دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ |۲۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 25, 2024
کد خبر: 983316
۲۴ مهر ۱۴۰۰ - ۲۱:۳۱
حجت الاسلام سید علی هاشمی، استادیار جامعه المصطفی

حوزه/ پژوهش‌های مختلفی درباره کشف نظام معارف دینی انجام شده است. طرح پژوهشی «نظام عناصر دین» با رویکرد درون دینی و با روش اجتهادی استنباط، تلاش می‌کند نظام کلان معارف دین در مقام ثبوت را از منابع آن یعنی قرآن، سنت و عقل کشف کرده، به این سوال اساسی پاسخ دهد که بین موضوعات تعالیم دین چه ارتباطی برقرار است؟

به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام سید علی هاشمی، استادیار جامعة المصطفی در نشست «ضرورت طرح نظام عناصر دین»، که توسط گروه کلام مجتمع حکمت و مطالعات ادیان جامعه المصطفی العالمیه در سالن شهید صدر مجتمع جامع امام خمینی(ره)، برگزار شد، ابتدا به بیان ضرورت توجه به نظام تعالیم دین پرداخته و سپس با اشاره به طرح «نظام عناصر دین»، تمایز آن با سایر طرح ها و اهمیت آن را بیان کرد:

ضرورت توجه جدی به نظام معارف دین

بر اندیشمندان و نظریه‌پردازان علوم انسانی، ضرورت و فواید طرح‌های کلی و نظام‌های کلان که جایگاه نظری هر موضوع را مشخص می‌کند، روشن است. این ضرورت در حوزه معارف دینی در گذشته به دلیل گسترده نبودن قلمرو این علوم چندان احساس نمی‌شد؛ اما امروزه به دلیل وسعت بسیار علوم دینی و شاخه‌های تخصصی آن‌ها کاملا مشهود است؛ حضور متدینان در حاکمیت جامعه و ضرورت مدیریت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه بر اساس تعالیم دینی، لزوم تبیین اولویت‌ها و تقدم و تأخرها را بیش از پیش نشان می‌دهد و هجمه و هماوردطلبی اندیشه‌ها و مکاتب رقیب الحادی و غیر الحادی علیه تعالیم دین مقدس اسلام، ضرورت ارائه نظام‌مند علوم و آموزه‌های دینی را بیشتر تأکید می‌کند. بنابراین فهم، عمل و تبلیغ دقیق‌تر تعالیم دین به شناخت نظام‌مند تعالیم دین وابسته است. به اختصار می‌توان مهم‌ترین این نکات را این گونه برشمرد:

۱. فهم دقیق‌تر تعالیم دین و عمل متناسب آن

دین منظومه‌ای از آموزه‌های نظری و احکام عملی در هم تنیده و منسجم است که توسط خداوند حکیم برای هدایت انسان به سوی سعادتش مشخص شده است. افراد متدین تلاش می‌کنند به تعالیم فردی و اجتماعی دین عمل کنند تا خودشان و دیگران در پرتو آن به سعادت دست یابند. شناخت نظام تعالیم دین مقدمه عمل دقیق‌تر به دین است؛ زیرا تعالیم دین، یک منظومه منسجم و در هم تنیده است. هر مجموعه‌ای که برای تحقق هدف مشخصی توسط یک فرد حکیم تشکیل شده باشد، ناچار منظم است و بین اجزاء آن در راستای تحقق آن هدف، هماهنگی وجود دارد؛ در غیر این صورت، هدف آن محقق نخواهد شد. در نتیجه، شناخت دین در صورتی مقدمه رسیدن ما به کمالات بیشتری خواهد بود که مطابق با واقعیت آن یعنی نظام آموزه‌های مرتبط با هم باشد. علامه طباطبایی۸ رابطه بین اجزاء دین را به نظم بین اجزاء بدن یک انسان تشبیه کرده است:

جز این نیست که اسلام دینی است متعرض جمیع شؤون زندگی انسانی و شارح و مبین احکام آن، دینی است که هر یک از احکام آن نسبت به ما بقی متناسب و متلازم است، به این معنا که یک پیوستگی و وحدت خاصی در سراسر احکام آن حکمفرما است و طوری به هم مربوطند که اگر فتوری در یکی از آنها دست دهد و یا یکی از آنها از بین برود اثرش در سراسر دین بروز می‏کند، عینا مانند بدن یک انسان که اگر یکی از اجزایش مریض شود در ما بقی هم اثر می‏گذارد.[۱]

در نتیجه شناخت نظام تعالیم دین، یکی از ضرورت‌های نیازمند استنباط است. حضرت آیت الله خامنه‌ای دامت‌برکاته در مقدمه‌ی کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن»، بر ضرورت شناخت منظومه دین چنین تأکید کرده‌اند:

[باید]مسائل فکری اسلام، به صورت پیوسته و به عنوان اجزای یک واحد، مورد مطالعه قرار گیرد و هر یک به لحاظ آنکه جزئی از مجموعه دین و عنصری از این مرکب و استوانه‌ای در این بنای استوار است و با دیگر اجزا و عناصر، هم آهنگ و مرتبط است ـ نه جدا و بی‌ارتباط با دیگر اجزاء ـ بررسی شود تا مجموعا از شناخت این اصول، طرح کلی و همه‌جانبه‌ای از دین به صورت یک ایدئولوژی کامل و بی‌ابهام و دارای ابعادی متناسب با زندگی چند بعدی انسان استنتاج شود.[۲]

کافی است به آثار عملی عدم توجه به روابط بین تعالیم دین در حوزه‌های مختلف توجه داشته باشیم تا ضرورت شناخت نظام عناصر دین برای ما روشن‌تر شود. مثلا سیاستمداری که منظومه آموزه‌های دین ـ حداقل در حوزه مرتبط با کار خودش ـ را نمی‌داند، خواسته یا ناخواسته گرفتار خطاهایی می‌شود. برای مثال بدون توجه به اصل «عدم سلطه کفار بر مسلمانان»، با تأکید بر مدارای با دیگران، گرفتار خطا شده و زمینه سلطه کفار را فراهم می‌کند یا فردی که در عرصه اقتصادی فعال است، اگر با نظام تعالیم اقتصادی اسلام در موضوعاتی مانند «مالکیت شخصی»، «زهد»، «عدالت» و... آشنا نباشد، چگونه می‌تواند در مقام عمل از افراط یا تفریط دوری کند، در حالی که تعالیم دین یک منظومه از آموزه‌ها است نه موضوعات پراکنده و بی‌ارتباط به هم؛ بنابراین اخلال در شناخت هر یک از اجزاء منظومه معارف دین و رابطه آن با دیگر اجزاء می‌تواند موجب بروز مشکل در شناخت بخش‌های دیگر ‌شود. لنگر

آثار نامطلوب عدم توجه به نظام تعالیم دین، فقط به خود فرد باز نمی‌گردد، بلکه با توجه به آن که اکثر تعالیم دین، بعد اجتماعی دارد، عدم شناخت جایگاه و روابط بین این آموزه‌ها، از موانع مهم عدم تحقق کامل اهداف اجتماعی دین بوده است. حضرت امام خمینی۸ بارها تأکید و تصریح کرده‌اند که اسلام از آغاز تاکنون از آن رو که به همه ابعاد آن ـ از جمله ابعاد سیاسی آن ـ توجه نشده، مهجور و غریب بوده است.[۳] ایشان در موردی با اشاره به تعالیم اقتصادی اسلام، شرط بر طرف شدن مشکلات جامعه در این عرصه را توجه به مجموعه این آموزه‌ها به شکل یک مکتب منسجم و عمل به آن دانسته‌اند:

مجموعه قواعد اسلامی در مسائل اقتصادی‏، هنگامی که در کل پیکره اسلام به صورت یک مکتب‏ منسجم ملاحظه شود و همه جانبه پیاده شود، بهترین شکل ممکن خواهد بود. هم مشکل فقر را از میان می‏برد و هم از فاسد شدن یک عده به وسیله تصاحب ثروت جلوگیری می‏کند و در نتیجه کل جامعه را از فساد حفظ می‏کند و هم مانع رشد استعدادها و شکوفایی قدرت ابتکار و خلاقیت انسانها نمی‏شود و جامعیت و همه جانبه بودن قوانین اسلام آن چنان است که اگر کسی آن را بشناسد، معترف خواهد شد که از حد و مرز فکر بشر بیرون است و ممکن نیست زاییده قدرت علمی و تفکر انسان باشد.[۴]

بنابراین تعالیم دین را باید چنان که هست یعنی در قالب یک نظام شناخت و اجرا کرد تا اهداف دین در ساحت فرد و اجتماع به طور کامل محقق شود.

۲. ارائه مناسب دین و دفاع از آن

امروزه افراد و مکاتب مختلف تلاش می‌کنند عقاید و دیدگاه‌های خود را در موضوعات مختلف در قالب یک نظام قابل فهم و دفاع ارائه کنند. آنان به خوبی دریافته‌اند که ارائه انبوهی از گزاره‌ها و اطلاعات پراکنده برای مخاطب حیرت زده عصر ما مناسب و قانع‌کننده نیست. امروزه حتی یک سخنرانی کوتاه هم اگر نظام مشخصی نداشته باشد، مورد استقبال قرار نمی‌گیرد تا چه رسد به نظریه‌هایی درباره مباحث اقتصادی، سیاسی، مدیریتی و... بالاتر از آن، اگر دینی مانند اسلام ادعا دارد که پاسخ‌گوی تمام نیازهای هدایتی بشر تا پایان تاریخ و تأمین کننده سعادت دنیا و آخرت انسان‌ها است، باید ادعای خود را به شکل قانع کننده و منسجم ارائه کند. عدم انسجام و مشاهده تعارض نشانه‌ای از عدم اعتبار و حقانیت دیدگاه‌های ارائه شده تلقی می‌شود.

همچنین روبرو شدن با حجم بی‌شمار شبهات علیه اسلام و تشیع در دوران ما اهمیت شناخت نظام‌مند دین را بیشتر نشان می‌دهد؛ زیرا حجم قابل توجهی از این شبهات درباره روابط بین آموزه‌های دین است. برخی از قضایای دینی با برخی دیگر متعارض تصور شده یا برخی تلاش می‌کنند آن‌ها را متعارض نشان بدهند. پاسخ‌گویی به این گونه شبهات، نیازمند آشنایی با منظومه تعالیم دین می‌باشد.

بنابراین امروزه بیش از هر زمان دیگر نیاز است، تعالیم اسلام در قالب یک نظام‌واره تبیین و ارائه شود. نظامی که جایگاه هر آموزه و رابطه بین آنها را به طور مستند و شفاف در مقابل دید و نقد دیگران قرار دهد. این نکته‌ای است که به تعبیر مقام معظم رهبری دامت برکاته از فوری‌ترین ضرورت‌ها است: «طرح اسلام به صورت مسلکی اجتماعی و دارای اصولی منسجم و یک‌آهنگ و ناظر به زندگی جمعی انسان‌ها، یکی از فوری‌ترین ضرورت‌های تفکر مذهبی است».[۵]

۳. شناخت نظامِ مرجع

امروزه به تبع نیاز به شناخت دقیق و تخصصی تعالیم دین در موضوعات مختلف سیاسی، اقتصادی، خانوادگی، رسانه و... ضرورت گسترش رشته‌های جدید علوم دینی احساس شده و رشته‌ها و گرایش‌های مختلف علوم اسلامی در حال افزایش است. از طرفی تا حدی توجه به نظام‌مند بودن تعالیم دین در میان اساتید و فضلای حوزه‌های علوم دینی مشاهده می‌شود. امروزه، شمار قابل توجهی از پژوهش‌گران و اساتید این رشته‌ها بر لزوم نگاه نظام‌مند به تعالیم دین در موضوعات یاد شده معترفند و به همین دلیل تلاش‌های مبارکی برای کشف نظام تعالیم دین در برخی از این حوزه‌ها شروع شده است. اما این نکته هنوز مورد توجه جدی قرار نگرفته است که نظام‌رشته‌های یاد شده، باید متناسب و هماهنگ با نظام کلان آموزه‌های دین استنباط شوند. ممکن نیست بدون شناخت نظام کلان تعالیم دین، نظام‌های خرد این موضوعات را به دقت استنباط کنیم؛ زیرا نظام‌های خرد، بخش‌هایی از آن نظام کلان هستند که بدون شناخت آن، همان اشکالاتی بر این خرده‌نظام‌ها وارد است که بر مباحث پراکنده و غیرنظام‌مند در عرصه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... وارد می‌شود؛ زیرا هر یک از این خرده نظام‌ها، به شکل جزیره‌ای به دنبال تحقق اهداف دین خواهند رفت؛ در حالی که مجموعه دین، منظومه‌ای از معارف منسجم است. بنابراین استنباط دقیق تعالیم دین چه در سطح مسائل و چه در سطح شاخه‌های علوم دینی و نظام‌های خرد بر شناخت نظام کلان تعالیم دین به عنوان نظام مادر مبتنی است.

ضرورت استنباط نظام عناصر دین

پژوهش‌های مختلفی درباره کشف نظام معارف دینی انجام شده است. طرح پژوهشی «نظام عناصر دین» با رویکرد درون دینی و با روش اجتهادی استنباط، تلاش می‌کند نظام کلان معارف دین در مقام ثبوت را از منابع آن یعنی قرآن، سنت و عقل کشف کرده، به این سوال اساسی پاسخ دهد که بین موضوعات تعالیم دین چه ارتباطی برقرار است؟

مراد از «عناصر دین» در این پژوهش، عناوینی مانند «ایمان، تقوا، ولایت، هدایت، حکم، جهاد، صلاة، علم، معرفة، تدبر، استضعاف و...» است که موضوعات مسائل دین می‌باشند؛ یعنی احکام و تعالیم دین بر آن‌ها حمل شده و حول محور آنان شکل گرفته است. مراد از رابطه بین این عناصر، رابطه علیّ بین این عناصر است که ترتب معنایی بین آن‌ها را به دنبال دارد و عناصر اصلی و فرعی را مشخص می‌کند.

در این پژوهش ابتدا عناصر دین ـ که همان موضوعات مسائل آن هستند ـ از قرآن و سنت استخراج می‌شوند. سپس با مراجعه به شواهد قرآنی ـ روایی و عقلی، عناصر اصلی از فرعی جدا شده و سپس مبتنی بر منابع یاد شده روابط بین آن‌ها استخراج می‌شود و این سیر مرحله به مرحله از عناصر اصلی به فرعی ادامه می‌یابد.

یکی از تفاوت‌های این پژوهش با بسیاری از پژوهش‌های مشابه، این است که بسیاری از پژوهش‌های این حوزه به کشف نظام تعالیم دین در مقام اثبات یعنی با لحاظ شرایط و اقتضائات مقام اقامه دین پرداخته‌اند؛ در حالی که معتقدیم نظام معارف دین در مقام اقامه (اثبات)، بر نظام آن در مقام ثبوت مبتنی است؛ بنابراین باید ابتدا نظام مقام ثبوت ـ صرف نظر از اقتضائات مقام اثبات ـ کشف شود و سپس به کشف قواعد و مؤلفه‌های مقام اثبات بپردازم. مرادمان از نظام مقام ثبوت، کشف جایگاه حقایقی مثل ایمان و هدایت، جهاد، ولایت و... و روابط بین آن‌ها ـ صرف نظر از استلزامات مقام اقامه ـ است.

تمایز دیگر این پژوهش با برخی از پژوهش‌های این حوزه آن است که برخی به استنباط خرده‌نظام‌هایی مثل نظام اقتصاد اسلامی، نظام سیاست اسلامی و... اختصاص دارند و در صد کشف نظام جامع نیستند. تمایز مهم‌تر این طرح آن است که اکثر طرح‌های دیگر به کشف نظام گزاره‌های دین پرداخته‌اند نه نظام عناوین و موضوعات مسائل دین. این پژوهش بر استنباط نظام عناوین کلی موضوعات مسایل دین (عناصر دین) به جای پرداختن به حجم زیاد گزاره‌های دین تأکید دارد. تمرکز بر این عناصر، بدان جهت ضروری و مهم است که ورود تفصیلی به تعالیم دین، به دلیل گستردگی و ابعاد مختلف آموزه‌های دین، کار استنباط نظام را دشوار می‌سازد؛ اما تمرکز بر موضوعات مسائل دین (عناصر دین) این راه را نزدیک‌تر و آسان‌تر و احتمال دخالت رویکردها و برداشت‌های مختلف را کم‌تر می‌سازد. آسان‌تر به دلیل آن که در مواجهه با انبوه گزاره‌های دینی، می‌دانیم که فقط باید به تعالیمی توجه کنیم که ماهیت آن موضوع و رابطه آن با دیگر موضوعات را بیان می‌کند و از ورود به تعالیم غیر مرتبط با کشف نظام خودداری می‌کنیم. مثلا ده‌ها حکم و آموزه درباره موضوعاتی مانند نماز، زکات، تقوا، هدایت و... وجود دارد. پرداختن به تمام تعالیم موجود درباره هر یک از این موضوعات، کاری دشوار است که با کشف نظام بین آن‌ها ارتباط تأثیرگذاری ندارد. مطابق این پژوهش، پس از شناسایی این موضوعات، فقط به تعالیمی درباره آن‌ها توجه می‌کنیم که ماهیت و جایگاه خود آن موضوع و رابطه‌اش با دیگر موضوعات را مشخص می‌کند. این روش باعث می‌شود به شکل آسان‌تری به نظام تعالیم دین برسیم.

دقیق‌تر بودن این روش نسبت به روش‌های دیگر کشف نظام معارف دین، بدان جهت است که موضوعات تعالیم دین را همان عناوین و اصطلاحات خاص آیات و روایات می‌داند. تمرکز بر این عناوین و اصطلاحات و پرهیز از عنوان‌سازی در کشف نظام معارف دین، ذهن ما را از دقت‌های وحیانی موجود در این عناوین بهره‌مند ساخته، از جهت‌گیری‌ها و غفلت‌های بشری آن می‌کاهد. مثلا در برخی طرح‌های یاد شده، برای معرفی ارکان یک نظام از عناوینی مانند «مبانی، اهداف، روش، اصول و آموزه‌ها» استفاده شده است. قالب این نظام‌ها ـ هر چند مفید و مورد تأیید عقل یا روش‌های عقلایی است ـ اما باعث می‌شوند، ذهن مخاطب با زاویه دید خاصی به سراغ معارف دین برود و جامعیت و دقت‌های عناوین وحیانی را از دست بدهد. نظامی که از کشف مبانی، اهداف، اصول و آموزه‌ها به دست می‌آید، مبتنی بر همین دسته‌بندی‌ها است که معقول، اما متمایز از نظامی است که در متن آیات و روایات مشاهده می‌شود. بنابراین کشف این دسته از نظام‌ها با عناوین انتزاعی عقلی هر چند مفید است؛‌اما لوازم خاص خود را داشته، به نگاه انسان‌ جهت خاصی می‌دهد؛‌ در حالی که ـ مطابق این طرح‌ ـ می‌توان با تمرکز بر عناوین وحیانی موضوعات مسائل دین و کشف نظام سببی بین آن‌ها نظامی را کشف کرد که جامع لحاظ‌های مختلف بوده و انتساب آن به دین، موجه‌تر است.

نکته دیگر آن که در این پژوهش، روش کشف روابط بین عناصر دین به روش اجتهادی از طریق بررسی دلالت آیات، روایات و تحلیل‌های عقلی به طور متعاضد است. این پژوهش، رویکرد خاص عرفانی، فلسفی یا روایی صرف ندارد؛ از عقل و نقل به طور متعاضد استفاده می‌کند.

در آیات و روایات به طور صریح یا غیر صریح به روابط بین عناصر دین اشاره شده است. مثلا رابطه‌ی حمد و ربوبیت جهان، رابطه‌ی خلقت و عبودیت، رابطه‌ی بین تقوا و شناخت حق، رابطه‌ی بین گناهان و مصیبت‌ها، رابطه‌ی بین صبر، نماز و خشوع و... اندکی از بی شمار مواردی است که با مطالعه‌ای عادی از ظواهر آیات به دست می‌آیند. در روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز مصادیق متعددی از این روابط بیان شده‌اند که احادیث دسته‌بندی شده در کتاب‌هایی مانند «غرر الحکم و درر الکلم» یا «میزان الحکمه» به وضوح بر آن دلالت دارند مانند رابطه‌ی بین علم و عقل، رابطه‌ی جهاد و سعادت، رابطه‌ی بین ایمان و تسلیم و...

در تحلیل این روابط از داده‌های عقلی در کنار دلالت‌های نقلی ـ به طور متعاضد ـ استفاده می‌شود و این نکته خود تمایز دیگری است بین این طرح با برخی از پژوهش‌هایی که بر رویکردهای خاص مثل رویکرد فلسفی، عرفانی، روایی صرف و... مبتنی است.

با توجه به مطالب یاد شده می‌توان گفت:

۱. دین مجموعه‌ای از تعالیم منظم است که غفلت از نظام آن‌ها باعث محرومیت در فهم و عمل شایسته و بایسته به آن می‌شود.

۲. نظام عناصر دین، عنوان پروژه‌ای پژوهشی است که تلاش می‌کند عناصر دین را از متون وحیانی استخراج کرده و روابط بین آن‌ها را بر پایه حجیت متعاضد عقل و نقل استنباط کند.

۳. عناصر دین، موضوعات تعالیم آن هستند. از طریق کشف نظام این عناصر می‌توان نظام تعالیم دین را به طور اجمال شناخت.

۴. پژوهش نظام عناصر دین، نظامی کلان و جامع از موضوعات مسائل دین در مقام ثبوت ارائه می‌کند. نظام مقام اثبات (اقامه) با لحاظ نظام مقام ثبوت و توجه به قواعد و شرایط مقام اقامه دین به دست می‌آید.

۵. با توجه به محوریت عناصر موجود در متون دین، روش این پژوهش، همان روش عقلایی فهم متون دینی یعنی تکیه بر اصول عقلی، عقلایی و نقلی فهم و تحلیل متون است.

۶. این پژوهش بر گرایش خاص ادبی، فلسفی، عرفانی، کلامی و مانند آن مبتنی نیست؛ هرچند در تحلیل‌ مباحث با حفظ روش اصلی بحث، از دست‌آوردهای علومی مانند تاریخ، علوم قرآن و حدیث، فلسفه و کلام استفاده می‌کند.

پی نوشت :

[۱] . محمدباقرموسوی‌همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ج‏۶، ص۳۰۵.

[۲] . سیدعلی‌خامنه‌ای، طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص۳۴.

[۳] . امام خمینی، صحیفه نور، ج۳، ص ۲۲۵ و ج۴، ص۶ـ۹ و همان، ص۱۸۳ و ۴۴۸ و ج۷، ص۴۱۴ و ج۱۱، ص۴۵۱.

[۴] . همان، ج‏۵، ص۳۸۲ـ۳۸۳.

[۵] . سیدعلی‌خامنه‌ای، طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص۳۳.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha