دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ |۲۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 25, 2024
دعای سحر

حوزه /در فرهنگ متعالى اسلام و مكتب مترقّى اهل‏بيت عصمت و طهارت عليهم‏السلام انسان طورى تفسير شده است كه اين موجود متحير العقولِ نظام آفرينش مى‏تواند به جايى برسد كه در مسير ولايت تكوينى و خلافت الهى، از ذات اقدس اله فاخرترين و عالى‏ترين مرتبه ملك و ملكوت را درخواست كند.

سرویس علمی - فرهنگی خبرگزاری «حوزه» در ادامه شرح دعای سحرمحدوده مِلك و مُلك خداى سبحان ونحوه مالكيّت ذات اقدس اله به همه عوالم را تبیین می کند.  
«اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ مُلْكِكَ بِاَفْخَرِهِ وَكُلُّ مُلْكِكَ فاخِرٌ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِمُلْكِكَ كُلِّهِ»
خداوندا! از تو درخواست مى‏كنم عالى‏ترين و فاخرترين مرتبه ملكت را، در صورتى كه تمام مراتب ملك تو عالى است، خدايا! پس درخواست مى‏كنم به حقّ عالى‏ترين مراتب ملكت.

مالكيت حق تعالى به اضافه اشراقى و احاطه قيّومى است

سراسر جهان مِلك و مُلك خداى سبحان است و همه موجودات در پيشگاه او خاضع‏اند، «أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّه‏َ لَهُ مُلْكُ السَّمَاواتِ وَالْأَرْضِ» . مالكيت حق سبحانه و تعالى به اضافه اشراقى و احاطه قيّومى است، و مالكيت ذاتيّه حقيقيّه حقّه است كه به هيچ وجه شائبه تباين عزلى در ذات و صفاتش با موجودى از موجودات نيست.
مالكيّت ذات اقدس اله به همه عوالم يكسان است، بدون آن‏كه با موجودى از موجودات به هيچ وجه تفاوت كند يا به عوالمى محيط‏تر و نزديك‏تر از عوالم ديگر باشد، زيرا در اين صورت مستلزم محدوديّت و بينونت عزلى مى‏شود و ملازم با افتقار و امكان خواهد بود.
اين نظام موجود تابع جمال جميل مطلق است
اگر مُلك در اين فصل از دعا به معنى «مملكت» باشد چنان كه در اين آيه فرمود: «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاءُ» ، آنگاه فاخريت ملك و عظمت وحيديت او به اعتبار آنچه در حكمت متعاليه با دليل لمّى به اثبات رسيده كه نظام موجود كامل‏ترين و بهترين نظام‏هاى قابل تصور است، خواهد بود. چگونه چنين نباشد و حال آن‏كه اين نظام، ظلّ نظام ربّانى است كه تابع جمال جميل مطلق است و افخريت به اعتبار مراتب غيبى و مجرد آن و نظام عقلى و نشئه تجرديه خواهد بود.
و اگر مُلك به معنى «مالكيّت» باشد چنانچه در اين آيه فرمود: «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ للّه‏ِِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ» ، آنگاه عظمت و فاخريّت آن به اعتبار تجلّيات اسمائى در حضرت علميّه خواهد بود و افخريت به اعتبار تجلّى به اسماى محيط و شامل.
پس مُلك آسمانها و زمين و ملكوت آنها از آنِ اوست و گريز از حكومت او و خروج از سلطنتش ممكن نيست. زيرا حكومت او بر همه موجودات گسترش دارد.
در دعاى نورانى كميل آمده: «اَللّـهُمَّ عَظُمَ سُلْطانُكَ، وَعَلا مَكانُكَ، وَخَفِىَ مَكْرُكَ، وَظَهَرَ اَمْرُكَ، وَغَلَبَ قَهْرُكَ، وَجَرَتْ قُدْرَتُكَ، وَلايُمْكِنُ الْفِرارُ مِنْ حُكُومَتِكَ»
خدايا! حكومت تو بس بزرگ و بارگاهت بسيار عالى و چاره انديشى‏ات نهان و جريان كارت آشكار است، خدايا! قهرت غالب و قدرتت جارى است با اين وضع فرار از حوزه فرمانرواييت ميسّر نخواهد بود.

تفسير انسان در فرهنگ متعالى اسلام

بارى! در فرهنگ متعالى اسلام و مكتب مترقّى اهل‏بيت عصمت و طهارت عليهم‏السلام انسان طورى تفسير شده است كه اين موجود متحير العقولِ نظام آفرينش مى‏تواند به جايى برسد كه در مسير ولايت تكوينى و خلافت الهى، از ذات اقدس اله فاخرترين و عالى‏ترين مرتبه ملك و ملكوت را درخواست كند، اگر اجابت اين گونه درخواست‏ها ممكن نبود يقينا چنين دعاهايى به سالكان كوى لقاء حق آموزش داده نمى‏شد، و اگر اينها مخصوص ذوات قدسى ائمه معصومين عليهم‏السلامبود به ديگران سفارش نمى‏ كردند.
خدايا، بارالها! آن قدر به ما آگاهى عطا فرماى كه نقطه آغاز ابديت خويش را دريافته از همان نقطه لبيك‏زنان به كوى تو رهسپار شويم.
 *«اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ عُلُوِّكَ بِاَعْلاهُ وَكُلُّ عُلُوِّكَ عالٍ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِعُلُوِّكَ كُلِّهِ»
خداوندا! از تو درخواست مى‏كنم عالى‏ترين مراتب علو و بلنديت را، در صورتى كه تمام مراتب آن عالى است، خدايا! پس درخواست مى‏كنم به حقّ تمام مراتب آن علو و بلنديت.

علىِّ محض و عظيم صرف فقط خداست.

علوّ معنوى همان تقدّم در رتبه است، و از آنجايى كه ذات اقدس اله علّة العلل و مبدأ المبادى و مفيض الوجود است، قهرا عالى على الاطلاق خواهد بود، «وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ» ، علىِّ محض و عظيم صرف، فقط خداست و همه موجودات در پوشش علوّ و عظمت اويند.
علوّ گاهى نسبى است، مانند برترى آسمان به زمين و فرشتگان و مدبّرات امر نسبت به زيردستان خود، و گاهى نفسى است كه منحصر به خداى سبحان است. «العلىّ» اسم براى ذات اقدس اله است به اعتبار اين كه صفات او از تمام عوالم وجود امكانى خارج است، بطورى كه هرچه در ذهن و فكر تصوّر شود، او غير آن است و برتر از آن است و سلب آن از او ضرورى است.
اسم شريف «العلىّ» هميشه با اسم شريف «العظيم» استعمال مى‏شود. حتّى بعضى اين دو اسم را يك اسم از اسماى حسناى الهى دانسته و آن را اسم اعظم معرّفى نموده‏اند.
بعضى اسم شريف «العلىّ والعظيم» را يك اسم دانسته و آن را اسم اعظم معرفى كرده‏اند. ولى عندالتحقيق «العلىّ و العظيم» دو اسم از اسماى الهى‏اند. «العلىّ» اسم براى ذات اقدس اله است به اعتبار خروجش از عالم امكان و از حدّ تشبيه، به اين لحاظ اسم «العظيم» مرادف آن است كه دلالت مى‏كند بر اين كه خداى سبحان به اوصاف امكانى خلق متّصف نمى‏گردد و تعطيل در معرفت ربوبى راه ندارد. بيان اين دو اسم در حقيقت همان است كه وجود مبارك امام العارفين اميرالمؤمنين عليه‏السلامفرمود: «داخل فى الاشياء لابالممازجة و خارج عن الاشياء لابالمباينة»، «ليس فى الاشياء بوالجٍ ولا عنها بخارجٍ»
خداى سبحان با همه چيز است نه بر وجه مقارنه و پيوستگى، غير از همه موجودات است. بدون دورى و گسيختگى. مرحوم كلينى در كتاب توحيد از «اصول كافى» در نقل جريان سؤالِ ابن سنان از وجود مبارك امام هشتم على بن موسى الرضا عليه‏السلام اين كلام نورانى را از آن امام همام نقل نموده است كه: «... فَاَوَّلُ ما اخْتارَ لِنَفْسِهِ: العَلىُّ العَظِيمُ لاَِنَّهُ اَعْلى الاَشْياءِ كُلِّها، فَمَعناهُ اللّه‏ُ وَ اسْمُهُ العَلِىُّ العَظِيمُ هُوَ اَوَّلُ اَسمائِهِ عَلا عَلَى كُلِّ شَى‏ءٍ».
خداى سبحان اولين اسمى كه براى نفس خود برگزيد «علىِّ عظيم» بود، زيرا كه خداوند برترين و عالى‏ترين همه موجودات است، پس معناى آن «اللّه‏» است ـ و دو اسم «علىّ و عظيم» اولين اسمايش هستند ـ او برتر از همه موجودات است. بنابراين با توجّه به اين حديث نورانى روشن مى‏شود كه «علىّ» از اسماى ذاتيه‏اى است كه خداوند قبل از آن كه خلق را بيافريند، آن را براى خود اختيار فرموده بود و به اعتبارى ديگر، از اسماى صفتى است چنان كه از آخر اين حديث روشن مى‏گردد.
مرحوم امام خمينى رحمه‏الله در ذيل اين فصل از شرح دعاى سحر اين نكته بلند توحيدى را بيان كرده است كه: «اقول: ولايشاركه غيره فى حقيقة العلو اصلاً، فان الموجودات بالجهات النفسية لم يكن لها علو اصلاً و بالجهات الحقيّة فانية فيه لاحكم لها و لاحيثية، بل كلها مستهلكات فى ذاته».
موجودات جهان هستى از جنبه نفسى هيچ علوّى ندارند و از جنبه حقّى فانى در حق‏اند.
غير خداوند سبحان، اصلاً در حقيقت علوّ با او مشاركت ندارد، زيرا كه موجودات از جنبه نفسى هيچ علوّى ندارند و از جنبه حقّى، فانى در خداوند متعالى‏اند و حكم و حيثيتى ندارند، بلكه همه اين امور مستهلك در ذات خداوند است.
درخواست عالى‏ترين مرتبه علوّ از طرف انسان سالك و متّصف شدن به اين مقام منيع، به معناى مظهر آن حقيقت شدن است تا انسان بتواند در پرتو تخلّق به اخلاق توحيدى، آيت و نشانه‏اى از مقام «علىّ عظيم» باشد، و اين براى انسان اهل ولايت ممكن است و با اصول توحيدى نيز منافاتى ندارد.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha