خبرگزاری«حوزه»، گزیده ای از مباحث «اصول و روش های تربیتی» که توسط آیت الله علیرضا اعرافی در قالب کرسی خارج فقه با عنوان «فقه تربیتی» برای طلاب حوزه علمیه قم تدریس می گردد را منتشر می کند.
مفهوم شناسی و تفاوت اصل و روش
وارد فصل اصول و روش های تربیت شده و مفهوم اصل و روش را توضیح می دهیم. در تلقی و تعابیر عمومی آورده شده است که:
* اصول عبارت است از قواعد کلی حاکم بر تربیت، مانند رعایت تدریج، رعایت توان متربی، رعایت تفاوت های فردی، داشتن رفق و مدارا با متربی، و ... اینها قواعد کلی تربیت و اصل به حساب آمده است.
* روش ها؛ مجموعه اقداماتی است که برای تحقق اهداف انجام می شود.
این دو تعریف در کتاب های تعلیم و تربیت افراد ایرانی و خارجی آمده است.
تعریف مختار
تحلیل ما از تفاوت «اصل» و «روش» متفاوت بوده و با این مقدمه بیان می شود:
مقدمه: معقول اول و ثانی
در فلسفه شما با مفهوم معقولات اول و ثانی فلسفی مواجه بودید. معقولات ثانیه هم به ثانیه منطقی و ثانیه فلسفی تقسیم شده است. پس مفاهیم کلی تقسیم می شود به:
1. مفاهیم ماهوی، اولی یا همان مقولات عشر. مقولات عشر جزء مفاهیم اولی هستند و «ما بازاء خارجی» دارند.
2. مفاهیم ثانویه
الف): مفاهیم ثانیه منطقی: این معقولات در خارج نیست؛ همه چیزش در ذهن است. فعلا به مفاهیم ثانیه منطقی کاری نداریم.
ب): مفاهیم ثانیه فلسفی: در نقطه مقابل مقولات عشر یا مفاهیم اولی قرار دارد. مقولات ثانیه فلسفی «ما بازاء خارجی» ندارد اما «منشأ انتزاع» دارند. در خارج قابلیت صدق دارد. نوع وجود مفاهیم ثانیه فلسفی، از قبیل وجود رابط است. وجود عرضی نیست تا از جوهر جدا شود. این مقولات را باید با اعراض مقایسه کرد. عرض در خارج وجود دارد و «وجود رابطی» است، موضوع دارد، وجود تبعی است اما وجود معقول ثانیه «وجود رابط» است، در خارج چیزی نیست، جزء همان منشأ انتزاع آن. طور و نحوۀ وجود است مانند امکان و حدوث که با قیام و قعود فرق دارد. لذا وجود معقولات ثانیه، وجود رابطی نیست بلکه وجود رابط است. انحاء و اطوار وجود است؛ این «طور» در ذات او پخش است و آزمایش پذیر نیست زیرا جدای از وجود خارجی نیست. ما بازاء خارجی مربوط به جوهر و عرض است.
پرسش: اگر لون و رنگ باشد، بله اما قیام و قعود یا علم عارض بر وجود می شود. عرض چیزی است که «ما به ازاء خارجی» دارد ولی چسبیده به به چیزی است. اعراض از مراتب وجود است اما اطوار و مقولات انتزاعی در کنار وجود نیست. عرض مصداق خارجی دارد اما در هم تنیدگی مقوله انتزاعی غیر قابل انفکاک است. «امکان» و «حدوث» در وجود ماهیت پخش است.
مرز بین وجود رابط و رابطی دقیق است.
تعریف اصل و روش
«اصل» عبارت است از کیفیت عمل. اصول یعنی چگونگی و کیفیت که حاکم بر روش است مثل رفق و مدارا در صحبت و تربیت، و ... این کیفیت باید رعایت شود. رعایت تدریج، و نوع چینش مطالب و ... مفاهیم انتزاعی است.
روش، عبارت است از خود عمل. روش یعنی افعال معین که از مربی صادر می شود. رفتارهای مربی برای رسیدن به اهداف. روش ما به ازاء خارجی دارد.
تفاوت اصل و روش
اینکه ملاک اصل بودن را «کلیت» آن و ملاک روش را جزئیت آن دانسته اند، درست نیست. تفاوت این دو در این است که اصل به منزله مفاهیم انتزاعی است. هویت مستقل ندارد. روش یعنی اقدام خاص مانند زدن، تنبیه کردن، درس دادن، نصیحت کردن، انتقال مفاهیم و ... روش فعالیت است و «ما به ازاء» در خارج دارد. اما کیفیت های روش جزء معقوله ثانیه فلسفی می شود و «اصل» یعنی انحاء و طورهای وجود و ویژگی های تحقق روش.
اصول از قبیل (مدیریت علمی و عملی) سیاست های حاکم در مدیریت و برنامه ریزی است. اصول در تعلیم و تربیت و در علوم دیگر این مرز را با روش دارد که اصل شکل و کیفیت عمل است اما روش و مناهج همان عمل است. تفاوت این دو از قبیل تفاوت عمل و کیفیت عمل است.
رابطه اصل و روش رابطه جزء و کل نیست. تنبیه عام و کلی است، در عین حال روش است؛ تنبیه، مصداق های مختلف دارد از قبیل: محرومیت از پاداش، توبیخ زبانی تا تنبیه بدنی. تنبیه با این گستردگی روش است، نه اصل. اصول همان سیاست ها، راهبردها و قواعدی که کیفیت رفتار را معین می کند. پس روش، پایه است و اصل، حاکم بر آن است.
روح حاکم بر عمل، اصل است و خود عمل و فیزیکال آن، روش است. برای خودسازی مراقبه و محاسبه و داشتن آرامش و طمأنینه به عنوان اصل مطرح است.
این بحث را در بحث های دوران دانشجویی با مرحوم کاردان مطرح می کردیم و برخی دوستان این را تعریف را قبول نکرده اند ولی حرف مدللی از آنان نشنیده ایم.
پرسش: واژه های دو حیثیتی؛ در مواردی برای یک عنوان، هم تلقی اصل می شود و هم روش
پاسخ استاد: مفاهیمی داریم که دو حیثیتی هستند مانند رفق و مدارا یا حسن خلق و ... که هم روش است و هم اصل زیرا رفتار رفق و مدارا و رفتارهای دیگری که با رنگ رفق و مدارا همراه باشد پس به یک معنی روش است و به معنای دیگر اصل است. مفاهیم از این قبیل کم نداریم.
پرسش: نقض تعریف؛ آیا این تقسیم و تعریف نقض نمی شود؟
پاسخ استاد: گاهی مستقل فعالیت محسوب می شود، روش است وگاهی ضمن افعال دیگر محقق می شود و در این صورت، اصل است.
پرسش: در اصل باید و نباید مطرح است، یا دستور العمل؟
پاسخ استاد: هر یک از اصل و روش دستورالعملی و از قبیل «باید» و «نباید» است. دستورالعمل گاهی مربوط به کار معین است، روش است. گاهی دستورالعمل بیانگر شکل عمل است نه خود عمل، این اصل است و سیاست اما خود عمل، روش است.
اصل و روح مانند روح و جسم اند که باهم قاطی اند. عمل، روش است وقتی محقق می شود که اصل آن رعایت شود. اصل، ضوابط و کیفیات کلی عمل است.
پرسش: مگر اصل از مبنا گرفته نمی شود؟
پاسخ استاد: روش هم ممکن است از مبنی گرفته شود. هر دو با مبنی ارتباط دارد. مبنا، همان واقعیات موجود در عالم و در وجود انسان است. اصل می تواند از مبنی اخذ شود اما این بحث در بحث ما و تفاوت بین اصل و روش تاثیر ندارد.
مبنی، منبع اصل و روش
مطلب دیگر اینکه اصل و روش هر دو از مقوله باید و نباید است و مبنی، توصیفیات است که بر اساس آن اصل و روش استخراج می شود.
پرسش: آیا تفاوت اصل و روش ثمره هم دارد؟
پاسخ استاد: اولا، ثمره علمی دارد. ثمره عملی اش را باید ببینیم.
در جلسه بعد از مقدمات، احتمالا عبور می کنیم و وارد اصول می شویم. مهم ترین اصول تربیت عبارتند از:
اصل رعایت توان متربی، اصل تدریج، اصل جامعیت و توازن در کاربرد روش ها و ...
از مجموع این اصول، احتمالا از اصل توان متربی شروع کنیم.
نظر شما