سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۳ |۱۷ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 19, 2024
شهید احمدی

حوزه / شهید احمدی از اعضای انجمن اسلامی دبیرستان بود و همزمان در شاخه دانش آموزی حزب جمهوری اسلامی عضویت داشت و با تشکیل بسیج به این تشکل انقلابی پیوست.

 به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» از قزوین،  قزوین مهد علم  و ادب و همواره از صدر اسلام تا کنون شهدای بسیاری را تقدیم نموده است که تاریخ خونبار شیعه گواهی صادقی بر آن می باشد و در مقطع حساس و تاریخی ۸ سال دفاع مقدس نیز حوزه علمیه قزوین مانند سایر  حوزه های علمیه سراسر کشور طلاب و روحانیون زیادی را در قالب مبلغ و رزمی به سراسر جبهه های نبرد اعزام کرد تا در کنار  سراسر رزمندگان و با نثار خون خود تداوم بخش راه سرخ و ماندگار شهدای صدر اسلام تاکنون و موجب فخر اسلام و قرآن باشند

در این بخش با طلبه شهید علی اکبر احمدی آشنا می شویم:

طلبه شهید علی اکبر احمدی یکی از قافله سالاران کاروان آسمانی شهدا بود که احرام سرخ خون بست و به طواف کعبه وصال شتافت و از منای زندگی گذشت و بر خرمن حیاتش آتش زد و همچون پروانه  در طواف شمع محبت دوست سوخت

شهید احمدی نهم دی ماه سال ۱۳۴۲ در روستای چاله از توابع الموت متولد شد و در فضای مذهبی خانواده از کودکی با عشق ومحبت ومعنویت خو گرفت پس از گذراندن دوران شیرین کودکی و پس از هفت سال زندگی در روستا راهی شهر شد و قدم در راه تحصیل علم گذاشت.

تحصیلات ابتدایی را در مدرسه خواجه نصیر قزوین آغاز کرد و سپس در مدرسه راهنمایی محمد قزوینی تحصیلات راهنمایی را به پایان رساند  و دوره نوجوانی او همزمان با اوج تظاهرات و انقلاب مردم بود و او نیز همچون سایر همسالان خود در تظاهرات و اعتراضات شرکت کرده و همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی تحصیلات متوسطه را در دبیرستان شهید محمد بخارایی آغاز کرد

شهید احمدی از اعضای انجمن اسلامی دبیرستان بود و همزمان در شاخه دانش آموزی حزب جمهوری اسلامی عضویت داشت و با تشکیل بسیج به این تشکل انقلابی پیوست.

این روح زنده و عشق و علاقه وصف ناپذیرش او را به سمت حوزه علمیه سوق داد، عبادات طولانی و شب زنده داری ها اخلاق خوش و مهربانی گره گشایی مشکلات مردم توجه به نماز اول وقت تلاش برای جذب و هدایت مردم به ویژه جوانان از ویژگیهای بارز این طلبه بزرگوار بود

با آغاز جنگ تحمیلی داوطلبانه و به عنوان بسیجی راهی جنوب کشور شد و در عملیات فتح المبین شرکت کرد. بعد از اتمام عملیات به قزوین بازگشت و این بار از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی راهی مناطق جنگی شد و در عملیات رمضان در محدوده پاسگاه زید عراق به عنوان ارپی چی زن شرکت کرد.

او خوب می دانست و به دلش افتاده بود که آخرین اعزامش به جبهه ها است. خطاب به مادرش می گوید «مادرجان می روم اگر شهید شدم خودت مرا دفن کن.» او رفت و دل مادر هم دنبال او روان شد.

او این بار که راهی شلمچه کربلای شهدای ایران شده بود در تاریخ ۵ مرداد ماه ۶۱ بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.

دوستانش در مورد او می گویند: پس از اصابت خمپاره به انبار مهمات او برای خاموش کردن آتش رفت و در اثر انفجار مهمات، ترکش به سینه و سرش اصابت کرد تا گفته اش به حقیقت بپیوندد.

او که ۵ روز قبل از شهادت شهید بهشتی را در خواب دیده بود در دفترچه خاطرات خود در این مورد نوشته است.

«روز جمعه ۱۵ تیرماه ۶۱ که از قزوین به طرف اهواز می رفتم در قطار خوابیدم و دکتر بهشتی را در خواب دیدم با قامتی رسا و استوار که عبا بر تن داشت و عمامه به سرش نبود در میان سالنی بود که چند نفر گرادگردش را گرفته بودند و با او صحبت می کردند. من خیلی دوست داشتم با او صحبت کنم که ناگهان دیدم شهید بهشتی به طرف من آمد، من از بخش دوم کتاب جهان از خداست پس خدا کجاست پیرامون عرفان سوالاتی از دکتر کردم و دکتر جوابی به من داد که از کتابش بهتر بود بعد پیرامون شهید و شهادت بشارتی به من داد و ناگهان از خواب بیدار شدم.

وصیت نامه شهید احمدی

  «ما میرویم که دنیا بداند ما معتقد به توحید عدل نبوت ومعاد وامامت هستیم وچنان بر عقیده خود استوار هستیم که مرگ را مانند شربت گوارا می نوشیم واین مرگ را برای خود سعادت وغیر از این را ننگ می دانم.»

طلبه شهیدی که می دانست آخرین اعزامش به جبهه است

 انتهای پیام

طلبه شهیدی که می دانست آخرین اعزامش به جبهه است

/

طلبه شهیدی که می دانست آخرین اعزامش به جبهه است

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha