دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۴
کمال هر موجود در چیست؟/ کدام موجود دلالتش بر عالم غیب بیشتر است

حوزه / انسان كامل معصوم از آنجا كه وجود جامع و آيينه تمام‏نماى همه اسما و صفات الهى است، از اين رو تمام‏ترين كلمات الهى است، بلكه او همان كتاب الهى است كه همه كتاب‏هاى الهى در آن است.

 سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، درادامه سلسله مباحث شرح دعای سحر، درفرازی دیگراز این دعا ،به بررسی حقیقت کلمه  پرداخته که انسان برای رسیدن  به مقام رفيع جانشينى خداى سبحان ازاو درخواست می کند .       

«اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ كَلِماتِكَ بِاَتَمِّها وَكُلُّ كَلِماتِكَ تآمَّةٌ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِكَلِماتِكَ كُلِّهَا»

خداوندا! از تو درخواست مى‏ كنم كامل‏ترين كلماتت را، در صورتى كه جميع كلماتت كامل است، خدايا! از تو درخواست مى‏كنم به حق تمام كلماتت.  

خداى سبحان در قرآن كريم «كلمات» را بر حقايق وجودى اطلاق كرده است، سراسر جهان امكان كلمات الهى است و اولياى الهى و ذوات قدسى معصومين عليهم‏السلام كلمات تامّ‏اند بلكه اتمّ كلمات الهى‏اند «نحن كلمات اللّه‏ التّامات» .

از آنجا كه «كلمه» چيزى است كه بر معناى تامّ يا غير تامّ دلالت مى‏كند، تمام بودن كلمه به آن است كه دلالتش واضح باشد و هيچ‏گونه اجمال و تشابهى در آن نباشد. و چون نظام هستى كتاب الهى است، برخى از كلمات اين كتاب تمام است و برخى تمام‏تر، و تمام يا تمام‏تر بودن كلمات اين كتاب الهى از جهت مرآتيت و نمودار بودن آن است. پس هر موجودى كه تجلّى خداى سبحان را در آيينه ذات او تمام‏تر نشان دهد، دلالتش بر عالم غيب بيشتر خواهد بود.

بارى! انسان كامل معصوم از آنجا كه وجود جامع و آيينه تمام‏نماى همه اسما و صفات الهى است، از اين رو تمام‏ترين كلمات الهى است، بلكه او همان كتاب الهى است كه همه كتاب‏هاى الهى در آن است.

در آيات قرآن كريم گاهى مقصود از كلمه، جمله ادبى است اعمّ از فارسى يا عربى، مانند: «كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِن يَقُولُونَ إِلاَّ كَذِباً» ، و گاهى مقصود از كلمه، قضاى الهى و حكم بتّى اوست. مانند: «وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُوا» ، و گاهى مقصود از كلمه، اصول اطلاق گوناگون «كلمه» در آيات قرآن كريم اعتقادى و حقوق جامع اسلامى است، مانند: «تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ» ، و گاهى مقصود از كلمه، عين خارجى است مانند: «إِنَّ اللّه‏َ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ» ، اين «كلمه» كلمه تكوينى است نه اعتبارى، همه موجودات كلمات الهى هستند امّا حضرت مسيح عليه‏السلام انتسابى قوى و پيوندى ويژه با خداوند دارد.

سراسر جهان هستى كلمات الهى‏اند، زيرا همگى آيات و نشانه‏هاى حقيقت هستى‏اند، به جهت اين كه هستى محض و نامتناهىِ خداوند، ماسوى اللّه‏ را به آيتِ صرف و سراب محض تقسيم نموده است. و اين كلمات غير متناهى نفاد ندارد: «وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلاَمٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللّه‏ِ إِنَّ اللّه‏َ عَزِيرٌ حَكِيمٌ» ، اگر درختان روى زمين قلم و آب درياها به اضافه هفت درياى ديگر براى نوشتن كلمات الهى به كار گرفته شوند، كلمات الهى تمام نخواهند شد.

اين كه انسان در طىّ طريق معرفت و نيل به مقام رفيع جانشينى خداى سبحان از ذات اقدس اله كلماتش را مسئلت مى‏كند: «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ كَلِماتِكَ بِاَتَمِّها»، در اين مقام مى‏خواهد كلمه‏اى تامّ از كلمات الهى بشود، يعنى: مى‏خواهد آيت و نشانه‏اى بزرگ از آن حقيقت بى‏نام و نشان گردد، يعنى: مى‏خواهد در مسير آن اوليايى قدم بردارد كه فرمود: «ما للّه‏ آيةٌ اكبر منّى» . و به اقتضاى فطرت انسانى، كامل‏ترين كلمات را درخواست مى‏كند، آنگاه كه نور توحيد بر او تابيد مى‏گويد: «وَكُلُّ كَلِماتِكَ تآمَّةٌ»، و سرانجام براى نيل به اين مقام، خداى سبحان را به تمام كلمات وجودى سوگند مى‏دهد. «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِكَلِماتِكَ كُلِّهَا».

* كمال هر موجودى به فعليّت آن است

«اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ كَمالِكَ بِاَكْمَلِهِ وَكُلُّ كَمالِكَ كامِلٌ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِكَمالِكَ كُلِّهِ»

خداوندا! از تو درخواست مى‏كنم عالى‏ترين مراتب كمالت را، در صورتى كه تمام مراتب كمالت عالى است، خدايا! از تو درخواست مى‏كنم به حق تمام مراتب كمالت.

كمال هر موجودى به فعليّت آن است، آنچه تماميّت شى‏ء به آن است كمال آن شى‏ء مى‏نامند. در اصطلاح عرفانى، كمال بر دو قسم است: يكى كمال ذاتى كه عبارت از ظهور حق‏تعالى است بر نفس خود به نفس خود، براى نفس خود بدون اعتبار غير و غيريّت، دوم: كمال اسمائى كه عبارت از ظهور حق است بر نفس خود و شهود ذات خود در تعيّنات خارجى، اين شهود عبارت از شهود عيانى و عينى وجودى است. اسماء و صفات الهى همگى كامل بلكه خود كمال‏اند، زيرا هرچه كمال در عالمِ وجود است همگى ظهور كمال اسماء الهى وتجلّيات آنها است، لذا آنچه كه از كلمات متأله سبزوارى رحمه‏الله در شرح اسماء استفاده مى‏شود كه: «كمال» قدر جامع جلال و جمال است، مورد نقد حكيم متأله حضرت امام خمينى رحمه‏الله قرار گرفته است كه مى‏فرمايد:

«اين مطلب گرچه بنابر آنچه گفتيم كه در هر صفتِ جمال، جلالى، مُختفى و در هر جلالى صفت جمالى پنهان است، مطلبى است درست. الاّ اين كه اسم، تابع آن صفتى است كه ظهور دارد نه آن‏كه مختفى است و كمال از صفات جمال است و جلال در آن منطوى و مختفى است، زيرا كمال عبارت است از صورت تمام بودن چيزى و اين تمام بودن از صفات ثبوتى است، هرچند ملازم با صفت سلبى نيز باشد.»[1]

در صُحف اهل معرفت مقرّر است كه حقيقت وجود، عين تمامِ كمالات و اسماء و صفات است، چنانچه صِرف وجود، صِرف كمال است، و از اين جهت حق‏تعالى كه صِرف وجود است، صِرف تمام كمالات است، و عين همه اسماء و صفات جماليه و جلاليه است.

بارى! انسانى كه در سير و سلوك الهى است، وقتى فهميد كه در جميع دار تحققّ كمال و كاملى نيست جز ذات اقدس اله كه كامل على الاطلاق است. و دانست كه آن ذات اقدس، كمالى است بى نقص، و جمالى است بى عيب، و فعليّتى است بى شوبِ قوّه، و خيريّتى است بى اختلاط به شريّت، و نورى است بى شوب ظلمت، و متوجّه شد كه خليفه بايد به صفات مستخلفٌ عنه باشد. آنگاه پى مى‏برد كه راهى براى رسيدن به اين مقام يعنى مرأت و مظهر شدن، نيست مگر مسئلت نمودن از خود ذات اقدس اله «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ كَمالِكَ بِاَكْمَلِهِ» اى حقيقت هستى كه كمال مطلق در جهان تويى، به ملك هستى جاويدان تويى، من در مسير خلافت الهى عالى‏ترين مراتب كمالت را از تو درخواست مى‏كنم.
وقتى نور توحيد بر جان اين انسان سالك تابيد و يقين كرد كه تمام مراتب كمال الهى عالى است عرض مى‏كند: «وَكُلُّ كَمالِكَ كامِلٌ» و براى نيل به اتّصاف به صفات كمالى، خداى سبحان را به عالى‏ترينِ مراتب كمال و تمام آن مراتب سوگند مى‏دهد.: «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِكَمالِكَ كُلِّهِ».

[1]. شرح دعاى سحر، ص 68.

*حجت الاسلام و المسلمین سید علی طباطبایی
 

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha