به گزارش گروه ترجمه خبرگزاری «حوزه»، شیعیان شهر کویته در پاکستان که در اعتراض به جنایت کشتار تعدادی از کارگران معدن ذغال سنگ اقدام به تحصن و ممانعت از دفن عزیزانشان کرده بودند، پس از دریافت پیام حضرت آیت الله مکارم شیرازی به تحصن پایان دادند.
در این گزارش به آچه در تحصن گذشت می پردازیم:
معصومه یعقوب علی که تنها برادرش محمد صادق و چهار نفر از بستگان دیگرشان شنبه شب، توسط گروه موسوم به دولت اسلامی در منطقه ماخ در استان بلوچستان پاکستان به شهادت رسیدند چنین درددل کرد و گفت: اگر کسی می خواهد صحنه کربلا را ببیند، خانواده ام را ببیند. در خانواده ما هیچ مردی برای دفن مردگان باقی نمانده است. همه مردان خانواده مان را از دست داده ایم. بعد از آن ما شش خواهر تصمیم گرفتیم که مراسم خاکسپاری برادر و بستگانمان را خودمان انجام دهیم.
طبق گزارش رسانه ها شنبه شب ۱۱ معدنچی در حمله افراد مسلح ناشناس به یک مزارع ذغال سنگ در ماخ کشته شدند، همه کشته شدگان به جامعه هزاره تعلق داشتند. خانواده های شهدا در کنارگذر غربی کویته، همراه اجساد شهدا، تحصن کرده و بار دیگر بر تعهد خود مبنی بر دفن نکردن و یا تحصن تا برآورده شدن خواسته هایشان، تأکید کردند.
طبق گزارش رسیده پنج نفر از شهدا از یک خانواده و از اقوام نزدیک هم هستند. معصومه یعقوب علی که با اجساد این پنج نفر در تحصن شریک هست، گفت: پنج نفر از اعضای خانواده، از جمله تنها برادرم، به طرز وحشیانه ای کشته شدهاند.
برادر معصومه تنها برادر شش خواهر و پدر دو فرزند بود. از نزدیکان دیگر وی که در این حمله وحشیانه ذبح شدند می توان به احمدشاه ۱۸ ساله پسر خواهرش، دو دایی وی شیر محمد ۲۰ ساله و محمد انور ۳۰ ساله و پسر خاله اش محمد احسن را نام برد.
معصومه دانشجوی سال سوم در این باره گفت: من می خواهم از ادعا کنندگان ریاست مدینه فاضله بپرسم این چه نوع کشوری است؟ که در آن خانواده های بی گناه در روز روشن به طرز بیرحمانه به قتل می رسند و بعد از آن هیچ اتفاقی نمی افتد به جز اظهارات تسلیت در رسانه ها.
وی با کمال تأسف اظهار داشت: اگر این واقعاً کشوری عدالت خواه است، اگر این واقعاً یک کشور مسلمان است، و اگر این واقعاً کشوری مانند مدینه فاضله است، مجرمان ما باید فوراً طبق قانون مجازات شوند. آنها را به صحنه بیاورند؛ می خواهند تا کی ما اجساد مردم خود را تحویل بگیریم؟
معصومه درباره برادرش محمدصادق گفت: پدرم ضعیف است. برادرم تنها نان آور شش خواهر، پدر مسن، همسر و دو دخترش بود. او برای تأمین معاش خود کیلومترها از زادگاهش سفر کرده بود. برادرم، بستگانم و همه کشته شدگان هیچ ارتباطی با سیاست نداشتند. این افراد حین کار در تونل ها حتی نمی دانستند که روز است یا شب؟ بارها اتفاق افتاده است که وقتی برادران بعد از کار تماس می گرفتند، می پرسیدند وقت مغرب شده است؟ اگر وقت شده نماز مغرب را بخوانیم؟
وی افزود: خواهران بزرگتر من اغلب به برادرم می گفتند: ما درس خواندیم، حالا بگذارید ما هم کار کنیم، ولی برادرم می گفت نه، شما خوب درس بخوانید تا آینده شما تامین شود. خواهران به او می گفتند که از این دستمزد چقدر می توانی درآمد کسب کنی؟ او می گفت: من خیلی قوی ام و من هر کاری که لازم باشد انجام خواهم داد.
وی گفت: به همین ترتیب، پسر عموهایم، عموها، برادرزاده ی کوچکترم همه امید و پشتیبانی بسیاری از اعضای خانواده شان بودند. مرگ وی چراغ ها و اجاق های بسیاری از خانه ها را خاموش کرده است.
در میان تحصن کنندگان، مرد مسنی بود که جلویش یک تابوت بود اما به خاطر شدت گریه نمی توانست چیزی بگوید. وقتی روزنامه نگاران از وی در مورد شهادت عزیزانش سؤال کرد کمی جزئیات را بیان کرد بعد هر دو دست خود را به سمت آسمان بلند کرد و شروع به دعا برای برای عدالت خواهی کرد.
حمیده فدا یک مددکار اجتماعی از جامعه هزاره که در تحصن شریک بود، گفت: کارگران جامعه ام در حالیکه چشم بسته و دستانشان از پشت بسته بود، سر بریدند.
به گفته وی، ماخ عموماً به عنوان شهری آرام و مسکونی مطرح بود که در آن مردمان از آیین ها، رنگ ها و نژادهای مختلف زندگی می کنند، اما متأسفانه چنان جو نفرتی در آن جا به وجود آمده که مردم در سایر مناطق کشور سکونت خود را آغاز کرده اند.