به گزارش خبرگزاری«حوزه»، آیت الله علوی بروجردی در پیش نشست کنگره نکوداشت آیت الله العظمی بروجردی(ره) با بیان این که مطلبی را از مرحوم آیتاللّهالعظمی بروجردی نقل می شود که ایشان فقه شیعه را حاشیهای بر فقه سنّی میدانستند گفت: از مرحوم آیت الله بروجردي رضواناللّهعليه مكرّر نقل ميشود و آقايان به صوَر مختلف نقل ميكنند كه ايشان عنوان فرمودهاند: فقه شيعه حاشيهاي بر فقه اهل سنت است، طبعا ظاهر این کلام قابل قبول نيست چون شكلگيري و تدوين فقه سنّی به وسيله ائمه اربعه اهل تسنن است و فقه شيعه در دوران امام باقر و امام صادق علیهماالسلام مرحله اوج را طي كرده است.
پس مراد و مقصود ايشان چيست؟! چه چیزی را ميخواستند بیان بفرمايند؟! چون به صوَر مختلف نقل ميشود و برخی از عزیزان هم همين ظاهر کلام را اخذ ميكنند. لذا اين مطلب نياز به يك توضيحي دارد كه من اجازه ميخواهم اين فرصت را در بيان اين مطلب استفاده كنم.
نظریه مرحوم آیتاللّهالعظمی بروجردی رضواناللّهعليه، چه بوده است؟!
مرحوم آیت الله بروجردي رضواناللّهعليه در این موضوع نظريه خاصي داشتهاند كه آثار بسياری در مقام استنباط و اجتهاد دارد که همين مسألهاي است كه من ميخواهم عرض بكنم و آن اين است كه:
۱. مسلمانان بعد از رسول خدا صلیاللّهعلیهوآله، از فقه آن حضرت ذهنیت داشتند و این ذهنیت تا سالها نزد آنها بوده است.
ايشان عقيدهشان اين بود و ميفرمودند: رسول اكرم صلیاللّهعلیهوآله در دوران خودشان فقه را براي مردم تبيين فرمودند. بعضي از اين فروع در قرآن كريم آمده اما اكثر اينها در قرآن نيامده؛ بلکه به وسيله خود پيامبر اكرم صلی اللّه علیه وآله براي مردم تبيين شده است و آنچه كه بعدا به معنای سنت پيغمبر اکرم صلی اللّه علیه وآله در اختيار گذاشته شده است و به عنوان يك مستند براي ما در مقام استنباط به كار ميرود، همین مطالبي است كه پيغمبر اکرم صلی اللّه علیه وآله فرمودهاند كه شامل همه آن چیزی كه ضرورت داشت مردم بدانند و عمل بكنند، ميشود. چراکه بعضي از اين احكام بعدا بيان شده است و به فرمايش صاحب كفايه احكامي هست كه فعليتش بعد از ظهور آقا حجة بن الحسن صلواتاللّه وسلامه علیه است. لذا آنچه كه پيغمبر اکرم صلیاللّه علیه وآله تبيين فرمودند، همان چیزی است که آن زمان لازم بوده است، مردم بدانند و به آن عمل کنند. با تببين رسول خدا صلیاللّه علیه وآله، پس مردم از احكام دين، همان مواردی را که رسول خدا تبیین فرمودند ذهنيت داشتند و اين ذهنيت در بين مردم بوده است.
۲. خلفا در مقابل رسول خدا صلیاللّهعلیهوآله، در فقه تصرف میکردند.
از طرف دیگر در دوران اميرالمؤمنين، امام مجتبي و سيدالشهدا صلواتاللّهوسلامهعلیهم، يك سري اجتهاداتي از سوي خلفا صورت گرفته است اما وسيع نيست ومحدود است. مرحوم آقاي شرف الدين در كتاب "النص و الاجتهاد" مقداري از اينها را بيان فرمودهاند. البته بيشتر از اين است اما عمده را بيان فرمودهاند. فيالجمله هم مشخص بود كه خليفه به عنوان خودش در مقابل پيغمبر اکرم صلیاللّه علیه وآله تصرف ميكند؛ مانند صلاة تراويح، تصرف در اذان و امثال اينها. فيالجمله اينها واضح بود.
۳. فتاوای علما و فقهای عامه با ذهنیت مسلمانان از فقه رسول خدا صلیاللّهعلیهوآله، منافات دارد.
اما از دوران امام سجاد صلواتاللّه وسلامهعلیه و اواخر آن دوران به بعد، نسل مردم تغيير كرد، صحابه كم شدند، تابعين پيدا شدند. دوران منع کتابت و نقل احادیث رسول خدا صلیاللّه علیه وآله هم که بود، لذا آن ذهنيتي كه همه مردم از احكامي كه پيغمبر اکرم صلیاللّه علیه وآله عنوان فرموده بودند، كمرنگ شد. وقتي كمرنگ شد فقها و قضاتي پيدا شدند كه همه حكومتي بودند. مردم به اين قضات و فقها مراجعه ميكردند و اينها هم جواب مسائل فقهي را ميدادند. اين فتاوا در بسياري از موارد با آن ذهنيتي كه از زمان رسول اكرم صلیاللّه علیه وآله باقي مانده بود و این ذهنيت نزد مردم بود، منافات داشت، احادیث رسول خدا صلیاللّه علیه وآله هم که به علت منع کتابت و نقل، در دسترس نبود و گاهي از اوقات اينها اختلاف هم پيدا ميكردند و در يك مسأله احكام متعدد گفته ميشد و همین زمان بود كه مسأله تخطئه و تصويب در كلام عامه شكل ميگيرد كه حكماللّه واقعي يكي است، چهجور اين فقهاي متعدد، نظرات متعدد دارند؟! این یک مسأله كلامي است در كلام عامه لذا اينجا اين مسأله مطرح شد كه خداوند حكماللّه واحد ندارد و حكم خدا به تعداد نظرات مجتهدان است. همان مسأله معروف.
خود مرحوم آیت الله بروجردي رضواناللّهعلیه هم حتي در اصولشان چند بار به اين مطلب اشاره ميكنند که اين معنا كه ما ميگویيم "التصويب المجمع علي بطلانه" تصويب، باطل است اما اجماع قابل استدلال و استناد برای بطلان آن نيست. چون اين اجماع در مسأله فقهي نيست بلکه اجماع به اصطلاح در مسأله كلامي است.
۴. مسلمانان اهل دقت برای رفع تنافی، به ائمه هدی و اهل بیت صلواتاللّهوسلامهعلیهماجمعین، مراجعه میکردند.
وقتي كه اين تفاوت پيدا شد، در آن زمان كساني كه اهل دقت بودند به ائمه هدی و اهل بيت صلواتاللّه وسلامهعلیهماجمعین مراجعه ميكنند، به وجود مقدس امام سجاد صلواتاللّه وسلامهعلیه مراجعه ميكنند و بعد در زمان امام باقر صلواتاللّه وسلامه علیه اوج میگیرد و در زمان امام صادق صلواتاللّه وسلامه علیه ديگر به حد نهايت خودش ميرسد.
۵. سوالاتِ روات از ائمه اطهار صلواتاللّهوسلامهعلیهماجمعین، پیشزمینه دارد.
لذا نظر ايشان اين بود كه در بیشتر رواياتي كه از ائمه اطهار، از امام باقر و امام صادق صلواتاللّهوسلامهعلیهماجمعین سوال شده است، پيشزمينهاي وجود دارد و اين پيشزمينه عبارت است از آرائي كه فقها و قضات عامه در مسائل مطرح كردهاند. آن آرائي كه تنافي با ذهنيت مردم، ـ آن ذهنيت باقيمانده از زمان رسول خدا صلیاللّهعلیهوآله ـ نداشته، اينها کمتر مورد سوال واقع شده است. ولی آن احكامي كه تنافي داشته، بیشتر مورد سوال واقع شده است. لذا وقتی راوی، روایتی را از امام صادق و امام باقر صلواتاللّهوسلامهعلیهما سوال ميكند، ناظر به همین تنافی است.
بله، ائمه اطهار صلواتاللّه وسلامه علیهماجمعین مجلس درس و تعليم فقه هم داشتهاند، اما در بسياري از موارد كه روات آمدهاند و سوال ميكردهاند ناظر است به آن فتاواي خلافي كه از ناحيه علما و فقهاي عامه عنوان شده است.
نتیجه و ماحصل نظریه مرحوم آیتاللّهالعظمی بروجردی رضواناللّهعلیه؛
روایات صادره از اهل بیت صلواتاللّهوسلامهعلیهماجمعین، شأن صدور دارد و فقیه برای استنباط باید آن را بداند.
لذا ايشان ميفرمايند: عمده مستند در فقه خودمان، روايات ائمه اطهار صلواتاللّه وسلامهعلیهماجمعین است اما به اين نکته توجه داشته باشيم که اين روايات همينطور به سادگی قابل استدلال و استناد نيست و فقيه لازم است پيشزمينه اين روايات كه از آن به شأن صدور تعبیر میکردند را بداند. اين روايت که راوي سوال ميكند آيا اين سوال هيچ پيشزمينهاي ندارد و سوال ابتدايي است؟! يا اینکه راوی بر اساس زمينه قبلي سوال ميكند؟!
و براي رسيدن به اين مهم، آراء اهل تسنن، فقها و قضات عامه در آن عصر بايد ديده بشود. در این قسمت فتواي ابوحنیفه و مالك گرهگشا نیست بلکه آراء پيش از اينها كه عمدتا فقها و قضات عامه همزمان با وجود مقدس امام سجاد صلواتاللّهوسلامهعلیه هستند و قبل از آن و اوائل امام باقر صلواتاللّه وسلامه علیه، از این آراء ما بايد اطلاع داشته باشيم.
ثمره دانستن شأن صدور روایات در فقه و مقام استنباط چیست؟!
وقتي اطلاع داشتيم اين روايات با اين زمينهها صادر شده است، اثرش در فقه اين است که در مقام استنباط و استدلال تا روايتي اطلاق يا عموم دارد، فورا اطلاق را اخذ نکنیم و به آن اطلاق بخواهیم استناد كنيم. خيلي از اين اطلاقها به آن زمينه قبلي انصراف دارد و اين در استنباط خيلي كارآمد است.
از نظر مرحوم آیتاللّهالعظمی بروجردی رضواناللّهعلیه، فقه شیعه حاشیه بر فقه عامه نیست.
اين نظريه ايشان است. لذا فقه شيعه حاشيه بر فقه عامه است، منظور از حاشيه معناي مصطلح آن نیست بلکه يعني براي اينكه انسان، فقه شيعه را متوجه بشود اين پيشزمينه را بايد قبلا توجه كند و در نظر بگيرد. آراء فقهايي كه خلاف آن امر مرتكز بازمانده از زمان رسول خدا صلیاللّهعلیهوآله عنوان ميكردند را بداند.
نظريه ایشان، این است. حالا اينکه اسم آن حاشيه بر فقه سني گذاشته بشود، خيلي تعبير خوبي نيست. چون برداشتي كه ميشود ما خيال ميكنيم، آقايون هم همينجور خيال ميكنند كه آغاز فقه سني از زمان اين ائمه اربعه است، در حالی که قبل از اينها هم بوده است و اختلاف هم زياد بود حكومت مداخله كرد و اين چهار مذهب را انتخاب كرد و لذا در اينجا ما ناچاريم اين پيشزمينه را در نظر بگيريم.
تفاوت روش استنباط مکتب نجف و آیتاللّهالعظمی بروجردی رضواناللّهعلیه
البته اين كار، كار پرزحمتي است؛ يعني استنباط بر اين اساس كار سادهاي نيست. چون گاهي از اوقات راحت است، مثلا ضمن حفظ مقامات اعاظم و بزرگاني كه به عنوان مكتب نجف تعبير ميشود كه ما فقه فني یا فقه اصولی ميگویيم كه اوجش در فقه مرحوم آيتاللّهالعظمي آقاي خوئي رضواناللّه علیه متجلي هست، اين خيلي كار سادهتری است. يعني اين روايات را ميبينیم و براساس آنچه كه در اصول مباني داريم، إعمال ميكنيم، لذا استنباط راحت است.
اما بر اساس نظريه مرحوم آیت الله بروجردي رضواناللّهعلیه، استنباط به تتبّع نیاز دارد. ما بايد آراء فقهاي عامه قبل از اين ائمه اربعه؛ قبل از مالك، قبل از ابوحنيفه را به دست بياوريم و يكي از مشكلات همین جاست و علت اينكه اين روش ايشان بهطور اساسي به وسيله شاگردان ايشان يا فقهاي بعد دنبال نشد همين مشكل بودن آن است. یعني استنباط در اينجا تتبع وسيعي ميطلبد.
آراء فقهای عامه قبل از ائمه اربعه را چگونه به دست بیاوریم؟!
ما به همه آراء اين فقها در آن عصر قبل از ائمه اربعه دسترسي نداريم. يكي از منابع بسيار مهم براي ما كتب مرحوم علامه حلي است. علامه حلي كتابهاي زيادي از اين فقهاي عامه در اختيار داشته است و لذا وقتي در كتابهاي مختلف مسائل را مطرح ميكند، به آراء اين فقها اشاره ميكند. البته درجاهايي بيشتر در جاهايي كمتر.
نظر مرحوم آیت الله بروجردي رضواناللّهعلیه اين بود كه وقتي ما خودمان دسترسي مستقيم پيدا نميكنيم، به نقل مرحوم علامه اعتماد كنيم.
علامه حلي هم تتبّعش بسیار وسيع بوده است. چند سال پيش كه مؤسسه آلالبيت کتاب "تذكرة الفقهاء" از علامه حلی را ميخواست تحقيق بكند، به سختی افتادند. چون بسياری از اين آراء فقهای عامه از كتبي نقل شده بود كه الان در اختيار ما نيست و اين كتابها از بين رفته است. اما آن زمان علامه حلي رئيس بوده و اين كتابها را داشته و در اختيارش بوده است. حتي استاد بزرگوارمان حضرت آیت الله وحيد خراساني حفظهاللّه و روحيفداه عنوان ميفرمودند که ما برخلاف مرحوم آیت الله خوئي به توثيقات آقاي علامه اعتماد ميكنيم ولو علامه مثل شيخ طوسي يا نجاشي نزدیک نيست، دور است اما آن اسباب شهادت در كتب (اگر قول رجالي را از باب شهادت بگيريم)، به ايشان رسيده است. كتبي كه ايشان به صدورش اطمينان و دسترسي داشته است. مرحوم آیت الله خوئي اين جهت را نفی ميكنند اما ايشان اصرار داشتند و استدلالشان هم اين بود كه علامه رئيس و مرجع بوده است. غير از اينكه رئيس بوده مرجع هم بوده است و از همه جا براي ايشان كتب مختلف ميآوردند و خود ايشان هم درصدد آن بوده است. از تتبعي كه در كتابها دارد پيداست.
به هرحال ما اين آراء را ميتوانيم بهدست بياوريم. لااقل تا آنجايي كه ممكن است.
فهم مقصود اهل بیت صلواتاللّهوسلامهعلیهماجمعین متوقف بر دانستن آن پیشزمینه است.
لذا اگر ما مستقيما به روايات مراجعه کنیم بدون اينكه به آن پيشزمينه نظر داشته باشيم، نميتوانيم ادعا بكنيم آن چيزي را كه اهل بيت صلواتاللّهوسلامهعلیهماجمعین در اين روايات ميخواستند تبيين بفرمايند، فهميديم.
اين نكته اصلي است كه ايشان در اين نظريه شان دارند.
ثمره دیگر نظریه مرحوم آیتاللّهالعظمی بروجردی رضواناللّهعلیه
اين نظریه آثار زيادي دارد چون آن وقت انصراف موضوع پيدا ميكند. بعضي بزرگان انصراف را دعوايي بي پدر و مادر ميدانند. مرحوم آیت الله خوئي رضواناللّهتعاليعليه انصراف را دائر مدار تشكيك در صدق ميداند. برای آن ميشود ضابطه تعيين كرد. ما نياز پيدا ميكنيم. يک قدري شكل استنباط تغيير ميکند.
به هر حال اين را توجه داشته باشيم اين جور نيست كه همه اين روايات، اطلاقي كه دارد را در همه جا ما به كار بگيريم و از آن پيشزمينه غافل باشيم.
همانطور که عرض كردم حالا اگر برای آن تعبير بهتري از حاشیه ميشود كرد، حاشيه نگویيم بهتر است. مقصود حضرت آیت الله بروجردي رضواناللّهعلیه از فقه شیعه حاشیهای بر فقه اهل سنت است این مطلب می باشد و اين معنا مورد شبهه سوال شده، اين نظريه است و اين ایشان به این نظريه ملتزم بودند و خودشان در فقه بكار ميگيرند. تقريراتي كه از ايشان موجود است نه به طور كامل اما فيالجمله در خيلي از موارد اين معنا را نشان ميدهد.
مشکلات آثار آیتاللّهالعظمی بروجردی رضواناللّهعلیه
يك مشكلي كه ما در مورد مرحوم آیت الله بروجردي رضواناللّهعلیه داريم اين است كه از ايشان آثار كم داریم. يعني نوشته فقهي مستقيم نداريم. ما در طول اين مدت فقط يك كتاب مهور پيدا كرديم كه حاشيهاي بود بر مهور جواهر و شرايع که چاپ شد. آن كتاب خوبي است و تتبّع دارد اما آثار فقهي نداريم. لذا امر منحصر است در تقريراتي كه از ايشان وجود دارد. همه تقريرات هم حالا با حفظ مقاماتي كه براي صاحبان تقريرات قائليم، اما همه آنجور كه بايد و شايد اين معنا در آن متجلي نيست. علتش هم اين است كه تقريرنويسي در قم مثل نجف نبوده است. مثلا ميرزاي نائیني مقررهایي مانند آقاشيخ محمدعلي كاظميني و آیت الله خوئي دارد. اينها بزرگاني بودند. ما اين نحوه تقريرنويسي و فرهنگ بالاي تقريرنويسي را در قم نداشتيم. اين براي ما مشکلی است و لذا پي بردن به اين جهات كارميطلبد.
نظرات رجالي ايشان که بعدا اگر فرصتي شد، من در آن كميسيون رجال عرض خواهم كرد. ما خيلي تلاش ميكنيم كه اين نظرات رجالي لااقل در اختيار قرار بگیرد. ما حتي مشكل داريم. الان "جامع احاديث شيعه" كه با معماري ايشان تنظيم شده در اختيار همه نيست، مجلداتش در بازار موجود نيست، يک طبع اينجا خورده است و يك طبع هم در بيروت. ما الان در مؤسسه مرحوم آیت الله بروجردي رضواناللّهعلیه داريم روی آن كار ميكنيم که انشاءاللّه تمام بشود و عرضه وسيع كنيم. اما به هر حال اين آثار در اختيار نيست.
نظر شما