خبرگزاری«حوزه»، گزیده ای از مباحث «اصول و روش های تربیتی» که توسط آیت الله علیرضا اعرافی در قالب کرسی خارج فقه، با عنوان «فقه تربیتی» اصل قدرت و استطاعت مربی و متربی (رفق و مدارا) برای طلاب حوزه علمیه قم تدریس می گردد را منتشر می کند.
اشاره به مباحث قبل
در بحث رفق و مدارا و رعایت توانایی های متربی، می توان درجاتی از معانی برای آن تصور کرد. یک معنی که از ذهن دور بود، رعایت امکان ذاتی و عقلی بود. معنای دوم امکان عرفی بود که جزء شرایط عامه تکلیف است. معنای سوم این بود که فعالیت های تربیتی، حرجی نباشد.
رفق و قاعده لا ضرر
معنای چهارم این است که موجب وقوع شخص در ضرر نشود. این بحث نیاز به تفصیل بیشتر ندارد؛ فقط به اختصار بیان می گردد؛
ضرر به نفس
اقدام مربی و مبلّغ، موجب اضرار متربی، متعلّم و مخاطب تبلیغ نشود. این بر اساس آن است که اضرار به غیر، حرام است.
اضرار دو نوع است: 1- اضرار به خود؛ 2- اضرار به غیر.
در اضرار به نفس، بحث می شود که آیا مطلقاً حرام است؟ یا اینکه اضرارهای خاص حرام است؟ دو قول وجود دارد؛
دیدگاه مشهور
مشهور، مطلق اضرار به نفس را حرام می دانند. البته اضرار معتنابه مراد است نه ضررهای یسیر. ایجاد زخم به بدن، یا قطع عضو یا استعمال موادی که عضوی از بدن را دچار آسیب می کند، این نوع اقدامات حرام است. این دیدگاه مشهور است.
دیدگاه مرحوم آیت الله العظمی خویی (ره)
غیر مشهور از جمله مرحوم حضرت آیت الله خویی (ره) تعدادی از چند نوع اضرار را حرام می دانند مانند؛ قتل، القای نفس در تَهلکه، قطع عضو و نقص عضو، ضررهای کثیره و ...؛ اما مطلق اضرار به نفس، حرام نیست.
دیدگاه استاد
این از نظر فقهی محل بحث است. به نظر می رسد دیدگاه مشهور در حرمت ضرر «معتدٌّبه» توجیه پذیرتر است.
بعضی از انواع مواد مخدر و حتی سیگار ممکن است، حرام باشد. در تعیین مصداق هم اختلاف وجود دارد؛ قمه زنی و ایجاد زخم نوعی ضرر است؛ مشهور همین مقدار ضرر را ضرر معتدٌّبه می دانند.
برخی برای تخلیه روانی، خودزنی می کنند، بدن را زخم می کنند، رگ می زنند؛ شاید عقده ها را با خشونت های این چنینی خالی می کنند. این ها، انواع مختلف ضرر به نفس است.
ضررهای متزاحم
ممکن است بحث ضرر، در مقام تزاحم نیز مطرح شود، لذا برخی از ضررها مانند حجامت اشکال ندارد. بلکه حجامت ادله نقلی فراوان و معتبر دارد. این مورد چون دلیل خاص دارد، استثناء شده است.
جمع بندی
در معنای چهارم می گوییم؛ آنچه فرد انجام می دهد نباید موجب ضرر به مخاطب و متربّی شود.
در اضرار به غیر، اختلاف نیست، همه فقها اضرار به غیر را حرام می دانند، اضرار به غیر(چه اضرار جسمی و چه اضرار روحی) ورود در حیطه سلطنتِ غیر است.
استثنائات ضرر
البته اضرار حرام، استثناء هم دارد؛ حدود استثناء در باب «حدود»، «تعزیرات»، «تأدیب» و ... تعیین شده است. پس این حرمت اضرار، اطلاق دارد که در تأدیب، موعظه، تبلیغ، تربیت و ... باید با رفق، رفتار کند یعنی اضرار به غیر نکند. نمی شود به غیر، ضرر وارد کرد. در این مورد بخشی ادله لفظی و غیر لفظی هم وجود دارد.
توجه به چند نکته؛
1ـ اضرار در حدی باشد که عرف آن را ناچیز نشمارد و غمض عین (چشم پوشی) نکند.
2ـ اضرار اعم از، اضرار جسمی و روحی است؛ مثلاً تبلیغ و تربیتی که منجر به وسواسی شدن مخاطب شود، نوعی ضرر است. اگر بدانیم کار ما موجب عقده حقارت متربی می شود، حرام است و نباید انجام شود.
ضررهای مستحدث
لازم نیست مصادیق اضرار در زمان صدورِ نص دینی، وجود داشته باشد لذا ادله نسبت به مصادیق جدید هم اطلاق دارد. این شبهه که؛ ادله نسبت به مصادیق جدید اطلاق ندارد- زیرا ادله نسبت به این مصادیق در مقام بیان نبوده است- وارد نیست.
در مثال رؤیت هلال، آنچه در زمان معصوم (ع) مرسوم بوده، رؤیت با چشم غیرمسلح بوده است؛ اما رؤیت هلال با چشم مسلح و ابزار، دور از ذهن بوده است و برخی ادعا می کنند؛ نسبت به رؤیت با چشم غیرمسلح نوعی انصراف پیدا کرده است اما مثال اضرار به غیر از این قبیل نیست بلکه ادله نسبت به ضررهای متجدد و مصداق های نو، شمول دارد. پس اضرار روحی در کنار اضرار جسمی مشمول اطلاقات و ادله است.
پرسش: اگر چیزی مصداق ضرر باشد، ولی شارع آن ضرر را نفی کند، یعنی در عین وجود ضرر، دستور به امتثال بدهد و یا در صورتی که وجود ضرر با تکلیف اهمّ در تزاحم واقع شود، تکلیف چیست؟
پاسخ: آنچه بیان شد، قاعده اولیه بود؛ این مطلب استثنائاتی دارد. استثناء دو قسم است؛
بخشی از آن استثنائات مصرّح است و طبق قانون اطلاق و تقیید وارد شده است؛ مانند همین مراتب امر به معروف و نهی از منکر که در دلیل وارد شده است. زدن بچه با هدف تأدیب در دلیل وارد شده است؛ یا حدود و تعزیرات که نوعی بُعد تربیتی هم دارد. پس در مورد تجویز اضرار، دلیل وارد شده است. این نوع استثناء، استثنای خاصه می باشد.
قِسم دیگر این است که بر اساس قانون اهم و مهم اِعمال می شود. در این موارد استثناء، جایی است که مثلاً در «امر به معروف و نهی از منکر» معلوم است که آمر و ناهی ضرر می رساند، اما اهمیت موضوع به قدری است که دلیل حاکم می شود؛ اضرار نرساندن مهم و احیاء معروف، اهمّ است. با قیام حضرت سید الشهداء (ع) خیلی ها ضرر کردند و در انقلاب اسلامی هم همین طور بود. وقتی راهپیمایی برپا می شد، کسب وکار برخی تعطیل می شد و ضررهایی به برخی وارد می گشت؛ حتی ضرر جانی و تقدیم شهدا و ... که همه از باب مسأله اهمّ و مهم قابل توجیه بود. در همان زمان هم عده ای مقدس مآب، اعتراض می کردند و به خاطر همین مسائل راهپیمایی را حرام می دانستند!.
بنابراین اصل آن است که روش های تربیتی در قلمروهای مختلف تربیتی، تبلیغ، هدایت، ارشاد و ... ایجاد نوعی عسر و حرج یا ضرر نکند. در موارد استثناء چنین حقی به افراد داده شده تا در عینِ اضرار غیر، باید اقدام کنند. پس یا بر اساس قاعده اهمّ و مهم یا بر اساس تجویز شرعی اضرار اشکال ندارد و الا اصل اولی ممنوعیت اضرار به غیر است.
مصادیق ضرر گاهی آشکار است و گاهی با کارشناسی متخصصان امور، معلوم می شود.
نوعی از کاربرد موعظه، تربیت و ... که فرد مخاطب را دچار نوعی آسیب روحی می کند؛ منتج به وسواس می شود، فرد دچار لکنت زبانی می گردد، عقده شخصیتی پیدا می کند، اضطراب و استرس ایجاد می کند و .... در این موارد، روش های تربیتی محدود می شود؛ نباید این نتایج و ضررها بر فعالیت های تربیتی مترتّب باشد.
بسیاری از اعمال تربیتی مستحب است، در مقابل ضرر که حرام است.
ضرر در فقهِ فردی و حکومتی
ضرر هر چیزی نسبت به نوع حکم متفاوت می شود. مستحبات در مقابل حکم حرام نمی تواند، مقاومت کند.
از نظر فقهِ فردی همین است، اما از حیث فقه اجتماعی یا فقه حکومتی ممکن است به نتیجه متفاوت برسیم. مثلاً در بحث مسأله جمعیت و تکثیر نسل این مورد، مستحب مؤکّد است اما به عنوان ثانوی گاهی واجب یا حرام می شود؛ بر حسب شرایط و اوضاع و احوال مبدل به احکام دیگر می شود. پس از منظر فردی چیزی می تواند مستحب مؤکّد باشد اما حکومت نباید به دلیل استحبابِ آن به راحتی از کنار آن بگذرد و بی تفاوت باشد. ممکن است امر مستحب، برای حکومت یا نهاد حوزه و ... واجب باشد. ترویج امر مستحب، همیشه مستحب نیست گاهی واجب است و گاهی حرام. این مورد در امر به معروف و نهی از منکر بیان نشد، اما جا دارد که مطرح شود. بیان کردیم: امر به مستحب، مستحب است و امر به واجب، واجب است؛ نهی از حرام واجب است و نهی از مکروه مستحب است؛ اما همین حکم در شرایط خاص متفاوت می شود.
در نتیجه معنای چهارم رفق و مدارا، عدم ضرر بود. دایره ضرر گسترده است و بین ضرر نفس و اضرار به غیر، تفاوت وجود دارد. شرط حرمت اضرار، معتدٌّبه بودن است که خود استثنائاتی دارد بر اساس ادله خاصه یا از طریق قانون تزاحم اهمّ و مهم.
این سؤال قابل تأمل است که؛
فرد اقدام می کند و می داند که موجب ضرر است؛ در این صورت باید اجتناب کند؛ اما گاهی علم ندارد بلکه ظن دارد، یا احتمال قوی می دهد. در صورت گمان یا احتمال ضرر، آیا اشکال دارد یا خیر؟
این مورد برمی گردد به اینکه اضرار به غیر آیا متعلق دلیل است و باید احراز شود که حد دلالت ادله چه قدر است؟ ممکن است ادله احتمال وجود ضرر را هم شامل شود. محرزالضرر حتماً حرام است، اگر دلیل خاص نباشد، محتمل الضرر حرام نیست.
سیره عقلا ممکن است احتمال قوی ضرر یا اگر ضرر محتمل زیاد باشد، استثناء کند و این مورد را هم حرام بداند. فی الجمله با احتمال ضرر، حکم برداشته می شود اما بالجمله معلوم نیست.
در صورت وجود چند قول که موجب تعارض اقوال شود، قول خبره و کارشناس حجت است و در موارد اختلاف و تعارض بیّنات قول خبره حجت است.
معنای پنجم؛ عدم ایذاء
معنای پنجم رفق و مدارا عبارت از عدم ایذاء است. آزار نرساندن رفتار مربی و مبلّغ به دیگران. نسبت بین ایذاء و ضرر، عموم و خصوص من وجه است. در آزار، ألَم و درد در طرف مخاطب است. ألم با آزار ارتباط دارد، درحالی که در ضرر، ادراک مطرح نیست. مراد از ألم، ألَم فلسفی است نه ألم پزشکی.
مفهوم ناملائم
درک ناملائم، ایذاء است، ألَم خلاف لذت است. نَمط هشتم اشارات را بخوانید؛ طبق آن معنی، از ایذاء فهم عقلایی قصد شده است. ما وارد ادله این مفهوم نمی شویم؛ منابع نقلی و روایات در این مورد وارد شده است. فقط اشاره می کنیم که نباید روش های ایذایی را استفاده کرد. در این معنی از رفق، همانند معنای قبلی استثنائاتی وجود دارد، استثنائات این معنی، شبیه بحث «ضرر» است. نکات دیگری هم وجود دارد که ان شاءالله در جلسه آینده بیان می گردد.