سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، درادامه شرح دعای سحر به بررسی مشیت ونقش آن درزندگی انسان می پردازد .
«اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ مَشِيَّتِكَ بِاَمْضاها وَكُلُّ مَشِيَّتِكَ ماضِيَةٌ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِمَشِيَّتِكَ كُلِّها»
خداوندا! از تو درخواست مىكنم نافذترين مراتب مشيّتت را، در صورتى كه تمام مراتب مشيّت تو نافذ است، خدايا! پس درخواست مىكنم به حقّ تمام مراتب مشيّتت.
تمام مراتب وجود و مَشاهد غيب و شهود پرتو جلوه مشيّت الهى هستند، كشاف حقايق قرآن ناطق حضرت امام جعفر صادق عليهالسلامی فرمود: «خَلَقَ اللّهُ المَشِيئَةَ بِنَفسِها ثُمَّ خَلَقَ الاَشياءَ بِالمَشِيئَةِ.»
خداوند سبحان خلق فرمود «مشيّت» را بنفسها سپس خلق فرمود اشياء را به مشيّت، پس مشيّت بنفس ذاتها جلوه ذات است و ديگر موجودات به واسطه آن مخلوقاند.
اين حديث نورانى محور بسيارى از بحثهاى معرفتى است كه اهل حكمت و معرفت پيرامون آن تكاپوى فراوان داشتهاند و هركس به حسب مسلك خود آن را توجيه و تفسير نموده است. مشيّت فعلى خداى سبحان همان فيض منبسط و رقّ منشور است.
يكى از آن وجوه از تفاسير اين است كه مراد از «مشيّت» مشيّت فعلى است كه عبارت از «فيض منبسط» است، و مراد از «اشياء» مراتب وجود است كه تعيّنات و تنزّلات اين رقّمنشور مىباشد، بنابراين معناى حديث اين مىشود كه خداى سبحان مشيت فعلى را كه ظل مشيّت ذاتى قديم است، بنفسها و بى واسطه ايجاد فرمود و ديگر موجودات عالم غيب و شهادت را به تبع آن خلق فرمود. توضيح مطلب آن است كه براى مشيّت حقتعالى دو مقام است: يكى مقام مشيّت ذاتى است كه ذات اقدس واجب الوجود به حيثيت واحده و جهت بسيطه محض كل كمالات و مستجمع جميع اسماء و صفات است و جميع كمالات و اسما و صفات جمال و جلال برگشت مىكنند به آن حيثيت بسيط وجودى، و هرچه ماوراى وجود است نقص و قصور و اعدام است و چون ذات اقدس اله صرف وجود و وجود صرف است، صرف كمال و كمال صرف است.
مقام مشيّت فعلى همان مقام «معيّت قيّوميه» و مقام «وجه اللّه» و مقام «نوريّت» است.
و ديگر مقام مشيّت فعلى است كه مقام ظهور اسما و صفات است و مرتبه تجلّى به نعوت جلال و جمال خواهد بود، اين مقام، همان مقام «معيّت قيّوميه» است كه: «هُوَ مَعَكُمْ» ، و همان مقام «وجه اللّه» است كه: «فَأَيْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ» ، و همان مقام «نوريّت» است كه: «اللّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ» ، و همان مقام «مشيّت مطلقه» است كه: «وَمَا تَشَاؤُونَ إِلاَّ أَن يَشَاءَ اللّهُ» ، و همان است كه وجود مبارك امام صادق عليهالسلامفرمود: «خَلَقَ اللّهُ المشيّئةَ بِنَفسِها ثُمَّ خَلَق الاَشياءَ بِالمَشيئة».
بر اين اساس مقام مشيّت فعليه مطلقه احاطه قيّوميه دارد به جميع موجودات ملكى و ملكوتى و جميع موجودات به وجهى تعيّنات آن هستند و به مقام مشيّت مطلقه مقام رحمت واسعه و نعمت جامعه است. وجهى مظاهر آن مىباشند. و همين مقام مشيّت مطلقه مقام رحمت واسعه و نعمت جامعه است.
و آنچه از اين روايت نورانى فهميده مىشود اين است كه مشيّت مطلقه، مقام فاعليت حقتعالى است و مقام قيّوم ذوالجلال است. در كلمات اهل حكمت و معرفت اين جمله بلند آمده است كه: «حضرة المشيئة المطلقة لفنائها فىالذات الأحديّة واندكاكها فى الحضرة الأولوهية و استهلاكها تحت سطوع نور الربوبيّة لاحكم لها فى نفسها، بل لانفسيّة لها اصلاً فهى ظهور الذات الأحدى فى هياكل الممكنات على قدر استحقاقها، و بروز الجمال السرمدى فى مرآة الكائنات على قدر صفائها و بها يكسو كسوة الامكان و يتلبّس بلباس الاكوان، فظهر، و استتر، و برز، و ضمر، و تجرّد و تمثّل، و توّحد و تكثّر.»
مشيّت مطلق حقتعالى به سبب فناى در ذات احديت و مندك شدن در حضرت الوهيّت و مستهلك و محو شدن در پرتو تابش نور ربوبى، فى نفسه حكمى ندارد، بلكه اساسا نفسيّتى براى او متحقّق نيست.
پس، مشيّت عبارت است از ظهور ذات احدى، در پيكره ممكنات، متناسب با استحقاق و پذيرندگى هريك، و ظهور جمال سرمدى درآينه كائنات به اندازه صافى و درخشش هر آيينه، و به واسطه مشيّت، ممكنات جامه امكان مىپوشند و متلبّس به لباس وجود مىشوند. پس مشيّت ظهور كرده است، مستتر است، و آشكار است، و نهان است، و مجرّد است و تمثّل يافته است و وحدت دارد و متكثّر است.
بارى! هرگاه انسان سالكى بتواند به مقام خلوص و حضور تامّ برسد، و بتواند انانيّت و بتهاى كعبه دل را با متجلّى ساختن نور ولايت علوى عليهالسلام بشكند، و حجابهاى ظلمانى را پاره كند، و سرّ وجودى خود را تلطيف نمايد، آنگاه حقيقت نفوذِ مشيّت الهى و مضىّ و بسط و احاطه آن براى او مكشوف مىگردد، و نيز حقيقت ايجاد اشيا به واسطه مشيّت برايش روشن مىگردد. و معلوم مىشود كه مشيّت اسم اعظم الهى است، مشيّت رشتهاى است استوار ميان آسمان الهى و زمينهاى خلقى فعل خداوند سبحان عين مشيّت اوست و قول و قدرت و ارادهاش عين ايجاد نمودنش است. و روشن مىشود كه با مشيّت، وجود ظاهر گرديده و معلوم مىشود كه مشيّت اسم اعظم الهى است. و اين كه مشيّت رشتهاى است استوار ميان آسمان الهى و زمينهاى خلقى، روشن مىشود چيزى كه متحقّق به مقام مشيّت است و كسى كه افقش با افق مشيّت يكى است، عبارت است از آن راه و وسيله متّصل كننده ميان آسمان و زمين، همان حقيقتى كه خداوند سبحان بواسطه آنها افتتاح عالم ايجاد كرد و به واسطه آنها نيز ختم كتاب آفرينش فرمود، كه اين همان حقيقت محمّدى صلىاللهعليهوآله و علوى عليهالسلام و خليفه خداوند بر اعيان ماهيتها و مقام ولايت مطلقه و اضافه اشراقى است كه منوّر شدن سرزمينهاى تاريك از اوست، «وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا»
از آنجايى كه مسير خلافت الهى اقتضا مىكند انسان خليفه و جانشين متّصف به اوصاف فعلى حقتعالى باشد و جميع اسما حسنى را دارا باشد، در مقام دعا و عبوديت از ذات اقدس اله درخواست مىكند: «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ مَشِيَّتِكَ بِاَمْضاها». و وقتى توحيد اين مقام براى او ظاهر شد، مىگويد: «وَكُلُّ مَشِيَّتِكَ ماضِيَةٌ». و در پايان خداوند سبحان را به تمام مراتب مشيّت سوگند مىدهد كه: «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِمَشِيَّتِكَ كُلِّها».
حجت الاسلام و المسلمین سید علی طباطبایی
نظر شما