شنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۳ |۲۸ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 30, 2024
کد خبر: 1206241
۱۰ آذر ۱۴۰۳ - ۱۵:۱۵
پیامبر (ص)

حوزه/ وقتی ام سلمه صدای گریه پیامبر(ص) را در دل شب شنید، نمی‌دانست با شنیدن پاسخ ایشان، چه درس بزرگی خواهد آموخت.

به گزارش خبرگزاری حوزه، امام جعفر صادق علیه السلام در روایتی به دلائل گریه نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در نیمه های شب و راز و نیاز ایشان با خدای متعال پرداخت:

امام جعفر صادق علیه السلام:

کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَةَ فِی لَیْلَتِهَا فَفَقَدَتْهُ مِنَ اَلْفِرَاشِ، فَدَخَلَهَا مِنْ ذَلِکَ مَا یَدْخُلُ اَلنِّسَاءَ، فَقَامَتْ تَطْلُبُهُ فِی جَوَانِبِ اَلْبَیْتِ حَتَّی اِنْتَهَتْ إِلَیْهِ وَ هُوَ فِی جَانِبٍ مِنَ اَلْبَیْتِ قَائِمٌ، رَافِعٌ یَدَیْهِ یَبْکِی وَ هُوَ یَقُولُ: اَللَّهُمَّ لاَ تَنْزِعْ مِنِّی صَالِحَ مَا أَعْطَیْتَنِی أَبَداً، اَللَّهُمَّ لاَ تُشْمِتْ بِی عَدُوّاً وَ لاَ حَاسِداً أَبَداً، اَللَّهُمَّ لاَ تَرُدَّنِی فِی سُوءٍ اِسْتَنْقَذْتَنِی مِنْهُ أَبَداً، اَللَّهُمَّ وَ لاَ تَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً،

قَالَ: وَ اِنْصَرَفَتْ أُمُّ سَلَمَةَ تَبْکِی حَتَّی اِنْصَرَفَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِبُکَائِهَا،

فَقَالَ لَهَا: مَا یُبْکِیکِ یَا أُمَّ سَلَمَةَ ؟ قَالَتْ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ لِمَ لاَ أَبْکِی وَ أَنْتَ بِالْمَکَانِ اَلَّذِی أَنْتَ بِهِ مِنَ اَللَّهِ، وَ قَدْ غَفَرَ اَللَّهُ لَکَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ، تَسْأَلُهُ أَنْ لاَ یُشْمِتَ بِکَ عَدُوّاً أَبَداً، وَ أَنْ لاَ یَرُدَّکَ فِی سُوءٍ اِسْتَنْقَذَکَ مِنْهُ أَبَداً، وَ أَنْ لاَ یَنْزِعَ مِنْکَ صَالِحَ مَا أَعْطَاکَ أَبَداً، وَ أَنْ لاَ یَکِلَکَ إِلَی نَفْسِکَ طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً؟ فَقَالَ: یَا أُمَّ سَلَمَةَ وَ مَا یُؤْمِنُنِی وَ إِنَّمَا وَکَلَ اَللَّهُ یُونُسَ بْنَ مَتَّی إِلَی نَفْسِهِ طَرْفَةَ عَیْنٍ، فَکَانَ مِنْهُ مَا کَانَ.

رسول خدا صلی الله علیه و آله شبی در خانه همسرشان امّ سلمه بود. نیمه شب از خواب برخاست و در گوشه تاریکی مشغول دعا و گریه زاری شد.

امّ سلمه که جای رسول خدا صلی الله علیه و آله را در رختخوابش خالی دید، حرکت کرد تا ایشان را بیابد. متوجه شد رسول اکرم صلی الله علیه و آله در گوشه خانه، جای تاریکی ایستاده و دست به سوی آسمان بلند کرده اند.

در حال گریه می فرمود: خدایا! آن نعمت هایی که به من مرحمت نموده ای از من نگیر! مرا مورد شماتت دشمنان قرار مده و حاسدانم را بر من مسلط مگردان!وخدایا! مرا به سوی آن بدیها و مکروه هایی که از آنها نجاتم داده ای برنگردان!

خدایا! مرا هیچ وقت و هیچ آنی به خودم وامگذار و خودت مرا از همه چیز و از هر گونه آفتی نگهدار!

در این هنگام، امّ سلمه در حالی که به شدت می گریست به جای خود برگشت. پیامبر صلی الله علیه و آله که صدای گریه ایشان را شنیدند به طرف وی رفتند و علت گریه را جویا شدند.

امّ سلمه گفت: یا رسول الله! گریه شما مرا گریان نموده است، چرا می گریید؟ وقتی شما با آن مقام و منزلت که نزد خدا دارید، این گونه از خدا می ترسید و از خدا می خواهید لحظه ای حتی به اندازه یک چشم به هم زدن به خودتان وانگذارد، پس وای بر احوال ما!

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: چگونه نترسم و چطور گریه نکنم و از عاقبت خود هراسان نباشم و به خودم و به مقام و منزلتم خاطر جمع باشم، در حالی که حضرت یونس علیه السلام را خداوند لحظه ای به خود واگذاشت و آمد بر سرش آنچه نمی بایست!

منبع: تفسیر نور الثقلین، جلد ۳، صفحه ۴۵۰

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha