سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، درادامه شرح دعای سحر...
«اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ عِزَّتِكَ باَعَزِّها وَكُلُّ عِزَّتِكَ عَزيزَةٌ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِعِزَّتِكَ كُلِّها»
خداوندا! از تو درخواست مىكنم عالىترين مراتب عزّتت را، در صورتى كه تمام مراتب عزّت تو عالى است، خدايا! پس از تو درخواست مىكنم به حقّ تمام مراتب عزّتت. «عزّت» يعنى: صلابت، پيامد صلابت، پيروزى است، چون موجود متصلّب و نفوذناپذير شكست نمىخورد. وصف عزّت در قرآن كريم بيش از نود بار درباره خداى سبحان به كار رفته و بدين معناست كه او همواره قاهر است و هرگز مقهور نمىگردد، حقيقت عزّت همانند ساير اسماى الهى، در انحصار ذات اقدس اوست.
آيات قرآن كريم پيرامون عزّت سه طايفه است:
يكم: عزيز بالذات كيست؟ بر اساس تحليل قرآن كريم عزيز محض فقط خداوند سبحان است، «أَنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» ، «عَزِيزٍ مُقْتَدِرٍ» ، «الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» ، «الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ» .
دوم: راه ارتباط و پيوند با عزيز بالذات يعنى خداى عزيز، و راه رسيدن به عزّت چيست؟ مىفرمايد: از راه عقايد طيبه و عمل صالح انسان مىتواند به عزّت برسد. «مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ»
سوم: راهنمايان اين راه چه كسانىاند تا با كمك آنان اين راه عزّت به مقصد برسد؟ مىفرمايد وجود مبارك رسولخدا صلىاللهعليهوآله و قرآن كريم راهنماى راه عزّت است «الر كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» .
عزّت عبارت از تجلّى الهى است كه جميع كمالات الهيّه در آن ظاهر مىگردد.
بارى! عزيز، اسم صفت است و صفت اين اسم عزّت است، و عزّت عبارت از تجلّى الهى است كه جميع كمالات الهيّه به مقتضاى كبريا و مجد و عظمت الهى از هر جهتى و به هر اعتبارى و به هر نسبتى و در هر شأنى، در آن ظاهر مىگردد.
اگر علم در اين تجلّى اعتبار شود، چون غير متناهى و نامحدود است، هرگز چيزى بر او احاطه نمىكند، و اگر عظمت الهى در اين تجلّى اعتبار شود، هرگز ذلّت و خوارى در آن راه نمىيابد.
اسماى جلالى مظاهر عالم عزّت و اسماى جمالى مظاهر عالم عظمت است. و بايد دانست كه اسماى جلالى خداى سبحان مظاهر عالم عزّت و اسماى جمالى مظاهر عالم عظمت است، و عالم عزّت يعنى عالم نفى صفات و عالم عظمت يعنى عالم وجود، كه عالم عظمت در ظلّ عالم عزّت است، اين مطلب به خوبى در مناجات نورانى شعبانيه مطرح است: «اِلهى هَبْ لى كَمالَ الانقِطاعِ اِليكَ وَ اَنِرْ اَبصارَ قُلُوبنا بِضياءِ نَظَرِها اِلَيكَ حَتّى تَخرِقَ اَبصارُ القُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ اِلى مَعدِنِ العَظَمَة وتَصيرُ اَرواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِّزِ قُدْسِك.»
پروردگارا! وارستگى از هر چيز و وابستگى كامل به آستانت را به ما موهبت فرما، و ديدگان دل ما را به فروغ نظر به خود روشن ساز، تا ديدگان دل ما حجابهاى نور را بدَرَد و به معدن عظمت كه عالم اسماء است واصل شود و جانهاى ما همچون شعاع به عزّ قدست كه عالم نفى صفات است آويخته و معلّق گردد. هرگاه انسان سعادتمندى با اسم شريف «العزيز» اُنس بگيرد، چون ذكر، اُنس مىآورد، بعد اُنس، ذكر مىآورد، ذكر اوّل و دوم خيلى فرق دارد، در مرحله اوّل ذكر، انسان را به مذكور مأنوس مىكند، وقتى ذاكر با مذكور مأنوس شد، بعد از اُنس ذكر پيدا مىشود، آن گاه كه انسان بعد از اُنس با خداى سبحان جانش را با ذكر «العزيز» ترنّم بخشد اين جان آمادگى پيدا مىكند براى «تَصيرَ اَرواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِّزِ قُدسك». سعه و ضيق عزّت محدود به قلمرو قدرت است.
نكته با اهمّيّت ديگر آن است كه اگر عزّت به نفوذناپذيرى معنا مىشود، جنبه سلبى آن به حيثيت اثباتى تكيه مىكند، زيرا صلابت، ستبرى، استحكام و بالاخره قوّت و قدرتِ هر چيزى مايه نفوذناپذيرى او از بيگانه است، بر اين اساس سِعه و ضيق عزّت محدود به قلمرو قدرت است، اگر موجودى مقتدر ازلى و ابدى قدرت بيكران الهى عزّت نامحدود را به همراه دارد.
و هر موجود ديگرى به افاضه او يافت شود، عزّت چنان موجودى بالذات و دائمى بوده و اعتزاز هر موجود ديگر به اعتزاز او خواهد بود و هراندازه، پيوند با آن عزيز بالذات بيشتر باشد، تعزّز به آن افزونتر خواهد شد، خداى سبحان كه قدير ذاتى است، قدرت بيكران او عزّت نامحدود را به همراه دارد.
جمال السالكين حضرت امام خمينى (رضوان اللّه تعالى عليه) در ذيل اين فصل از دعا آورده است:
«شايد منظور از «عزّت» در اين بخش از دعا «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ عِزَّتِكَ باَعَزِّها...» صفاتى باشد كه قوّت و غلبه در آنها وجود دارد، مانند قهّار بودن و مالك بودن و واحد بودن و اَحد بودن و معيد بودن و غيره، و با عزّتترين آنها صفتى است كه غلبه و قهر در آن تمامتر است، مانند واحد قهار. «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ للّهِِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ» ، و يا مانند مالك «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» ، و روز رجوع تامّ، روز سلطنت مطلق و دولت و حاكميت اسم «واحد قهار» است كه اين سلطنت و دولت با بازگشتن سلسله وجودى به سوى اين اسم و فانى گشتنشان در قهر او صورت مىگيرد، تا جايى كه همه سلسله معدوم مىگردند و سپس عالم آخرت ايجاد مىگردد.» چنان كه «مثنوى» هم به آن اشاره كرده است:
پس عدم گردم عدم چون ارغنون****** گويدم كانّا اليه راجعون
سير و سلوك انسان اطوار گوناگون دارد و قلب سالك در دگرگونىهاى جمالى و جلالى متغير است.
از آنجايى كه سيرو سلوك انسان اطوار گوناگون دارد، و قلب سالك در دگرگونىهاى جمالى و جلالى متغيّر است، هرگاه قلب در تحت تصرّف اسماى جلالى قرار گيرد دَهشَت براى سالك پيش مىآورد. در اين عظمت الهى حقيقت آن اسماء را مىطلبد، زيرا مقام خلافت الهى مظهريت جامع اسماى جمالى و جلالى را اقتضا مىكند، در اين حال مىگويد: «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ عِزَّتِكَ باَعَزِّها».
خدايا! از تو درخواست مىكنم عزيزترين مراتب عزّتت را، تا با دارا شدن اين اسم شريف روح مشتاق من به عزّ قدس تو وابسته گردد واز هرچه غيرتوست در تَوَهم من، رهايى يابم و طعم شيرين و بهجتآفرين «العزيز» را بچشم.
وقتى نور توحيد بر جان انسان سالك تابيد، و در پرتو اين نور ديد كه اسماى خداى عزيز سراسر گيتى را پر كرده است و تمام اسماى او عزيز است، در آن حال خوش توحيدى مىگويد: «وَكُلُّ عِزَّتِكَ عَزيزَةٌ».
و چه زيبا و دلربا است احوال عارفان كه بعد از مشاهده نور توحيد و چشيدن طعم اسمى خاص از اسماى حسناى الهى، ذات اقدس اله را به همان اسم سوگند مىدهند: «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِعِزَّتِكَ كُلِّها».
*حجت الاسلام و المسلمین سید علی طباطبایی