به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری «حوزه»، حجت الاسلام والمسلمین رمضانی امام و مدیر مرکز اسلامی هامبورگ در خطبه های نماز جمعه این هفته به ادامه مباحث مربوط به حیات دینی پرداخت.
متن خطبه های نماز جمعه این هفته هامبورگ به این شرح است:
از آنجاکه حیات و زندگی واقعی افراد بشر قطعاً با دینداری محقق می شود، لکن ممکن است افراد زیادی امروزه در مقابل این سخن موضع گرفته و این موضوع را نپذیرند و بر این باور باشند که بدون دین نیز می توان خوب زندگی کرد؛ به گونه ای بر اساس این باور در هیچ بخشی از زندگی بشر نیاز به دین مطرح نباشد. امّا اگر با دقت و بدون تعصب و بر اساس برهان و عقل و حکمت این موضوع مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد، ضرورت نیاز به دین قابل اثبات است.
* نیاز به قانون صحیح ، نیاز بشر را به دین روشن می کند
از جمله عواملی که نیاز افراد بشر را به دین بهتر روشن می سازد، نیاز به قانون صحیح زندگی است. چرا که قانون صحیح و جامع و فراگیر برای کل جامعه بشری دارای دو شرط اساسی است. 1ـ آنکه قانون گذار انسان شناس باشد و به همۀ نیازها و خواسته های واقعی او آشنا باشد، 2ـ دیگر آنکه نباید به فکر سود شخصی باشد بلکه غرض از قانون، این باشد که انسان به جایگاه واقعی خود که در آن جهت آفریده شده، برسد. لذا از آن جا که نظام آفرینش بر اساس غرض و هدف آفریده شده است، و انسان هم که در این نظام معنادار از جایگاهی ویژه ـ به خاطر شایستگی های ذاتی مانند: برخورداری از علم الهی، «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها؛ سپس علم اسماء را همگى به آدم آموخت».[1] و مقام خلیفة اللهی، «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً؛ من در روى زمين، جانشينى قرار خواهم داد».[2] و کرامت ذاتی «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ؛ ما آدميزادگان را گرامى داشتيم».[3]ـ برخوردار است، نیاز به قانونی دارد که به همۀ ابعاد وجودی آن توجه شده، و تمامی حقوق او را تأمین نماید.
* توجّه به بحران معنوی و فکری امروز، بازگشت به باور دینی را ضروری می کند
نکتۀ مهمی که در این موضوع وجود دارد این است که چون در حقیقتِ دین و باور به آموزه های آن، آثار سازنده ای وجود دارد؛ ضرورت نیاز به دین در حیات انسانی، روشن تر خواهد بود. بلکه با توجّه به بحران های معنوی و فکری و عقیدتی که امروزه حیات معنوی بشر را به مخاطره کشانده است، بازگشت به این باورها از همه چیز ضروری تر خواهد بود. زیرا با باور به آموزه های دینی مانند: باور به خدا و معاد، تلاش انسان نسبت به انجام مسئولیتی که بر دوش او گذاشته شده جدی تر خواهد بود و مسئولیتی که انسان نسبت به گره گشائی از مشکلات هم نوعان خود دارد، به بهترین شکل انجام خواهد شد.
* اعتقاد و اعتماد به دستورات الهی، عامل رشد و کمال انسان
انسان متدین به جهت اعتقادش مبنی بر این که خدای تعالی هر چیزی را بر اساس حکمت و مصلحت در اختیارش گذاشته است، در خصوص غرائز خود نیز بر اساس دستورات دینی عمل می کند؛ تا غرایز را در مسیر کمال و رشد و تعالی قرار دهد. چرا که معتقد است خداوند غریزه را به عنوان یک ضرورت وجودی در اختیار او قرار داده، و اگر این غریزه نبود، نسل انسان از بین می رفت. توضیح آن که اگر غرایزی همانند خشم و غضب نبود او طعمۀ درندگان می شد. لذا چون چنین انسانی بر این باور است که باید در تربیت خود فرامین خدای حکیم را به صورت دقیق عمل کند محدویت غرایز را عین مصونیت می داند. چرا که در تعدیل همۀ قوا همین نگاه را دارد، و بر همین اساس هیچگاه به سوی افراط و تفریط نمی رود، و آن را با کنترل تعدیل و تربیت می نماید.
* اگر قوای غریزی انسان تعدیل نگردد جامعه دچار گرفتاری می شود
بسیار روشن است اگر قوای غریزی انسان تعدیل نشود نه فقط ضرر و خسران فردی را به دنبال دارد، بلکه بواسطۀ افراط در همین قوی تصمیم هایی می گیرد که در پی آن، یک جامعه دچار تنش و گرفتاری می شود. حتی جان بسیاری از انسان ها با خطر مواجه و بلکه در اثر آن تصمیم ها کشته شوند. چرا که شواهد تاریخی نشان می دهد افرادی به واسطه همین فزون خواهی ها، و مقام طلبی ها و عشق به قدرت، به دنبال جنگ و خونریزی و کُشت و کشتار بوده اند، و بسیاری از انسانها را کشته و جامعه بشری را نا امن و پرخطر نموده اند. و غیر از توحش و وحشی گری، چیز دیگری از خود به یادگار نگذاشته اند.
* آثار باور به معاد در تربیت صحیح انسان
انسان برای اینکه به شکل صحیحی تربیت شود، باید به فضائل انسانی آراسته و از رذائل اجتناب و دوری نماید، بر این اساس باورهای دینی مانند: باور به مبدا و معاد باعث می شود انسان نفس چموش خود را تربیت نموده و آن را کنترل و مهار نماید. چرا که خدای تعالی در خصوص این موضوع در قرآن کریم فرموده است: «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها؛ و قسم به جان آدمى و آن كس كه آن را (آفريده و) منظّم ساخته سپس فجور و تقوا (شرّ و خيرش) را به او الهام كرده است كه هركس نفس خود را پاك و تزكيه كرده، رستگار شده * و آن كس كه نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده ساخته، نوميد و محروم گشته است!».[4] لذا همین اعتقاد و یقین است که انسان به خدای تعالی پناه می برد و خود را رها می سازد، که نمونه ی آن جریان حضرت یوسف(ع) و زلیخا است که حضرت یوسف هنگام مواجه شدن با گناه فرمود: «مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ؛ پناه مىبرم به خدا! او [عزيز مصر] صاحب نعمت من است؛ مقام مرا گرامى داشته؛ (آيا ممكن است به او ظلم و خيانت كنم؟!)».[5] و نیز در آیۀ نورانی دیگری آمده است: «كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ؛ چنان نيست كه شما خيال مىكنيد؛ اگر شما علم اليقين (به آخرت) داشتيد! قطعاً شما جهنّم را خواهيد ديد!».[6] و نیز همین نوع اعتقاد سبب می شود که انسان جلوی طغیان و سرکشی خود را گرفته، و باعث نجات خود شود. که آیات نورانی قرآن نیز به این مطلب اشاره دارند. «كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى؛ چنين نيست كه شما مىپنداريد به يقين انسان طغيان مىكند از اينكه خود را بىنياز ببيند».[7] و در جای دیگر می فرماید: « فَأَمَّا مَنْ طَغى وَ آثَرَ الْحَياةَ الدُّنْيا فَإِنَّ الْجَحيمَ هِيَ الْمَأْوى؛ امّا آن كسى كه طغيان كرده و زندگى دنيا را مقدّم داشته مسلّماً دوزخ جايگاه اوست».[8]
* خوف از قضاوت الهی باعث مراقبت از خود می شود
بنابراین این نوع باور و اعتقاد که خوف از قضاوت الهی را به دنبال دارد، باعث مراقبت از خود می شود.«وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى؛ و آن كس كه از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد قطعاً بهشت جايگاه اوست!».[9] و همچنین مراقبت از خانواده را نیز به دنبال خواهد داشت. «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ؛ خود و خانواده خويش را از آتشى كه هيزم آن انسانها و سنگهاست، نگه داريد».[10] چراکه مطابق تصریح آیات قرآن کریم این عذاب، مخصوص کافران است.«فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرين؛ از آتشى بترسيد كه هيزم آن، بدنهاى مردم (گنهكار) و سنگها [بتها] است، و براى كافران، آماده شده است!».[11]
* آثار دینداری در پرورش روحی انسان
اگر انسان نسبت به قوانین و دستورات دینی متعهد باشد و در چهار چوب دین گام بردارد، آنگاه تأثیر دین را در تربیت و سلوک اخلاقی اش مشاهده خواهد نمود. چرا که دین با بیماریهای درونی او مقابله و مبارزه می کند، و آنچه را که مانند علف هرز در نفس و جان او روئیده تخلیه می نماید. زیرا دین به پرورش فضائل نفسانی مانند: عفت، حکمت، صداقت و مانند آن می پردازد؛ و انسان را در مسیر کمال و رشد ـ که هدف خلقت است ـ قرار می دهد. و انسان با راهی که انبیاء آن را مشخص کرده اند خود را به مقصد می رساند. و در نتیجه وی به حوزۀ توحید راه یافته و هر آنچه را که عمل می کند برای رضایت حق تعالی قرار می دهد. لذا از همین رو است که خدای تعالی در قرآن کریم در خصوص این موضوع می فرماید: « قُلْ إِنَّ صَلاتي وَ نُسُكي وَ مَحْيايَ وَ مَماتي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَميِنَ؛ بگو: نماز و عبادات من و زندگى و مرگ من، همه براى پروردگار جهانيان است».[12]
* حیات دینی یعنی تبیین باورهای دینی زندگی و قدم برداشتن در مسیر آن
براین اساس زندگی انسان یک معنا و مفهومی الهی پیدا می کند، و بلکه نگاهش نسبت به آنچه که از او صادر می شود معنوی و روحانی می گردد، و هیچگاه نگاه مادی گرایانه به زندگی نخواهد داشت که البته چنین نگاهی در زندگی واقعی انسان نتایج فراوانی خواهد داشت. مانند آرامش و سعادت دنیوی، که زمینۀ سعادت و خوشبختی اخروی را برای انسان فراهم می سازد. لذا هنگامی که از حیات دینی سخن به میان می آید منظور آن است که انسان باورهای دینی حیات و زندگی خود را تفسیر و تبیین کند، و در آن مسیر قدم بردارد. و به بیان دیگر با شناخت عمیقی که به واسطه دین از خود و جایگاه والایش پیدا می کند، آن بهشت دنیائی را با اختیار نوع زندگی خود تجربه می نماید.
[1]. البقرة/31.
[2]. البقرة/30.
[3]. الإسراء/70.
[4]. الشمس/7ـ10.
[5]. یوسف/23.
[6]. التکاثر/5ـ6.
[7]. العلق/6ـ7.
[8]. النازعات/37ـ39.
[9]. النازعات/40ـ41.
[10]. التحریم/6.
[11]. البقرة/24.
[12]. الانعام/162.