جمعه ۸ آذر ۱۳۹۸ - ۰۹:۱۷
آیا طبقات گوناگون یک جامعه به یکدیگر محتاجند؟

حوزه/ علی (علیه السلام) قوام هریک از طبقات اجتماع را (بدون امتیاز و برتری بر یکدیگر) بسته به قوام دیگر طبقه می داند و معتقد است که اگر طبقه ای موجودیّت خود را از دست بدهد و قادر به ادامه تلاش نباشد، طبقه دیگر نیز از آن متأثّر خواهد شد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، «آئین کشورداری از دیدگاه امام علی (علیه السلام) » کتابی است به قلم مرحوم آیت الله العظمی محمد فاضل لنکرانی (ره) که حوزه نیوز در شماره های مختلف، مباحث خواندنی این کتاب را تقدیم نگاه شما علاقمندان خواهد کرد.

قوام و استواری اقشار جامعه

در گذشته از سرنوشت مشترک افراد جامعه و پیوستگی طبقات اجتماع سخن گفتیم؛ اکنون اضافه می کنیم که در دیدگاه علی (علیه السلام) قوام هریک از طبقات اجتماع بسته به قوام طبقه دیگر است.

به دیگر سخن، هیچ طبقه ای از وجود طبقه دیگر بی نیاز نیست و اگر بخواهد [طبقه ای در هر شأن و منزلتی که باشد] موجودیت خود را حفظ کند، بایستی در نگه داری موجودیت دیگر طبقه نیز تلاش نماید و تصوّر نکند که موجودیّت آن، بسته به نابودی دیگری است:

دردا که دوای درد پنهانی ما *** افسوس که چاره پریشانی ما

بر عهده جمعی است که پنداشته اند *** آبادی خویش را ز ویرانی ما

چرا که در جامعه بدون قوای مسلّح، امنیّت نیست و هرگاه امنیّت نباشد، تجارت و کشاورزی مختل است و با رکود تجارت و انحطاط کشاورزی، هرگز مالیاتی نیست که بودجه نیروهای مسلّح و تسلیحات نظامی تأمین گردد.

کار والیان و قضات نظارت دائم بر تنظیم فعالیت های مختلف اجتماعی است. اگر نظارت دقیق آنان صورت نگیرد، جامعه دچار فتنه و آشوب خواهد شد.

طبقات پایین تر نیز تشکیل دهنده افراد جامعه هستند و گفتیم اگر افراد نباشند، جامعه ای وجود ندارد. این است که علی (علیه السلام) قوام هریک از طبقات اجتماع را (بدون امتیاز و برتری بر یکدیگر) بسته به قوام دیگر طبقه می داند و معتقد است که اگر طبقه ای موجودیّت خود را از دست بدهد و قادر به ادامه تلاش نباشد، طبقه دیگر نیز از آن متأثّر خواهد شد:

فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللَّهِ حُصُونُ الرَّعِیَّةِ وَ زَیْنُ الْوُلاةِ وَ عِزُّ الدِّینِ وَ سُبُلُ الاَْمْنِ وَ لَیْسَ تَقُومُ الرَّعِیَّةُ اِلاّ بِهِمْ.

ثُمَّ لا قِوَامَ لِلْجُنُودِ اِلاّ بِمَا یُخْرِجُ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْخَرَاجِ الَّذِی یَقْوَوْنَ بِهِ عَلَی جِهَادِ عَدُوِّهِمْ وَ یَعْتَمِدُونَ عَلَیْهِ فِیمَا یُصْلِحُهُمْ وَ یَکُونُ مِنْ وَرَاءِ حَاجَتِهِمْ.

ثُمَّ لا قِوَامَ لِهَذَیْنِ الصِّنْفَیْنِ اِلاّ بِالصِّنْفِ الثَّالِثِ مِنَ الْقُضَاةِ وَ الْعُمَّالِ وَ الْکُتَّابِ لِمَا یُحْکِمُونَ مِنَ الْمَعَاقِدِ وَ یَجْمَعُونَ مِنَ الْمَعاقِدِ وَ یَجْمَعُونَ مِنَ الْمَنَافِعِ وَ یُؤْتَمَنُونَ عَلَیْهِ مِنْ خَوَاصِّ الاُْمُورِ وَ عَوَامِّهَا.

وَ لا قِوَامَ لَهُمْ جَمِیعاً اِلاّ بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِی الصِّنَاعَاتِ فِیمَا یَجْتَمِعُونَ عَلَیْهِ مِنْ مَرَافِقِهِمْ وَ یُقِیمُونَهُ مِنْ أَسْوَاقِهِمْ وَ یَکْفُونَهُمْ مِنَ التَّرَفُّقِ بِأَیْدِیهِمْ مَا لا یَبْلُغُهُ رِفْقُ غَیْرِهِمْ.

ثُمَّ الطَّبَقَةُ السُّفْلَی مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ وَ الْمَسْکَنَةِ الَّذِینَ یَحِقُّ رِفْدُهُمْ وَ مَعُونَتُهُمْ.

سپاهیان با اذن پروردگار دژهای رعیّت اند و زینت زمامداران و عزّت دین و وسیله امتیّت. آسایش مردم جز به وسیله «جند الله» ممکن نیست.

از طرفی قوام سپاه ممکن نیست، مگر به وسیله خراجی که خدا از مال توده های مردم بیرون می کشد؛ زیرا [سپاه] با خراج برای جهاد با دشمن تقویت می شوند و برای اصلاح کار خود به آن تکیه می زنند و با آن نیازمندی های خویش را مرتفع می سازند.

این دو گروه نظام نمی گیرند، جز با گروه سوّم که «قضات» و «کارگزاران دولت» و «منشیان» هستند؛ زیرا این گروه، قراردادها و معاملات را استحکام می بخشند و مالیات ها را جمع آوری می کنند و در ضبط امور خصوصی و عمومی، مورد اعتمادند.

تمام این گروه ها بدون «تجّار» و «پیشهوران» و «صنعت گران» پایداری ندارند؛ چون آنها به امید سود گرد هم می آیند و نیازهای دیگر اصناف را با دست و بازوی خویش تأمین می کنند که در امکان دیگران نیست.

سپس قشر پایین نیازمندان و از کار افتادگان هستند و حق این است که از کمک و همکاری دیگران بهره مند شوند.

تفکیک قوا و تقسیم کار بر اساس شایستگی ها

گفتیم که پیوستگی طبقات جامعه و قوام هریک از طبقات، به واسطه طبقه دیگر است. حال می گوییم که هرگاه جامعه و فعّالیّت های اجتماعی بدین گونه به یکدیگر وابسته و مرتبط باشد (که هست) تقسیم کار، امری ضروری و تفکیک قوا از مهم ترین و اساسی ترین کارهای حاکم اسلامی خواهد بود.

بدیهی است اگر مجاری امور مشخص و معین نباشد، کارها در مواردی مختل می شود و در جاهایی اصطکاک و برخورد پیش می آید. در چنین وضعی اولاً حاکم اسلامی بایستی جایگاه قوا را تعیین کند، و ثانیاً کارها را بر اساس شایستگی ها و لیاقت افراد تقسیم نماید و در نتیجه از جایگزینی روابط بر ضوابط جلوگیری به عمل آورد.

این مسئولیّت از مهم ترین و دشوارترین و خطیرترین مسئولیت های حاکم اسلامی است و او جز با تلاش پی گیر و با استعانت از خدای متعال قادر به انجام این وظیفه سنگین الهی نخواهد بود:

وَ فِی اللَّهِ لِکُلّ سَعَةٌ وَ لِکُلّ عَلَی الْوَالِی حَقٌّ بِقَدْرِ مَا یُصْلِحُهُ وَ لَیْسَ یَخْرُجُ الْوَالِی مِنْ حَقِیقَةِ مَا أَلْزَمَهُ اللَّهُ مِنْ ذَلِکَ اِلاّ بِالاِهْتِمَامِ وَ الاِْسْتِعَانَةِ بِاللَّهِ وَ تَوْطِینِ نَفْسِهِ عَلَی لُزُومِ الْحَقِّ وَ الصَّبْرِ عَلَیْهِ فِیمَا خَفَّ عَلَیْهِ أَوْ ثَقُلَ.

برای تمام این گروه ها در پیشگاه خداوند گشایشی است و هریک به مقدار اصلاح کارشان بر حاکم حقّ دارند. والی نسبت به انجام وظایفی که خداوند بر عهده او گذاشته است توفیق پیدا نمی کند، مگر به تلاش و کمک خواستن از خداوند و مهیّا ساختن خود بر ملازمت حق و شکیبایی و استقامت در برابر آن، خواه بر او سبک باشد یا سنگین.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha