دوشنبه ۹ آذر ۱۳۹۴ - ۱۶:۳۶
تأملاتی در رسانه اسلامی

حوزه / رسالت رسانه این است که از بهترین ابزارها برای راه یافتن به خرد، آگاهی و باور مردم استفاده نماید تا بتواند با تأثیرگذاری بر باورها، مواضعشان را تغییر دهد؛ بنابراین ضروری است ابزارهای شناخت را در اختیار داشته باشیم تا بتوانیم به همه جا نفوذ کنیم...

به گزارش خبرنگار سرویس بین‌الملل خبرگزاری «حوزه»، مرحوم آیت الله سیدمحمد حسین فضل الله طی مقاله ای در یکی از مجلات قدیمی به موضوع رسانه اسلامی پرداخته است. این موضوع، در روزهای اخیر که سخن از رسانه فراگیر حوزه به مطالبه ای از سوی برخی مراجع و بزرگان حوزه تبدیل شده ، اهمیت بیشتری یافته است.

ترجمه این مقاله که در مجله المنطلق، شماره 37، 8 محرم 1408 هـ برابر با 1 نوامبر 1987 میلادی منتشر شده بود، تقدیم خوانندگان ارجمند می شود:

رسانه، به خاطر تصویر روشنی که از موقعیت، اندیشه و فرد می‌دهد یا بر عرصه‌های تاریک روشنایی می‌اندازد، نقاط ضعف موجود در امت اسلامی را عمده می‌کند، نقاط قوت آن را مورد تشویق قرار داده و افکار عمومی داخل و خارج از امت اسلامی را به صورت مثبت یا منفی در قبال مسائل سیاسی، اجتماعی، امنیتی و اقتصادی تحریک می‌کند و از این جهت ممکن است در شکست یا پیروزی در میدان نبرد سهم داشته باشد، نقش بسزایی در درگیری‌ها دارد.

نقش رسانه‌ها در درگیری‌ها

از این رو جنبش‌های اسلامی که در درگیری‌های متعددی با کفر و استکبار جهانی مشغول‌اند، باید موضع خود در قبال رسانه‌ها را روشن کنند. چون به فراخور ماهیت شرایط، ابزارها و اندیشه‌ها ممکن است این جنگ به نبردی کاملاً جنون آمیز تبدیل شود و نتایج این نبرد نیز، اثرات مثبت و منفی بر مسائل داخلی و خارجی امت اسلامی داشته باشد. از این رو لازم است تمام چشم‌اندازهایی که با آن‌ها می‌توانیم به واقعیت‌ها روبرو شویم، ابزارهایی که ما را به سوی هدف سوق دهند و اندیشه‌هایی که ممکن است مواضع متناسبی را به دست دهند، مورد بحث و بررسی قرار دهیم. شاید هم ضروری باشد که با توجه به مؤلفه‌های درونی موقعیت، جنبش یا فرد، به اتخاذ موضع‌گیری‌های مخالف نیز بپردازیم تا بتوانیم به نفع اسلام و مسائل عمومی و موضع‌گیری‌های پویای آن، میدان را در اختیار بگیریم. همین طور وظیفه داریم برای کشف ارزش‌های اخلاقی موجود در ماهیت چشم‌اندازها، ابزارها و اندیشه‌ها نیز تلاش کنیم؛ زیرا اخلاقی بودن درگیری ممکن است که نقش اساسی در عمق التزام و حرکت اسلامی داشته باشد. به هر حال در هیچ شرایطی نباید درگیری از ماهیت اسلامی خود تهی شود و از خطوط شرعی فاصله بگیرد. چون این خطوط شرعی، مرزهای اخلاقی میان اسلام و کفر را نشان می‌دهند. از این رو لازم است که رهبران و مردم باید با این مسئله دقیق و آگاهانه برخورد کنند تا به سیمای اسلام و مسلمین آسیب وارد نگردد و تصویری منفی از اسلام برای دیگران ایجاد نشود. اگر چنین تصویر نادرستی از اسلام به دیگران ارائه شود، آنان گمان می‌کنند که در عرصه‌های درگیری، اسلام نمی‌تواند حدود شرعی خود را رعایت کند و در برابر چالش‌ها مجبور به دست برداشتن از این حدود می‌شود؛ یعنی تصور می‌کنند که ارزش‌های اخلاقی مطلق، واقعی نیستند و مانند سایر ارزش‌های دینی، آرمانی و خیالی هستند؛ بنابراین فرد می‌تواند برخی از واقعیت‌های منفی را که ممکن است توسط دیگران کشف شوند، انکار یا مخفی کند یا به ابهاماتی دست بزند تا برخی از علائم آن‌ها را پنهان نماید.

شاید هم وضعیت به گونه‌ای شود که مجبور شود به مسائلی بپردازد که واقعیت ندارند یا نقاط مثبتی را مطرح کند که وجود خارجی ندارند.

بنابراین آیا باید روی مشروعیت موضع‌گیری پافشاری کنیم یا این که به خاطر انحراف از راستی و درستی، غیراخلاقی رفتار نماییم؟ اصلاً آیا چنین کاری اخلاقی محسوب می‌شود؟

خلاصه این که رسانه به رصد دائمی واقعیت‌های جامعه نیاز دارد؛ زیرا رسانه از واقعیت تغذیه می‌کند و خود نیز اسباب تغذیه واقعیت را فراهم می‌کند و گاهی واقعیت‌هایی وجود دارد که صرف نظر از مشروعیت داشتن یا نداشتن، انسان به صورت مطلق نمی‌تواند از آن‌ها دفاع کند. زیرا معیارهای افکار عمومی از جریان‌های سیاسی و فکری تأثیرگذار روی تکوین شخصیت فکری مردم در عرصه‌های محلی و بین المللی تأثیر می‌پذیرند. معیارهایی که ممکن است با معیارهای کلی اسلامی فرق داشته باشند. به این ترتیب برخی از مسائل امنیتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ممکن است فرصت مناسب را برای رسانه‌های مخالف فراهم کنند تا به درون جامعه اسلامی نفوذ کنند. به این دلیل که رسانه‌های اسلامی نمی‌توانند به خوبی از ارزش‌های اخلاقی انسانی دفاع کنند؛ بنابراین قضیه به بررسی عمیقی نیاز دارد تا اهمیت نتایج مثبت حاصل از این مسائل در مقایسه با نتایج منفی رسانه‌های مخالف روشن شود. این نیز میسر نمی‌شود، مگر این که برنامه ریزی رسانه‌ای دقیقی صورت بگیرد تا مشکلات و نقاط منفی احتمالی در نظر گرفته شود و بررسی دقیقی برای تغییر دادن یا حفظ این جزئیات صورت بگیرد. چون این جزئیات اهمیت فراوانی در میدان درگیری دارند. به این ترتیب نوعی توازن میان توصیف یا بهبود واقعیت موجود و نقاط مثبت و منفی و پیام‌های گوناگون واقعیت به وجود می‌آید.

دانش و فرهنگ اولیه

رسالت رسانه این است که از بهترین ابزارها برای راه یافتن به خرد، آگاهی و باور مردم استفاده نماید تا بتواند با تأثیرگذاری بر باورها، مواضعشان را تغییر دهد؛ بنابراین ضروری است ابزارهای شناخت را در اختیار داشته باشیم تا بتوانیم به همه جا نفوذ کنیم و این تحقق نمی‌یابد مگر این که بدور از روابط پیچیده و بایکوت برخی از موقعیت‌ها، به همه جامعه توجه داشته باشیم. همین طور لازم است که به همه روش‌های عقلانی و عاطفی که مردم و احساساتشان را تحت تأثیر قرار می‌دهند، مسلح باشیم تا از این راه به زمینه‌های روحی، اجتماعی و احساسی توده‌ها راه یابیم. به این ترتیب هم هدف تحقق می‌یابد و هم به اندیشه آسیب وارد نمی‌شود.

در این زمینه باید به فرهنگ و دانش رسانه توجه کافی مبذول داریم؛ یعنی در رسانه‌های خوانداری، شنیداری، دیداری و گفتاری، فعالان عرصه رسانه باید از ابزارهای بیانی، روش‌های هنری، عوامل احساسی و شناخت واقعی از عمق، شرایط و گستره جامعه اطلاعات و شناخت کافی داشته باشند. اگر این دانش وجود نداشته باشد، اندیشه، آرمان یا موضع‌گیری فرد و جریان ممکن است آسیب ببیند. به همین دلیل می‌بینیم برخی از مدیران رسانه در کار خود حماسی و ساده اندیشانه، با اندیشه‌های مبهم و پیچیده، روش‌های غیبی، ذهنیت‌های جاهلانه، واژگان مغلق و تصورات دور از واقع، عمل می‌کنند. از این رو مردم نیز واکنشی و جنون آمیز، ساده لوحانه و بی‌ارتباط با هدف و ناآگاه نسبت به ابزارها رفتار می‌نمایند.

بنابراین ما بر آگاهی فرهنگی، سیاسی و هنر تأکید می‌کنیم. چون ما به میدانی پا نهاده‌ایم که دیگران در عرصه‌های گوناگون از توانمندی‌های عظیمی برخوردار هستند.

توانایی علمی

اگر بخواهیم به جنبه فکر رسانه بپردازیم، شاید بتوانیم بگوییم که در عرصه دعوت و تبلیغ، هر انسان مسلمانی که از معرفت، ابزار، قدرت و شرایط لازم برای فعالیت‌های انسانی برخوردار است، مسئولیت رسانه‌ای به عهده دارد تا مردم را با اعتقادات، مفاهیم، احکام و روش زندگی اسلامی آشنا نماید تا همان گونه که خداوند می‌فرماید: «وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (آل عمران/104) به مانند واجبات عینی و کفایی دینی دیگر، دور شدن از این مسئولیت را اشتباهی بزرگ تلقی کند.

این آیه، به جزئیات روش دعوت می‌پردازد. واژگان بهتر، جدال بهتر، مقابله بهتر و روشی که دعوت را در عرصه‌های فکری و بیانی متحول کند و بتواند دشمن را به دوست تبدیل نماید.

به این ترتیب تجارب و روش‌های دعوت تنوع حاصل کرده‌اند. چرا که به خاطر محتوای فکری و اعتقادی روند زندگی و ماهیت چالش‌هایی که فراروی پیامبران قرار داشته‌اند، موقعیت‌ها و روش‌ها نیز تنوع یافته‌اند. همین امر سبب گردید که هر کدام از آنان، بیش از گذشته از روش‌های فعال و فنی‌تر استفاده کنند.

ممکن است که یک رسانه فکری به تحول فرهنگی در اندیشه اسلامی نیاز داشته باشد؛ اما در عین حال از بحث‌های علمی، روش ارائه و مقابله با چالش‌های فکری مخالف و پیگیری تحولات به وجود آمده در عرصه انسان و زندگی نیز غفلت نورزد تا اندیشمندان مسلمان بتوانند موضع اسلام در قبال این قضایا را روشن کنند، درباره نوگرایی‌های فکری اندیشه ورزی نمایند و اسلام را به صورت همه جانبه در صحنه فرهنگی حفظ کنند.

ضعف فرهنگی و جهل رسانه‌ای باعث تضعیف موضع اسلامی از نظر فکری و رسانه‌ای می‌شوند. از این رو طبیعی است که آن دسته از اندیشمندان مسلمان که در رسانه‌ها فعالیت دارند، فهم افزون‌تری از اعتقادات، مفاهیم، احکام و روش زندگی اسلامی دارند. البته آنان باید شناخت گسترده‌ای از فضای بیرونی خود نیز داشته باشند تا بتوانند با بهترین روش اسلام را به مردم معرفی کنند. اگر اندیشمندان با واقعیت‌های بیرونی بیگانه باشند، سبب می‌گردد که مردم نیز با اسلام احساس بیگانگی کنند. ما معتقدیم که ضعف فکری و فرهنگی و جهل رسانه‌ای باعث می‌شود که موضع فکری و رسانه‌ای اسلامی رو به ضعف نهد و دشمنان اسلام و مسلمین نیز سعی می‌کنند که این ضعف را عمده کنند. در این صورت مسلمانان نمی‌توانند در برابر چالش‌های مخالف، مفاهیم اسلامی را تثبیت کنند؛ اما دیگران با استفاده از احترامی که اندیشه انسانی برای عناصر ذاتی فکری قائل است، قدرت مفاهیم خود را به رخ می‌کشند.

بر اساس فرمایش الهی «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَـئِكَ يَلعَنُهُمُ اللهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» (البقرة/159) و حدیث پیامبر خدا مبنی بر «إذا ظهرت البدع في أمّتي، فليظهر العالـم علمه، فمن لـم يفعل، فعليه لعنة الله؛ چون بدعت‌ها در میان امت من ظاهر شدند، عالم باید علم خود را آشکار کند. پس اگر چنین نکند، لعنت خدا بر او باد.» (بحار الأنوار، ج 105، ص 15.) امام صادق (ع) یاران و شاگردان خود را از ورود ضعیف به درگیری‌های فکری بر حذر می‌دارد؛ چون این ضعف ممکن است بر تصوری که دیگران از اسلام دارند، تصویر منفی به جای بگذارد.

از باب پند گیری خوب است اشاره کنیم که حضرت موسی (ع) نیز از خداوند خواست برادرش هارون را دستیار او در امر نبوت قرار دهد. چون هارون زبان رساتر و گویاتری داشت. موسی (ع) بیم داشت که نارسایی زبانی‌اش، جلوی فعالیت قدرتمندانه در امر دعوت را بگیرد و او نتواند در برابر منطق دیگران ایستادگی نماید.

اگر نبوت از نقاط ضعف می‌پرهیزد، سطح معمولی وعاظ، راهنمایان، مبلغان و دعوتگران چه حکمی می‌تواند داشته باشد که می‌آیند و با مردم و گروه‌های فکری متفاوت با اسلام وارد گفتگو و نبرد فکری می‌شوند. از این رو وظیفه داریم که اینان را از فعالیت‌های فکری و تبلیغی دور کنیم و آنان را بر حسب توانایی فکری و علمی‌شان، در حیطه‌های محدود و مشخصی نگاه داریم.

خطوط سیاست رسانه‌ای

این‌ها برخی ملاحظات در باب رسانه اسلامی بود که علاوه بر فضای کلی، به محتوا، شکل و مجری نیز اشاراتی داشت. شاید نیاز این باشد که همه این‌ها را در قالب برنامه ریزی حساب شده سیاست رسانه‌ای قرار دهیم. سیاستی که همه اندیشه‌ها، رویدادها، مراکز و شرایط تأثیرگذار در ماهیت رسانه اسلامی را پیگیری می‌نماید. سیاستی که جریان مخالف با همه عناصر، عوامل، برنامه‌ها و گستره زمانی و مکانی آن را نیز مورد پیگیری قرار می‌دهد. در این صورت نبردی برابر میان دو خط، دو موقعیت و جزئیات فکری، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دو جریان وجود خواهد داشت. چون اگر برنامه ریزی وجود نداشته باشد، موضع اسلامی دچار تزلزل و نابسامانی خواهد شد و به جای جدیت و توازن، پوچی فکری و رسانه‌ای در جامعه‌ ایجاد خواهد شد.

اگر بخواهیم در برابر رسانه‌های فکری و سیاسی استکباری بایستیم، باید بدانیم که آنان طبق برنامه‌های حساب شده‌ای می‌کوشند که از نقاط ضعف موجود در جامعه اسلامی برای تبلیغات علیه اسلام و مسلمین بهره‌برداری کنند. آنان تلاش می‌کنند با گردآوری همه آن چیزهایی که سیمای اسلام را مخدوش می‌کنند، اسلام را نمونه عقب ماندگی، جهل، بی‌نظمی، درگیری و تجاوز به دیگران معرفی نمایند. می‌خواهند چنین نشان دهند که مردم با زور شمشیر اسلام آورده‌اند. برای این که به این هدف برسند، باید تصویری زشت از مقوله‌های اخلاقی، فکری، روانی و اجتماعی مسلمانان ارائه کنند. این مسئله را به روشنی در بسیاری از تحقیقات و پژوهش‌های مخدوش می‌بینیم. در این پژوهش‌ها رگه‌ای از امانت‌داری، دقت و احاطه نمی‌توان یافت. آنان با منابع گزینشی، فقط به نقاط ضعف می‌پردازند و به خاطر گرایش‌های شخصی خود، تحلیل‌های خاصی نیز از این ضعف‌ها ارائه می‌نمایند. همین مسئله سبب شده است که در افکار عمومی مردم، به ویژه دنیای غرب، اسلام دین عقب ماندگی جلوه نماید.

البته این مسئله علل و انگیزه‌های گوناگونی دارد. انگیزه‌های تبشیری در درگیری مسیحیت با اسلام و علل استعماری برای سلطه بر کشورهای اسلامی از مهم‌ترین این عوامل هستند. از این رو تلاش می‌کنند که مسلمانان را از ریشه‌های اسلامی‌شان دور کنند، چهره اسلام را مخدوش نمایند، جنبه انقلابی‌شان را تضعیف کنند و میان اسلام و ملل دیگر مانع‌تراشی نمایند تا اسلام به قدرت جدیدی در عرصه‌های آزادی و انقلاب تبدیل نشود.

رسانه‌های غربی مخالف

همین طور می‌بینیم که رسانه‌های کفر، طبق برنامه حساب شده و بلند مدت تلاش می‌کنند تا برای مکاتب فکری غرب اعم از مادی، دینی و روش‌های فرهنگی خود جا باز کنند تا شخصیت درونی انسان مسلمان بر اساس شاخصه‌های غربی شکل بگیرد، اندیشه او از غرب متأثر شود، جنبه‌های فلسفی، اخلاق، اجتماعی و اقتصادی غرب در درون او ریشه بدواند و با دور شدن از اسلام، قوانین غربی مبتنی بر اصول و مبانی فلسفی غرب در باورهای قانون گذاری او تثبیت شود.

وضعیت طوری شده است که اندیشه غربی به معیار ارزشیابی اندیشه اسلامی نیز تبدیل شده است. آن چه را با اندیشه‌های غربی همخوانی و هماهنگی داشته باشد، متمدن می‌خوانند و آن چه را که با اندیشه‌های غربی مخالف است، بدوی و عقب مانده معرفی می‌نمایند. این طرز برخورد حتی عادات و سنت‌های اجتماعی را نیز تحت تأثیر قرار داده است. رسانه‌ها می‌کوشند با بهره‌برداری از سینما، تئاتر و رمان، عادات و سنت‌های غربی را که ریشه در تمدن مادی‌شان دارد، ترویج کنند و از عادات و سنت‌های شرقی، عربی و اسلامی انتقاد نمایند و با چشم پوشی از سرور و شادی مثبت برخاسته از اعماق انسانی، ظاهر حزن‌انگیز این سنت‌ها را عمده کنند و مردم را علیه این سنت‌ها بشورانند.

همین طور می‌بینیم که انسان ما به انسانی سرگردان تبدیل می‌شود که توان انتخاب سیمای واقعی خود را از راه میراث، عقیده و تاریخ خود ندارد و در عین حال نمی‌تواند به تصویر بایسته جدید خود دست یابد. چون او جنبه سطحی قضیه را دیده و به عمق آن راه پیدا نمی‌کند. او توجه ندارد که وجود برخی نقاط منفی در یک موقعیت به معنای منفی بودن آن موقعیت نیست؛ زیرا وجود مزایای عمده، ممکن است مزیت آن موقعیت را به اثبات برساند. (البته به معنای بی‌عیب بودن آن نیست). حقیقت این است که هیچ خیری وجود ندارد که در آن شری نباشد و هیچ شری نیست که در آن خیری نباشد؛ زیرا در هستی همه چیز شامل خیر و شر است. ولی ماهیت ارزیابی اشیاء، به تبعیت از نسبت خیر و شر موجود در آن، فرق می‌کند. اگر خیر بیشتر باشد، خیر است و اگر شر بیشتر باشد، شر است. ما هیچ مشکلی با غرب نداریم. بلکه چیزهایی را از غرب می‌گیریم که با خطوط فکری ما منافات نداشته باشد. اگر در قبال رسانه‌های فکری غربی مخالف ملاحظاتی داریم به خاطر تأثیرگذاری منفی آن در تغییر دادن شخصیت فکری انسان مسلمان است. این رسانه‌ها می‌خواهند انسان مسلمان را به انسان غربی تبدیل کنند و از نظر فکری و معنوی او را انسانی غرب‌زده بسازند. طوری شود که اگر بخواهی با او وارد گفتگو شوی باید بر اساس منطق و روش غربی با او گفتگو کنی؛ زیرا شخصیت او از تمام جوانب، ویژگی‌های غربی به خود گرفته است.

از این رو خطراتی که برای شخصیت اسلامی وجود دارد، ایجاب می‌نماید که برای مقابله با بروز شخصیت غربی مادی و ارائه الگویی از شخصیت اسلامی معنوی در جامعه خود، برنامه ریزی بیشتری برای این درگیری داشته باشیم؛ زیرا اولین شرط ضروری برای ساختن جامعه‌ای مبتنی بر احکام و قوانین اسلامی، این است که شخصیت اسلامی به سیمای اصلی انسانی در جامعه تبدیل شود.

نفی غرب‌زدگی به معنای رد تمدن غربی نیست

از این رو ضروری است که در نبرد رسانه‌ای با غرب، میان نفی قاطعانه غرب‌زدگی که مبانی فلسفی و فکری غرب به شاخصه‌های اصلی انسان تبدیل می‌شود و نفی تمدن غربی با همه مظاهر، اندیشه‌ها و دستاوردهای آن تفاوت قائل شویم؛ زیرا ما با غرب مشکلی نداریم. ما آن دسته از دستاوردهای علمی غرب را که با باورها و خطوط اخلاقی ما منافات ندارند، می‌پذیریم. چون باور داریم که خداوند مردم را به صورت دسته دسته و قبیله قبیله آفریده است تا یکدیگر را بشناسند. واژه تعارف به معنای تبادل فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی است. با این شناخت گروها و ملت‌ها از یکدیگر بازشناخته می‌شوند و تأثیرات مثبت متقابل آن سبب غنای تجربه انسانی در زندگی می‌شود. از این رو جایی برای مشکل ذاتی با گوناگونی بشری وجود ندارد.

مترجم: محمدجمعه امینی

 

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha