جمعه ۹ آذر ۱۴۰۳ |۲۷ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 29, 2024
کنگره شهدای دانشگاهی استان اصفهان

حوزه/ کنگره ۲۴ هزار شهید استان اصفهان با حضور گسترده مردم و مسئولین برگزار شد. این رویداد، که با روایتگری اقشار و کمک از زبان هنر غنی شد، تاریخی از دیانت، صداقت، علمیت، شهادت و شهامت مردم اصفهان را به نمایش گذاشت.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه از اصفهان، کنگره ملی ۲۴هزار شهید استان اصفهان به مدت سه شب از ۶ تا ۸ آذر ماه در مصلی امام بعد از ۲۰ سال برای دومین بار برگزار شد.

یکی از این شب ها در مسیر حرکت به سمت کنگره ملی بیست و چهار هزار شهید استان اصفهان هستم، در مسیر به هر کجا که می‌نگرم به تصاویر شهدا مزین شده است و در هر گوشه و کنار، چهره های نورانی و پرصلابتشان را که میبینی یادآور رشادت‌ها و فداکاری‌های آنان است،و قطعا حس عمیقی از افتخار و مسئولیت را در دل هر رهگذر زنده می‌کنند.

با هر قدمی که به سمت مصلی برمی‌دارم، این حس معنوی بیشتر در وجودم نفوذ می‌کند.

پایان یک کنگره و آغاز یک راه/ پیوند گذشته و آینده با نقطه عطف «نصف جهان»

پوستر کنگره "بیست و چهار هزار شهید و من" لحظه‌ای برای تأمل و احترام

در لحظه ی ورود پوستر این کنگره با عنوان "کنگره ۲۴ هزار شهید و من" طراحی شده است، این پوستر به نقطه کانونی تبدیل شده است که نمی‌توان به سادگی از آن گذشت و برای لحظه ای هر مخاطب را میخکوب خود می‌کند و لحظه ای درنگ و تأمل و فرصتی برای اندیشیدن به معنای آن را برایمان فراهم می‌کند.

از نظر من عبارت این پوسترمی‌تواند نشان‌دهنده ارتباط عمیق و شخصی هر فرد با این شهدا باشد، این عنوان به ما یادآوری می‌کند که هر یک از ما، به نوعی، مدیون این قهرمانان هستیم و وظیفه داریم یاد و خاطره آن‌ها را زنده نگه داریم.

شاید شما هم مثل من با دیدن این متن این این حس را داشته باشید که با افزودن کلمه "من" به این جمله به نوعی هر کدام از ما را به گونه ای با شهدا مرتبط می‌سازد، و پیام مهم این ارتباط، این است: اینکه ایثار و جان‌فشانی شهدا محدود به گذشته نیست و هر کدام از ما، با ادامه راه و آرمان‌های آنان، می‌توانیم بخشی از این میراث باشکوه باشیم.

ورود به مراسم کنگره از همان ابتدا جو عمیق و با احساس معنوی در دل من و هر بازدیدکننده ای ایجاد کر، محوطه بیرونی با تصاویر شهدا مزین شده بود وجود سنگرها در اطراف آن و سربازان داخل آن به میدانی تبدیل شده بود که تجسمی از روزهای جنگ و مقاومت را به نمایش میگذاشت و سنگری که بیمارستان بود و مجروحان داخل آن که با لباس‌های خونی روی تخت دراز کشیده بودند وضعیت سخت و جانکاه و گوشه ای از لحظاتی که سپری کرده بودند را برای ما تداعی می‌کرد.

پایان یک کنگره و آغاز یک راه/ پیوند گذشته و آینده با نقطه عطف «نصف جهان»

جوانان، کودکان و عده ای از بزرگترها در کنار تانک‌های مستقر در محوطه ورودی، با نگاهی به گذشته پر افتخار عکس می‌انداختند؛ این ورودی فوق‌العاده یادآور این شد که آزادی و آرامشی که امروز داریم، مدیون ازخودگذشتگی های رزمندگان و شهدا هستیم.

حضور ما در کنگره و تقدیم ارادت و احترام به ۲۴ هزار شهید استان

این کنگره فرصتی است برای تجدید عهد با آرمان‌های شهدا و تأمل در ارزش‌هایی که شهدا جان خود را فدا کردند، و حالا ما مسئول حفظ این ارزش ها هستیم؛ در هر کجا از شهر و با هر شغل و حرفه ای که داریم می‌توانیم در راه این مسیر باشیم، اکنون حضور در این مراسم را فرصتی میدانم که همواره پاسخگوی این پرسش از خود باشم که "مسئولیت‌ فردی و اجتماعی‌ ما در قبال جامعه و کشورمان چیست؟"

پایان یک کنگره و آغاز یک راه/ پیوند گذشته و آینده با نقطه عطف «نصف جهان»

کنگره ۲۴ هزار شهید استان اصفهان امسال در کنار گروه های دیگر از مردم، پذیرای جمعی از خبرنگاران و خانواده‌هایشان به منظور پوشش خبری این رویداد بزرگ و هم‌چنین ادای احترام به شهدای گرانقدر بود.

این گرد همایی فضایی برای هم‌دلی و هم‌اندیشی میان خبرنگاران ایجاد می‌کند تا در کنار خانواده‌هایشان به بررسی نقش‌آفرینی‌شان در حفظ و انتقال میراثی بپردازند که شهدای اصفهان با خون خود به جا گذاشته‌اند.

در سالن، کمی قبل از آغاز رسمی برنامه،وقتی روی صندلی نشستیم صدای آرام خانمی از پشت سرم به گوشم رسید او در کنار دوستش نشسته بود و به آرامی متنی را می‌خواند، کلماتش مملو از احساسات عمیقی بود که گویی برگرفته از قلب تپنده تاریخ بود با دقت که گوش سپردم، متوجه شدم او وصیت‌نامه یک شهید را می‌خواند این وصیت نامه زیبا ذهنم را به آرامی برای شروع برنامه هموار کرد.

برخلاف برنامه های مرسوم کشور، این کنگره با قرآن و سرود جمهوری اسلامی ایران آغاز نشد،

نمایش با صحنه‌هایی حماسی از «بیت‌المقدس»، شهری که نماد وحدت و مقاومت است، آغاز شد. صدای مهیب تیراندازی‌ها و گرد و خاک که در فضای نمایش پر شد، بر شدت احساسات افزود.

با اینکه می‌دانستم این صحنه‌ها یک نمایش است و در حقیقت در آن موقعیت نیستم ، اما قدرت روایت و تصویرگری به‌قدری ملموس بود که فریاد و شجاعت و ایستادگی چند ده ساله مردم فلسطین، و غزه را به شدت حس میکردم.

در آن لحظه کودکی را دیدم که در حالیکه چادر مادرش را از ترس صدای انفجار گرفته بود گفت: مامان این صداها خیلی واقعی هستند من میترسم،خودشان چطور این صداها را تحمل کردند؟ واقعا اونها اون روزها تو همچین جایی بودند که الان نشون میدند؟خیلی خطرناکه...

مادر گفت: بله پسرم این صداها واقعی هستند تا به ما نشان بدهند در این سال ها چه چیزهایی را تجربه کردند و چه برآنها گذشت، البته این فقط،یک نمایش هست اما آنها در این شرایط همراه با گرمای شدید و سرمای طاقت فرسا زندگی می‌کنند و الان در فلسطین نیز اینگونه هست، آنها میدونستند که برای حفظ خانه و خانواده و آینده مان باید ایستادگی کننده‌ اگر باید رنجها و سختی‌ها را تحمل کنند.

اما در نهایت این پرده از نمایش کودکان غزه در حال شادی و بازی در کنار هم، همراه با در دست داشتن پرچم‌های آزادی به اهتزاز درآمده و بادکنک های در حال پرواز روبروی بیت المقدس را نشان داد که امید و آینده روشن این سرزمین را برا ی ما تداعی می کرد.

در این برنامه، که از لحظاتی باشکوه و پر از احساسات سرشار بود، و همه را محو تماشای خود کرده بود یادآور شد که قدس را خدا آزاد خواهد کرد، قدس از ابتدا با خدا آغاز شده است و همچنان به‌عنوان نقطه‌ای از امید و سرآغاز مبارزات مردم مسلمان باقی خواهد ماند، این پیام، جرقه‌ای شد برای آغاز یک روایت جدید از تاریخ اصفهان.

پایان یک کنگره و آغاز یک راه/ پیوند گذشته و آینده با نقطه عطف «نصف جهان»

روایات عظمت اصفهان از زبان مادری که به دخترش می‌گوید: از علم تا شهادت

ادامه برنامه با ورق خوردن کتاب تاریخ نصف جهان پیش ازاسلام و روایت یک مادر از این تاریخ برای دختر خود آغاز شد، این مادر برای دخترش از اصفهان صحبت می‌کرد در حقیقت به‌نوعی در تلاش بود که برای نسل آینده، داستان‌ها و ارزش‌های تاریخی و فرهنگی اصفهان را به‌عنوان میراثی گرانبها به یادگار بگذارد.

از حضور سلمان از منطقه جی اصفهان به سمت اسلام و رسول اکرم(ص) آغاز شد تا زمانی که به یاری عالمان بزرگی چون صاحب بن عباد پرچم اسلام و تشیع علوی دراصفهان به اهتزاز درآمد.

اصفهان، دیاری که روزگاری در کانون علم و فرهنگ جهانی قرار داشت، در دل این برنامه درخشید.

پایان یک کنگره و آغاز یک راه/ پیوند گذشته و آینده با نقطه عطف «نصف جهان»

نام‌های بزرگی همچون میرفندرسکی، بانو مجتهده امین، امام حافظ ابوسعید اصفهانی، میرداماد و شیخ ابوالحسن نخودکی، و بسیاری از بزرگان و علمای بیشمار دیگر که هر یک در تاریخ مقاومت و علم و فلسفه جهان جایگاهی رفیع داشتند، با افتخار بر زبان آورده شد،

این بزرگان، که در زمان خود همچون چراغ‌های روشنی برای بشریت بوده‌اند، نشان‌دهنده اهمیت علم و دانش در شهر اصفهان بودند.

وقتی چهره افراد مهم، علما ،فلاسفه و دانشمندان اصفهانیکه به کمک هوش مصنوعی طراحیشده بود، روی پرده به نمایش در آمد خودم حیرت زده شدم از وجود این همه بزرگان و افتخار آفرینان برای اصفهان، شاید تا پیش ازاین ،اصفهان‌ برای من نمادی از معماری بی‌نظیر، یا شهری دیدنی بود، اما الان، با معرفی و شناخت چنین افراد فرهیخته ای دریچه ای جدید از احترام به خاک این سرزمین در من گشود، بی‌شک خاک این سرزمین حامل یادگاری‌های فکری و فرهنگی بی‌نظیری است.

یکی از بخش‌های مهم این برنامه، اشاره به تاریخ پر فراز و نشیب اصفهان بود که چگونه این شهر پس از حملات مغول‌ها از خاکستر خود برخاست و در دوران صفویه به شکوفایی رسید و تبدیل به پایتخت فرهنگی ایران شد؛ شیخ بهایی، فقیه و دانشمند بزرگ صفوی، به‌عنوان یکی از نمادهای علمی و فرهنگی این دوران معرفی شد.

پایان یک کنگره و آغاز یک راه/ پیوند گذشته و آینده با نقطه عطف «نصف جهان»

تظاهرات مردم اصفهان در مسیر آزادی

در همین زمان بود که مردی از بالباس سربازی امام زمان (عج) از جنس تلاش و خستگی ناپذیر در صحنه های انقلاب اسلامی، حجت الاسلام احمد سالک،به روی صحنه آمد و در کنار روایت‌های علمی و تاریخی، به حرکت‌های اجتماعی مردم اصفهان نیز پرداخت،fi تظاهرات مردم اصفهان علیه رژیم سلطنتی و کاپیتولاسیون در آذر ۵۷، که نماد مبارزه برای آزادی و استقلال بود،اشاره داشت و با نمایش عکس هایی که از آن دوران ستمشاهی مانده بود، از شجاعت و دیانت مردم اصفهان در صحنه های مهم انقلاب چوناولین حکومت نظامی کشور، اولین اعتصابات علیه شاه در منزل آیت الله خادمی گفت.

پایان یک کنگره و آغاز یک راه/ پیوند گذشته و آینده با نقطه عطف «نصف جهان»

پیام آوران عزم و ایمان و روایت هایشان در قلب نمایش

شاید غافلگیرانه ترین و هنرمندانه ترین و بی شک اثرگذارترین قسمت نمایش، سخنرانی سردار فدا با صدایی پر صلابت و سخنرانی احمد سالک روحانی مبارز که از بیست آذر ۵۷ تا سرنگونی شاه را بیان می‌کرد و همچنین سخنرانی همسر شهید میرفندرسکی با صدایی پر از احساس و تزلزل ناپذیرش بود که خاطرات دوران انـقلاب و حماسه آفرینی ها را بازگو می‌کرد.

سردار فدا در طی سخنانش از فداکاری‌های ها و جان‌فشانی های جوانان و مردم اصفهان برای حفظ آرمان هایش گفت و بیان کرد که استان اصفهان ده درصد از شهدا را در خود جای داده است و ازین سخنرانی می‌شود این را متوجه شد که انقلاب اسلامی یک حرکت چند جانبه سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و انسانی بود که باید برای تداوم آن جان فدا کرد.

این سخنرانی ها هر یک جداگانه و در عین حال با هم افزایی با یکدیگر یک پیام واحد داشتند: تلاش برای تداوم انقلاب، حفظ آرمان ها و اتحاد ملی.

در ادامه، توجه به پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی رژیم شاهنشاهی و تاثیر انقلاب در اصفهان به یکی از نقاط عطف مهم این برنامه تبدیل شد و با زبان هنر و نمایش نشان دادند که شهر اصفهان، با توجه به سابقه تاریخی خود در مبارزات اجتماعی و فرهنگی، در انقلاب اسلامی نیز نقشی اساسی ایفا کرد وبرای ما یادآوری شد که از یاد نبریم که اصفهانی‌ها در روزهای حماسه ساز چون ۲۵ آبان سال ۶۱، ۳۷۰ شهید را در یک روز بر دستان خود تشییع کردند. این حادثه، که به یکی از بزرگ‌ترین نمونه‌های ایثار و فداکاری در تاریخ ایران تبدیل شد.

پایان یک کنگره و آغاز یک راه/ پیوند گذشته و آینده با نقطه عطف «نصف جهان»

حفظ جمهوری اسلامی میراثی جاودان

بر روی سردر دیوار در این نمایش نقش بست که، "امروز قرارگاه حسین ابن علی ایران است؛ بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر بماند، دیگر حرم‌ها هم می‌ماند."و گفتگوی مادری که برای دخترش روایت میکند از "کنگره ۲۴ هزار شهید استان اصفهان و من"

در این قسمت، نمایش با تشییع نمادین شهدابه یاد ۲۵ آبان که در تاریخ این دیار به‌عنوان روزی خاص با عطر و بوی ویژه‌اش به یادگار مانده است و نشان‌دهنده روح فداکاری و ایثار مردم اصفهان است و این روز، همچون پرچمی بر فراز تاریخ این شهر، همیشه در ذهن‌ها و قلب‌ها باقی خواهد ماندف به پایان رسید.

نمایش اقتدار، فریاد اتحاد، در صحنه‌ی افتخار

نمایش کنگره ملی ۲۴ هزارشهید ، با نشان دادن افتخارات جمهوری اسلامی ایران در صحنه های نظامی، نمایش را به اوج شور و هیجان خود رساند.

کامیون‌هایی که یکی پس از دیگری پشت هم از میان جمعیت وارد صحنه شدند، تصویری از دستاوردهای بزرگ کشور را به نمایش گذاشتند که هر کدام ازاین ها نمایانگ سرافرازی و توانمندی‌های ایران در طی این گذشته پر فراز و نشیب و با وجود تحریم ها بود.

پایان یک کنگره و آغاز یک راه/ پیوند گذشته و آینده با نقطه عطف «نصف جهان» پایان یک کنگره و آغاز یک راه/ پیوند گذشته و آینده با نقطه عطف «نصف جهان»

پیشرفت‌های ایران در حوزه فضایی، فناوری هسته‌ای، پیشرفت‌های پزشکی و موفقیت ایران در درمان ناباروری و ساخت واکسن با ابزارها و تجهیزات و بازیگرانی که نماد دانشمندان و مهندسان این عرصه بودند، به نمایش گذاشته شد و وجودم را پر از حس غرور و افتخار به هموطنانم کرد

من همان لحظه در میان شکوه و عظمت این نمایش، ناخودآگاه دستانم به هم کوبیده شد و با حس افتخار و شعف به این دستاوردهای بزرگ، با تشویق هایم به جمعیت پیوستم صدای تشویق‌های پرشور جمعیت، سالن را پر کرد.

این لحظه گویا فراسوی جشن و نمایش عادی بود؛ تمامی قلب‌ها به ضربه‌های دستانی تبدیل شدند و این ضرب آهنگ تشویق ها نوایی شد که آینده‌ای روشن و مقتدر برای ایران را نوید می‌داد.

آن لحظه ، لحظه ای بود که تبدیل به یادبودی فراموش نشدنی از توانمندی های ایران برایم شد.

پایان یک کنگره و آغاز یک راه/ پیوند گذشته و آینده با نقطه عطف «نصف جهان»

در آن لحظات بود که ماشین هایی حامل موشک‌ها وارد شدند و صدای مقتدر و رعدآسای سردار سلامی شروع شلیک نمادین را اعلام کرد چشم های منتظر تماشاچیان با حیرت این نمایش را دنبال میکردند صدای انفجار بر دیوارهای مصلی طنین انداز شد .این موشک ها در نمایش در حیفا و تل آویو و برای نابودی اسرائیل شلیک شد و برایم تداعی گر وعده های صادق بود که نشان می‌داد ملت ما در برابر هر خطا و تهدیدی ایستاده است.

در همان لحظه فریادهای حیدر حیدر فضای مصلی را پر کرد و به آسمان های غیرتمندی و استقامت ملت ایران اوج گرفت.

پایان یک کنگره و آغاز یک راه/ پیوند گذشته و آینده با نقطه عطف «نصف جهان»

صلابت مادران چشم انتظار در پایان کنگره و این ماجرای بی انتها

در پایان کنگره ۲۴ هزار شهید استان اصفهان حضوریافتگان، که در مسیر بازگشت بودند با ماشین های حامل پیکر شهدای گمنام مواجه شدند.کاروانی که نامش «اهالی بهشت» بود.

جمعیت پیر و جوان، کودک و بزرگ و بخصوص مادران، آغازگرتشییع پیکر۱۱شهید گمنام ۸ سال دفاع مقدس از خیابان آیت الله خوانساری و حضور در سراسر استان تا ظهر شهادت حضرت زهرا(س)شدند..

در این لحظات، شاید بسیاری از مردم مانند من با خود اندیشیدند که این شهیدان متعلق به کدام مادر چشم انتظاری بوده‌ است که تا بحال با رسیدن پیکر فرزندش زندگی کرده است؟ مادرانی که سال‌ها با شوق بازگشت فرزندانشان روزگار سپری کردند.

در میان تشییع کنندگان مادران چنان این شهیدان را بدرقه کردند که گویی فرزند خود را بدرقه می‌کنند و خود را جای مادران حاضر یا غایب این شهدای گمنام گذاشتند بدرقه مادران از شهدای گمنام این حس را به من منتقل می‌کرد که گرچه بدون نام و نشان اند اما به خانواده بزرگ ایران تعلق دارند.

در مسیر برگشت به خانه در ذهنم برای خود تداعی می‌کردم انچه که دیدم و شنیدم و با خود گفتم این کنگره پایانی برای یک آغاز بود و نقش من در این آغاز چیست؟

خبرنگار: سمیرا گلکار

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha