به گزارش خبرگزاری حوزه از مشهد، حجت الاسلام والمسلمین محمد عالم زاده نوری، معاون تهذیب و تربیت حوزه های علمیه کشور، در مراسم افتتاحیه دوره تربیت پژوهشگر روانشناسی و مشاوره اسلامی که به همت اداره مشاوره و امور خانواده معاونت تهذیب و تربیت حوزه در مشهد مقدس در حال برگزاری است، ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایام عزاداری ماه محرم و با تشکر از دستاندرکاران برگزاری این دوره گفت: از سالهای پیش از انقلاب اسلامی، بحث مهم مناسبات علوم انسانی و اجتماعی با آموزههای دینی در مجامع حوزوی و دانشگاهی مطرح شده است.
علوم انسانی یا اجتماعی، دانشهایی مانند اقتصاد، علوم سیاسی، علوم تربیتی، روانشناسی، جامعهشناسی و مدیریت است که در دنیای غرب بعد از نهضت رنسانس شکل گرفته و بر اساس مبانی و مبادی آن محیط و با روش عمدتا تجربی برای اداره جوامع بشری از آنها استفاده میشود و در واقع نرمافزار اداره جامعه قرار گرفته است.
اسلامیسازی علوم انسانی که با تأکید امام راحل و ذیل توصیه به اتحاد حوزه و دانشگاه مطرح شد، ناظر به این موضوع بود که در مراحل توسعه علوم، دانشهایی به روش تجربی و با استفاده از عقلانیت بشری پدید آمده، که هیچ استناد و نسبتی با منابع وحیانی و دینی ندارد.
انقلاب اسلامی که انقلابی مکتبی با داعیه بازگشت به دین خصوصا در اداره جامعه بود نیازمند استفاده از آموزههای وحیانی و ارشادات الهی نسبت به همین موضوعاتی است که تجربه بشر در آن به دستآوردهایی رسیده و تا حدودی کارآیی خود را در میدان عمل نشان داده است. به بیان دیگر در کنار عقل و تجربه بشری به عنوان منابع تولید علم، سخنان خدای متعال و پیشوایان دینی را هم باید معتبر بشماریم و از آنها هم در کشف رهنمود برای زندگی استفاده کنیم.
مراجعه به منبع وحی برای فهم مسائل بشر و کشف راه حل آنها یک ضروت است و پیشاپیش میتوان حدس زد که در صورت تحقق این هدف، علوم انسانی و اجتماعی رشد و کمال ویژهای خواهند یافت. حقیقت آن است که استفاده مستقل از این دو منبع به پدید آمدن دو پارادایم علمی و دو رشته کاملا مستقل میانجامد که احیانا در مواردی ممکن است هماهنگی کامل نیز نداشته باشند. منابع دینی علومی را شکل میدهند. تجربه بشری نیز دستگاه علمی خاصی پدید میآورد.
«وحدت حوزه و دانشگاه» و «اسلامیسازی علوم انسانی» ایدهای ناظر به این امر بود که علوم دانشگاهی که عمدتاً خاستگاه غیربومی دارد و متون ترجمهای آن را پشتیبانی میکند با دانش حوزوی که عمدتاً از منابع نقلی تغذیه میکند و با اعتماد به قرآن و حدیث شکل گرفته است در یک تعامل هماهنگ به رشد بیشتری دست یابند و سازگاری بیشتری بیابند.
حوزههای علمیه از آن زمان تاکنون در شاخههای مختلف علوم اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی آثار متعددی را پدید آوردهاند؛ تاسیس دهها مرکز علمی پژوهشی و آموزشی، تولید صدها کتاب تحقیقی و هزاران مقاله علمی پژوهشی و ترویجی دستاورد چند دهه تلاش حوزویان است که تراث علمی گستردهای را رقم زده است و طلاب و فضلای علوم اسلامی در این زمینهها بحمدالله نقش مهمی ایفا کردهاند.
البته تردیدی نیست که تا رسیدن به نقطه مطلوب در علوم انسانی اسلامی راه طولانی در پیش داریم و تا رسیدن به یک دستگاه سازوار علمی که هم از ذخیره سرشار وحی بهرهمند و به منبع بیکران قرآن و حدیث مستند باشد و هم با استانداردهای تجربی و عقلانیت علمی امروزین قابل تبیین باشد تلاش گستردهای نیاز است.
باید تأکید کنیم آنچه در دنیای غرب با مبانی غیردینی پدید آمده است با مطلوب حوزههای علمیه فاصلهی فراوان دارد. عمده این فاصله و ناهماهنگی به تعریف انسان بازگشت میکند. به این بیان که موضوع علوم انسانی و دانشهای اجتماعی، «انسان» است و این علوم درباره موضوع انسان احکامی صادر میکنند. به خوبی روشن است که تا موضوع علم شناخته نشود احکام صادر برای آن قابل اعتماد نیست و شناخت علوم انسانی موجود از «انسان» بیشک شناخت کاملی نیست. از این رو تمام دانشهایی که بر آن تعریف مترتب شدهاند، ناقص و ناتمام و در مواردی نادرست و ناروا است.
شناخت انسان به عنوان یک موجود پیچیده و ناشناخته، آسان نیست و حتما به ارشاد آفریننده انسان و پروردگار او نیاز دارد. در دستگاه فکری - فرهنگی علوم اجتماعی غربی «انسان» موجودی است که با تولد آغاز مییابد و با خاکسپاری پایان میپذیرد و تمام حقیقت او بر نوار ممتدی به طول ۸۰ سال قابل ترسیم است. در حالیکه در تصویر دینی، انسان، موجود گسترده و بیکرانی است که از عوالم گذشته آغاز شده و تا ابد ادامه دارد.
این دو انسان بسیار متفاوتاند و به تبع احکامی که برای آنها صادر میشود اختلاف فراوان خواهد داشت. اگر سر و ته وجود انسان را قطع کردیم و از این وجود گسترده و بیکران فقط ۸۰ سال میانی آن را در نظر گرفتیم؛ طبیعی است که داوری ما درباره او، ناقص و ناروا است و به توصیف فیل در تاریکخانه شبیه خواهد شد. حتی اگر احکامی کشف کنیم که در روابط انسانی کارآیی و کارآمدی هم داشته باشد به خوبی میدانیم که با نگاه کردن به این مقطع کوتاه از دوران طولانی حیات انسان نمیتوانیم قضاوت قابل اعتمادی نسبت به کلیت وجود او داشته باشیم.
این سخن رهبر انقلاب که علوم انسانی غربی را «مضرّ و ذاتا مسموم» معرفی کردند به همین اختلاف در مبانی انسانشناختی و جهانشناختی بازمیگردد. آیا جهان در همین ساحت مادی عالم که با چشم و ابزارهای پیشرفته قابل مشاهده است منحصر است، یا اینکه هستی، فراتر از این لایه مادی و فیزیکی لایههای پیچیدهتر دیگری دارد که آنها را هم باید در محاسبات علمی در نظر گرفت؟
ممکن است گفته شود ما از طریق همین عقلانیت بشری و آزمون و خطای علمی و روشهای پژوهشی پیشرفته، مشکلات خود را حل کردهایم و به منابع دیگر نیازی نداریم. این علوم در ۳۰۰ ، ۴۰۰ سال گذشته بعد از نهضت نوزایی در دنیای غرب تولید شده و با پیشرفت شگفتانگیز، موفقیت خود را در مقام عمل نشان داده است و توانسته بسیاری از مشکلات بشر را حل و مسئلهها و دغدغهها را تسکین بخشد. به این ترتیب احتیاجی یا حتی امیدی به روشهای دیگر باقی نمانده است.
اما همان گونه که گفته شد این علوم علیرغم کارآیی فیالجمله، قابل اعتماد نیستند.
ثانیاً منطق بینیازی از علوم وحیانی و اکتفا به دانش بشری؛ گفتمانی است که در مقابل همه انبیای الهی طرح شده است و در تاریخ سابقه دارد. قرآن کریم میفرماید: فَلَمَّا جَاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِّنَتِ فَرِحُواْ بِمَا عِندَهُم مِّنَ ٱلعِلمِ یعنی هنگامی که پیامبرانشان دلایل روشن برای آنان آوردند، به اندک دانشی که نزد خود داشتند دلخوش و خوشحال بودند. سوره غافر آیه ۸۳
یعنی وقتی پیامبران خدا، پیام خدا را به همراه بینات به مردم عرضه میکردند، آنان تحویل نمیگرفتند و به همان علمی که داشتند دلخوش بودند و به کلام پیامبران احساس نیاز نمیکردند. مردم به پیامبران میگفتند ما به ارشاد و راهبری شما احتیاج نداریم و مشکلات خود را به استقلال حل میکنیم. شما در زندگی دنیوی ما دخالت نکنید و ما را به حال خود رها کنید! این منطق، همان حکایت علوم امروزین است که به شکل گستردهتر و پیچیدهتر و نهادینه، دانشهای موجود را از منبع وحی جدا کرده و سخن خدا و پیامبر را به کناری وانهاده است. زبان حال علوم مدرن و دانشهای سکولار این است که حل مسئلههای بشر بر عهده دانشمندان است و جایی برای دین در این میان وجود ندارد.
علوم انسانی غربی: روانشناسی، جامعهشناسی، اقتصاد، علوم تربیتی، مدیریت، علوم سیاسی و سایر شاخهها اساساً با کنار گذاشتن منابع دینی و با اکتفا کردن به روشهای علمی تجربی و با محدود دیدن عالم در لایه مادی شکل گرفته و البته مسئلههایی را هم حل کرده است. اما به مرور صاحب یک ادعای کلان بیش از قوارهی خود شده و به نوعی رقیب منابع دینی گشته است.
انقلاب اسلامی بازگشت به اسلام بود و از ابتدا بر این عقیده استوار گشته بود که برای حل مسئلههای بشر و رسیدن به سعادت مطلوب فردی و اجتماعی، تجربه و عقلانیت بشری کافی نیست و استفاده از منبع ذخار وحی، ضرورت دارد. علوم انسانی اسلامی مبتنی بر مبانی دین، رو به سوی غایات و مقاصد دینی و ملتزم به اصول و احکام دینی شکل میگیرند و سعادت فردی و اجتماعی او را تضمین و تامین خواهند کرد.
سوگمندانه باید اعتراف کرد که علیرغم همه تلاشها پس از انقلاب اسلامی، هنوز دانشگاههای کشور در علوم انسانی و اجتماعی به منابع غیربومی و متون ترجمهای متکی است و مروج دانشهای وارداتی محسوب میشود.
نوع ورود حوزویان و دانشگاهیان نیز به این علوم متفاوت است: دانشگاهیان عمدتاً این علوم را به هدف استفاده از دستاوردهای آن میآموزند یعنی نوعی اعتماد و اتکای به آن دارند. مثلاً دانشجوی رشته روانشناسی با نظریات اندیشمندان بزرگ این دانش مانند فروید، آدلر، مازلو، آلپورت و دیگران آشنا میشود تا این اندیشهها را در کلینیک مشاوره مصرف کند و در ارتباط با مراجعان استفاده نماید. اما حوزویان از این علوم بهرهمند میگردند و همین شاخههای علمی را با همان منابع و متون و احیاناً همان اساتید در حوزههای علمیه فرامیگیرند، ولی اعتماد و اتکایی به آن ندارند و تلاش میکنند صورت اسلامی و پاکیزه آن را پدید آورند و با استفاده از آموزههای دینی اگر ناسازگاریهایی وجود دارد حل و فصل کنند و اگر کمبود و کاستیهایی هست ترمیم نمایند. روانشناسان و مشاوران حوزوی توصیههای خلاف شرع نمیکنند و برای حل مسئلههای مراجعان نسخههای غیردینی نمیدهند.
بحثی که اینجا مطرح میشود این است که از میان این دو دانش، که یکی با تلاشهای بشری و با روش تجربی پدید آمده و دیگری از طریق مراجعه به منابع دین، با روش استنباطی شکل گرفته کدام یک مرجعیت دارد و تکلیف نهایی علم را مشخص میکند؟ بیتردید صورت آرمانی و مطلوب این است که این دو روش با هم تعامل کنند و در نهایت هماهنگی از دستاوردهای هم استفاده نمایند اما مادام که این اتفاق نیفتاده و دانش جامع هماهنگ تولید نشده کدام یک از این دو مرجع است؟
یک فرض این است که روش تجربی را حاکم بدانیم و آموزههای نقلی و علوم حوزوی را در میدان تجربه بیازماییم. اگر از این آزمون با موفقیت خارج شد، آن را به رسمیت بشناسیم و معتبر بمانیم. و هرجا که نتوانستیم از طریق روشهای شناخته شده تجربی به سخنان دینی اعتباربخشی کنیم آن را کنار بگذاریم. یعنی مرجعیت و اعتبار را به علم تجربی و دانشگاهی بدهیم. این یک صورت است.
صورت دیگر این است که مرجعیت را به علوم دینی و وحیانی بدهیم و آموزههای دینی را بر آموزههای تجربی حاکم بدانیم. از آن جهت که تصویر آموزههای دینی از انسان تصویری فراتر از دوره ۸۰ساله عمر زمینی است این پیشنهاد منطقیتر به نظر میرسد. اکتفا کردن به علوم تجربی و بشری مصداق آیهی: «و فَرِحُواْ بِمَا عِندَهُم مِّنَ ٱلعِلمِ» است. جوهر مسلمانی تسلیم در مقابل خدای متعال و استفاده کردن از رهنمودهای پروردگار است. اگر این نباشد مسلمانی نیست، یعنی گویا به زبان حال به خدا میگوییم ما خودمان مشکلات خودمان را حل میکنیم و اصلاً چه ضرورتی داشته که خدای متعال در مسائل مختلف اظهارنظر کند و رهنمود صادر نماید. جوهر دینداری تمسک به سخن خدا و اعتماد کردن به وعدههای الهی و استفاده کردن از رهنمودهای وحیانیاست.
به هزار و یک دلیل این دو دستگاه علمی هنوز نتوانستهاند به وفاق کاملی دست پیدا بکنند و هنوز آن محصول هماهنگ نهایی که برآمده از هر دو تلاش باشد عرضه نشده است. از طرف دیگر نیز نه میتوان مرجعیت علوم غربی را پذیرفت و نه مرجعیت کامل علوم دینی، وحیانی و اسلامی مورد قبول دانشمندان علوم غربی واقع شده است. در چنین شرایطی چه باید کرد؟
پیشنهاد ما این است که این دو روش علمی به عنوان دو دستگاه علمی شناختهشده و شناسنامهدار، در دوران گذار هر کدام به صورت مستقل نیروهای خود را تربیت کنند و هر کدام به استقلال اعتبار علمی دانشآموختگان خود را تایید کنند. و همانطور که هر مرکز علمی گواهی معتبر برای دانشآموختگان خود صادر میکند هر مرکز هم برای دانشآموختگان خود مجوز فعالیت صادر بکند. این موضوع هیچ تالی فاسدی ندارد. این که بعضی از اعزه در مراکز علمی ابراز نگرانی کردهاند که دوگانگی پدید میآید؛ درست نیست. دوتا محصول عرضه شده است.
این دو محصول استانداردهای مورد نظر خود را دارند؛ اعتبارسنجی متناسب برای هر یک انجام گیرد و خروجیهایشان در محیط واقعی با همدیگر رقابت کنند. همان گونه که بعضی از اساتید و مسئولان در پیام خود تاکید کرده بودند روانشناسان حوزوی از بهترین و موثرترین روانشناسان هستند. یعنی استفاده کردن از آموزههای دینی برای حل معضلات و مسائل روانشناختی در مقام درمانگری کارآیی خود را نشان داده و بیش از آموزههای تجربی در مقام عمل موفق بوده است.
وی با انتقاد از اسلامیزه کردن علوم انسانی غربی از سوی برخی محققان، ادامه داد: امروز برخی از محققان به جای این که علوم انسانی اسلامی تولید کنند، علوم انسانی غربی را اسلامیزه و «اسلام مالی» کرده اند؛ این افراد به جای این که از دل متون و مبانی دینی، علم انسانی استخراج کنند، دست به «اسلام مالی» کردن علوم انسانی غربی زده اند که به این کار اسلامی سازی علوم انسانی نمی گویند.
حجت الاسلام والمسلمین عالم زاده نوری تأکید کرد: برخی محققان به جای این که علوم انسانی را اسلامی سازی کنند، ابتدا به سراغ علوم انسانی غربی رفته و سپس سعی کرده اند برای این علوم، توجیه اسلامی بیاورند که به این کار، اسلامی سازی نمی گویند، بلکه این کار «اسلام مالی» است؛ این افراد قبل از این که سراغ مبانی دینی بروند، سراغ علوم غربی رفته و مفتون و مرعوب آن شده اند، از این رو می خواهند روی هر گزاره از علوم غربی، یک ملاقه از مبانی اسلامی بریزند!
وی با بیان روایتی از امام صادق (ع) [بَادِرُوا أَوْلَادَکُمْ بِالْحَدِیثِ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَکُمْ إِلَیْهِمُ الْمُرْجِئَة] در خصوص تلاش بهنگام و ربودن گوی سبقت از منحرفان در عرصه های فکری، خاطرنشان کرد: اگر طلبه ها اساس فکر خود را از منابع دین گرفته باشند و پیش از مواجهه با دانشهای ترجمهای و غربی به متون دینی آشنا شوند بیمه و واکسینه خواهند شود؛ از این جهت پژوهشگران عرصه علوم روانشناسی باید با منابع دین ارتباط مستمر و وسیعی داشته باشند.
وی در ادامه سخنان خود با اشاره به جایگاه مشاوره در جامعه اسلامی و تفاوت آن با جایگاه مشاوره در جوامع غربی، عنوان کرد: در مقایسه مشاوره با تربیت اسلامی باید اصل را بر تربیت گذاشت، زیرا باید به گونه ای تربیت شویم که بسیار کم نیازمند مراجعه به مشاوره داشته باشیم؛ به عنوان مثال اگر نسبت به تغذیه و سبک زندگی تمرکز داشته باشیم، پر واضح است که کمتر به بیماری مبتلا شده و در نتیجه مراجعه کمتری به پزشک خواهیم داشت، از این رو باید اصل را بر تربیت بگذاریم تا کار به آسیب نرسیده و نیازی به مشاوره نباشد.
وی با بیان اینکه مراجعه به منابع دینی، انجام پژوهش های عمیق ، التزام به اصول تفقه و اخذ رویکرد توحیدی در پژوهش های دینی از جمله بایسته های روانشناسی و مشاوره اسلامی است، عنوان داشت: مشاور باید خود را در برابر خدای متعال فقیر بداند و پیش از انجام مشاوره توسل داشته و استعانت به نماز داشته باشد.
حجت الاسلام والمسلمین عالم زاده نوری یادآور شد: در پژوهش های دینی تنها با جست وجوی لفظی نمی توان به جایی رسید، بلکه باید همه احادیث را جمع آوری کرده و راجع به آنها ملاحظه و تأمل داشته و قواعد مورد نظر را از آنها استخراج کنیم.