخرین قسمت از این حدیث قدسی خدای متعال خطاب به پیغمبر اکرم می‌فرماید: یَا أَحْمَدُ! لَیْسَ‌ کُلُ‌ مَنْ قَالَ أُحِبُّ اللَّهَ، أَحَبَّنِی؛ چنین نیست که هر کس به زبان بگوید خدا را دوست دارم، واقعاً عاشق خدا باشد؛ مگر آن‌که آثار عشق و دل‌دادگی از او ظاهر شود. حَتَّی یَأْخُذَ قُوتاً وَ یَلْبَسَ دُوناً وَ یَنَامَ سُجُوداً وَ یُطِیلَ قِیَاماً؛ کسی عاشق است که به غذایی در حد رفع نیاز ضروری اکتفا کند، لباس ساده‌ای بپوشد، به واسطه خستگی ناشی از کثرت سجده بی‌تاب شود و در حال سجده به خواب رود، و نمازش طولانی باشد.

  

حضرت آیت‌الله بهجت رحمة‌الله علیه نقل کردند که در یکی از روزهای گرم تابستان در نجف، مرحوم شیخ انصاری رضوان‌الله علیه پس از برگشتن از درس برای رفع تشنگی کمی آب طلب کردند. در فاصله‌ای که از سرداب برایشان آب خنک بیاورند، ایشان به نماز ایستاد و چنان غرق نماز شدند که تشنگی را فراموش کردند و به قدری نمازشان طول کشید که ظرف آب خنکی که برایشان آورده بودند، گرم شد. دوستان خدا این‌چنین‌اند که حتی این فرصت اندک را از دست نداده و آن را صرف اقامه نماز در پیشگاه محبوب می‌کنند.

   

لب فرو بند از طعام و از کلام

وَ یَلْزَمَ صَمْتاً وَ یَتَوَکَّلَ عَلَیَّ وَ یَبْکِیَ کَثِیراً وَ یُقِلَّ ضَحِکاً وَ یُخَالِفَ هَوَاهُ وَ یَتَّخِذَ الْمَسْجِدَ بَیْتاً وَ الْعِلْمَ صَاحِباً وَ الزُّهْدَ جَلِیساً وَ الْعُلَمَاءَ أَحِبَّاء وَ الْفُقَرَاءَ رُفَقَاءَ وَ یَطْلُبَ رِضَایَ وَ یَفِرَّ مِنَ الْعَاصِینَ فِرَاراً وَ یَشْتَغِلَ بِذِکْرِی اشْتِغَالًا وَ یُکْثِرَ التَّسْبِیحَ دَائِماً؛ نشانه‌های دیگر دل‌داده خدا آن است که اهل سکوت است و کم سخن می‌گوید، توکلش بر من است، زیاد می‌گرید و خنده‌اش کم است، هر چه دلش به او فرمان دهد، با آن مخالفت می‌کند، خانه‌اش مسجد است و هر گاه از کارهای روزانه‌اش خسته شود، برای رفع خستگی به مسجد رفته، و در آنجا به عبادت می‌پردازد، هم‌صحبت او علم است، پارسایی هم‌نشین اوست، دوستانش را از میان علما انتخاب می‌کند، و رفیقانش را از بین فقرا بر می‌گزیند، و از گناهکاران به شدت می‌گریزد، و دائما به ذکر خدا مشغول است و تسبیح خدا را می‌گوید. در آیاتی از قرآن نیز به تسبیح خداوند امر شده است: وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِ‌ وَ الْإِبْکار [۲]؛ وَسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَأَصِیلًا [۳].

  

از خصوصیات دیگر چنین بنده‌ای این است که یَکُونَ بِالْوَعْدِ صَادِقاً وَ بِالْعَهْدِ وَافِیاً، وَ یَکُونَ قَلْبُهُ طَاهِراً وَ فِی الصَّلَاةِ ذَاکِیاً وَ فِی الْفَرَائِضِ مُجْتَهِداً، وَ فِیما عِنْدِی مِنَ الثَّوَابِ رَاغِباً وَ مِنْ عَذَابِی رَاهِباً وَ لِأَحِبَّائِی قَرِیناً وَ جَلِیساً؛ اگر با کسی عهد ببندد، صادقانه با او برخورد می‌کند و اگر وعده‌ای به کسی بدهد، به وعده‌اش وفا می‌کند، دلش پاک است و کینه‌ای از کسی در دل راه نمی‌دهد، سعی می‌کند نمازش را صحیح بخواند و در انجام فرائضش جدی و کوشاست، و نسبت به پاداش‌های خداوند مشتاق و از عذابش گریزان است. عاشق خداوند چنین نشانه‌هایی دارد؛ ‌ اما این علائم چه ارتباطی با محبت خدا دارد؟

   

در یک دل دو دوست نگنجد

این نشانه‌ها را به سه دسته می‌توان تقسیم کرد: دسته اول اموری است که ربط آنها با علاقه و محبت نسبت به دیگری روشن است. کسی که دیگری را دوست دارد، به ذکر اوصاف محبوبش، انس با او، و حضور در پیشگاهش نیز علاقمند است. اشتیاق به عبادت خدا، سجده‌های طولانی، و کثرت نماز نشانه‌های روشنی از محبت شخص نسبت به خدا و رغبت به انس با او و حضور در محضرش است. کسی که به خدا علاقه نداشته باشد، نماز واجبش را هم به سختی و با عجله به جا می‌آورد.

دسته دوم از اوصاف مذکور مربوط به نحوه تعامل با مردم، رفتار صادقانه با دیگران و پایبندی به عهد و پیمان است؛ دسته سوم رفتارهای شخصی از قبیل کم خوردن، و لباس ساده پوشیدن است. ارتباط این  اوصاف با محبت به خدا به روشنی اوصاف دسته اول نیست.

در ابتدای این جلسه گفتیم که در این حدیث شریف از علاقه و محبت مردم عادی بحث نمی‌شود. اغلب ما خدا را به خاطر نعمت‌هایی که به ما عنایت می‌کند، دوست داریم. گاهی نیز از نعمت‌های خدا غافل شده و محبتش را فراموش می‌کنیم؛ ‌ حتی گاهی از او گله‌مند می‌شویم؛ اما خداوند در این حدیث صحبت از محبتی می‌کند که به عنوان پاداش به بندگانی که با سعی و تلاش مراحل سلوک را گذرانده‌اند، عنایت می‌کند و قلبشان را از آن لبریز می‌سازد. چنین عشقی نشانه‌اش کم خوردن و ساده پوشیدن است.

   

برای روشن شدن ارتباط اوصاف مورد نظر با علاقه و محبت نسبت به خدا، باید به این نکته توجه کنیم که ظرفیت آدمی محدود است و هر چیزی که توجه او را از خدا منحرف کند، گوشه‌ای از دلش را اشغال کرده و موجب می‌شود بخشی از محبتش نسبت به خدا کاسته شود. ظرفی که گنجایش آن یک لیتر آب است، هر چیز دیگری که در آن قرار داده شود، به همان مقدار از آب ظرف کم می‌شود. از همین‌رو هر عاملی که توجه بنده سالک را به خود جلب کند، به همان میزان از توجه‌اش نسبت به محبوبش می‌کاهد؛ در حالی که  او راضی نیست سر سوزنی از علاقه‌اش به خدا کم شود؛ ‌ مگر آن چه خود محبوب خواسته باشد.

لباس زیبا و غذای لذیذ مباح است؛ اما اگر بنده عاشق را از توجه به معشوقش باز بدارد، او به سراغ آنها نخواهد رفت؛ چه رسد به اموری که با محبت خدا در تضاد است. چگونه ممکن است کسی عاشق و دل‌دادهء خدا باشد، در عین‌حال گوشه دلش متمایل به چیزی باشد که محبوبش نمی‌پسندد؟ آیا این شرک در محبت نیست؟ اگر بنده به مرحله‌ای رسیده که قلب او متعلق به خداست، ذره‌ای علاقه نسبت به چیزهایی که مبغوض خداست، در آن راه ندارد؛ بلکه این بنده از آنها فرار می‌کند؛ از معصیت فرار می‌کند؛ از آنچه موجب انانیت شود، می‌گریزد؛ از هر چه برایش دلبستگی به غیر خدا ایجاد کند، پرهیز می‌کند.

اکتفا به غذای مختصر، و لباس ساده، دوری از اهل معصیت، و انس با اولیای خدا به خاطر این است که توجه بنده عاشق از خدا منحرف نشود و دلش دربست در اختیار محبوب باشد. از همین‌رو است که هر چه دلش بخواهد، با آن مخالفت می‌کند. چون عمل به خواسته دل، بدون در نظر گرفتن خواست خدا نوعی شرک است: دوست داشتن خدا، در کنار تمایل به هوای نفس، یا توجه به خوشآمد دیگران! اگر چنین شد، هوای نفس و تعریف و تمجید مردم بتی است که بنده در کنار خدا آن‌ها را می‌پرستد! این با توحید در محبت نمی‌سازد. اگر دل آدمی متعلق به یک نفر است، آدمی باید فقط او را ببیند و به دنبال جلب نظر او باشد؛ فقط او باید معبود دل باشد. راه یافتن هر تمایل دیگری به دل بنده نوعی شرک است.

   

تا دوست چه را خواهد و ...

در قسمت دیگری از این حدیث قدسی، پیامبر اکرم صلوات‌الله علیه و آله به ترک کردن اموری سفارش شده است. یَا أَحْمَدُ لَا تَتَزَیَّنْ بِلِینِ اللِّبَاسِ وَ طِیبِ‌ الطَّعَامِ وَ لِینِ الْوَطَاءِ؛ خود را با لباس نرم و زیبا زینت نکن، ‌ به دنبال غذای خوشمزه و لذیذ نباش و به مقداری که برای سلامتی لازم است، بسنده کن، و از بستر نرم بپرهیز. چون این امور خواسته‌های نفس توست. فَإِنَّ النَّفْسَ مَأْوَی کُلِّ شَرٍّ وَ رَفِیقُ کُلِّ سُوءٍ؛ نفس که چنین خواسته‌هایی دارد، جایگاه هر شری است. امام راحل رحمةالله علیه هم بارها در فرمایشات‌شان می‌فرمودند همه گرفتاری‌ها از نفس است؛ اگر تهذیب نفس کنید، همه این‌ مشکلات حل می‌شود. فَإِنَّ النَّفْسَ مَأْوَی کُلِّ شَرٍّ وَ رَفِیقُ کُلِّ سُوءٍ تَجُرُّهَا إِلَی طَاعَةِ اللَّهِ وَ تَجُرُّکَ إِلَی مَعْصِیَتِهِ؛ تو سعی می‌کنی که نفست را به سوی اطاعت از خدا بکشانی، اما او تو را به سمت معصیت می‌کشاند. آدمی با یک چنین دشمنی مواجه است. أَعْدَی عَدُوِّکَ‌ نَفْسُکَ‌ الَّتِی‌ بَیْنَ جَنْبَیْک [۴]؛ بزرگ‌ترین دشمن هر کسی نفس اوست.

تَطْغَی إِذَا شَبِعَتْ وَ تَشْکُو إِذَا جَاعَتْ وَ تَغْضَبُ إِذَا افْتَقَرَتْ وَ تَتَکَبَّرُ إِذَا اسْتَغْنَتْ وَ تَنْسَی إِذَا کَبِرَتْ وَ تَغْفُلُ إِذَا أَمِنَتْ؛ نفس آدمی زمانی که سیر شود، طغیان می‌کند، و هرگاه گرسنه شود، شکایت می‌کند؛   در زمان نیازمندی غضب‌ناک می‌شود، و هنگام بی‌نیازی متکبر می‌شود، در پیری فراموش‌کار می‌شود و هنگامی که در امان باشد، به غفلت گرفتار می‌شود. خدای متعال پیامبران را برای انذار مردم فرستاد، تا احساس امنیت کاذب نکنند و همیشه توجه داشته باشند که خطری در پیش رو دارند؛ مبادا دچار غفلت شوند.

   

هِیَ قَرِینَةُ الشَّیْطَانِ وَ مَثَلُ النَّفْسِ کَمَثَلِ النَّعَامَةِ تَأْکُلُ الْکَثِیرَ وَ إِذَا حُمِلَ عَلَیْهَا لَا تَطِیرُ؛ نفس آدمی همزاد شیطان است. مَثل نفس، مثل شترمرغ است؛ زیاد می‌خورد؛ اما بار نمی‌برد. شبیه ضرب‌المثل فارسی که به شترمرغ گفتند پرواز کن، گفت شترم؛ گفتند بار بکش، گفت مرغم!   وَ کَمَثَلِ الدِّفْلَی لَوْنُهُ حَسَنٌ وَ طَعْمُهُ مُرٌّ؛ مَثل نفس، مانند گل‌های زیبایی است که خوش‌رنگ و لعابند، اما طعم آنها تلخ است. از همین‌رو آدمی باید مراقب باشد فریفته ظاهر زیبایش نشود و فقط به اندازه ضرورت به خواسته‌هایش پاسخ بدهد.

کسی که بخواهد افسار نفسش را داشته باشد، باید کم غذا بخورد، به دنبال زیور و زینت نباشد، و راحتی دنیا را طلب نکند. نفس آدمی مرکبی است که باید به اندازه ضرورت به آن رسیدگی کرد و در حد امکان از آن کار کشید. اگر کسی ناز نفسش را بکشد، نمی‌تواند از او سواری بگیرد. افسار نفس باید در دست آدمی باشد، نه اختیار آدمی در دست نفس.

کسی که تماما فکر و ذکرش غذای لذیذ و لباس زیباست، ادعای محبت خدا از او پذیرفته نیست. چنین کسی معشوقش لباس و شکم اوست. عاشق اسم معشوق از زبانش نمی‌افتد؛ مگر آن‌که ملاحظاتی در کار باشد. کسی که قلبش مالامال از محبت خداست، ‌ دائماً نام خدا را بر زبان دارد و از او تعریف می‌کند و همیشه به دنبال آن است که آنچه را خدا می‌پسندد، انجام دهد. اگر کسی این‌گونه شد، معلوم می‌شود واقعاً خدا را دوست دارد.

   

وصلی ‌الله علی محمد و آله الطاهرین

   

پاورقی:

[۱]. بحار الأنوار، ج‌۷۴، ص: ۲۸.

[۲]. آل‌عمران(۳) / ۴۱.

[۳]. احزاب(۳۳) / ۴۲.

[۴]. عدة الداعی و نجاح الساعی، ص ۳۱۵.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha