خبرگزاری « حوزه» بجنورد/ بیانیه گام دوم را میتوان در یک نگاه کلان «دایرةالمعارف» انقلاب اسلامی نامید، زیرا در این بیانیه مهم ترین و سرنوشت سازترین حوادث و رخدادهای پیش از انقلاب و شکلگیری آن و رخدادهای پس از آن و تحولات تاریخی و تأثیرگذاری آنها در ایران و جهان و نیز معجزات این پدیده بزرگ و برکات و دستاوردهای آن سخن به میان آمده است.
این کمترین بر آن شدم تا با استخراج واژهها و سرفصلهای این منشور حکیمانه و شرحی اندک بر آنها از این زاویه توجه همگان را به محتوای سرشار از نکتههای حکیمانه و رهنمودهای راهگشای این بیانیه جلب نمایم.
از این رو در قالب حروف الفبا به شکل موضوعی به موضوعات گوناگون بیانیه اشارهای گذرا خواهم داشت، امید است مورد استفاده و توجه خوانندگان عزیز قرار گیرد.
بخش های اول تا سیزدهم این نوشتار پیش از این ارائه شد آنچه در پی می آید ادامه سخن و سرفصل های مربوط به حرف «ف» در بیانیه گام دوم انقلاب است.
«ف»
فساد توده چرکین نظامها
پیشازاین در حرف (ع) از عدالت و مبارزه با فساد سخن گفتیم، اما در اینجا از زاویهای دیگر موضوع را دنبال میکنیم.
فساد و صلاح، افساد و اصلاح از دوگانههای بههمپیوسته قرآنی است که باهم و در برابر هم معنا میشوند، فساد یعنی ناسامانی و صلاح یعنی سامان داشتن، افساد یعنی نابسامانی و اصلاح یعنی ساماندهی و در پی این دو واژه مفسد و مصلح و فاسدان و صالحان دوگانههای برآمده از آن دو خود را نشان میدهند، شهید مطهری در این زمینه مینویسد:
«اصلاح یعنی سامان بخشیدن، نقطه مقابل افساد است که به معنی ناسامانی ایجاد کردن است، اصلاح و افساد یکی از زوجهای متضاد قرآن است که مکرر در قرآن مطرح میشوند، زوجهای متضاد یعنی آن واژههای اعتقادی و اجتماعی که دوبهدو در برابر یکدیگر قرارگرفتهاند و به کمک یکدیگر بهتر شناخته میشوند از قبیل توحید و شرک، ایمان و کفر، هدایت و ضلالت، عدل و ظلم، خیر و شر، اطاعت و مصیبت، شکر و کفران، اتحاد و اختلاف، غیبت و شهادت، علم و جهل، تقوا و فسق، استکبار و استضعاف و غیره»
فساد و صلاح از این دوگانههایی هستند که با نفی فساد چهره صلاح در جامعه رخ میدهد و تحقق پیدا میکند. در قرآن این تقابل دوگانگی کاربرد فراوانی دارد:
1- وَلَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا (1) و درروی زمین به فساد نپردازید بعدازآن که (به برکت دعوت انبیا) در مسیر اصلاح قرار گرفته است.
2- وَلَا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ الَّذِینَ یفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَلَا یصْلِحُونَ (2) و فرمان مسرفان را اطاعت نکنید! همان کسانی که در زمین فساد میکنند و اصلاح نمیکنند.
3- وَکانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَلَا یصْلِحُونَ (3) و در آن شهر (قوم، ثمود) نه گروهک بودند که در زمین فساد میپرداختند و اصلاح نمیکردند.
اصول (اصلاح) شعار انبیا و مصلحان تاریخ بوده است و افساد شیوه نفاق و منافقان و طغیانگران، آنگونه که قرآن گذارش میدهد:
«إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ»(4) جز اصلاح تا آخرین توانایی منظوری ندارم و توفیق به دست خداست.
«وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکنْ لَا یشْعُرُونَ»(5) و هنگامیکه به آنان گفته شود: «در زمین فساد نکنید» میگویند: ما فقط اصلاحکنندهایم آگاه باشید! اینها همان مفسداناند؛ ولی نمیفهمند.
صالحان مصلح و فاسدان مفسد
همواره (صالحان مصلح در برابر فاسدان مفسد) قرار داشتهاند و این دو جریان در طول تاریخ در برابر هم صفآرایی و درگیری داشتهاند، امام حسین (ع) در یکسخن نورانی این وضعیت را ترسیم نموده است:
«انّی لم أخرج أشراً ولا بطراً ولا مفسداً ولا ظالماً و انّما خرجت لطلب الاصلاح فی امّة جدّی (ص) و أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیرة جدّی و أبی»(6)
قیام من قیام جاهطلبان و برای نامجویی یا آشوبگری و با ستم به دیگران نیست، در جستجوی اصلاح کار امت جدم هستم و اراده آن دارم که امربهمعروف و نهی عن المنکر کنم و به سیره و شیوه جد و پدرم رفتار نمایم.
در این بیان هدف جریان فاسدان مفسد از صالحان مصلح کاملاً پیدا و قابلتفکیک است.
بعدازاین مقدمه نورانی و طولانی کلام رهبر حکیم و فرزانه را از بیانیه مورد توجه و بازنگری قرار میدهیم:
ایشان فساد را در سه حوزه موردتوجه قراردادند.
1-فساد اقتصادی
2-فساد اخلاقی
3-فساد سیاسی
و هر سه را توده چرکین کشورها و نظامها دانستهاند:
«عدالت و مبارزه با فساد لازم و ملزوم یکدیگرند فساد اقتصادی و اخلاقی و سیاسی توده چرکین کشورها و نظامها و اگر در بدنه حکومتها عارض شود زلزلهای ویرانگر و ضربه زننده به مشروعیت آنهاست؛ و این برای نظامی چون جمهوری اسلامی که نیازمند مشروعیتی فراتر از مشروعیتهای مرسوم و مبناییتر از مقبولیت اجتماعی است. بسیار جدیتر و بنیانی از دیگر نظامهاست».
فساد اقتصادی
فساد اقتصادی، زیربناییترین فسادهاست، چونکه فساد اخلاقی و سیاسی از او نشئت میگیرد، اگر کسی با جرم و تقلب و رشوه و رانت زندگی مالیش تأمین شود، اخلاق او با رذایل همسو میشود و نگاه سیاسی او نیز تابع افکار کسانی است که او را تأمین میکنند و پشتیبانی مینمایند.
قرآن این مثلث فساد را با بیان سه مصداق ترسیم کرده است:
1-قارون مظهر فساد اقتصادی
2-فرعون مظهر فساد سیاسی
3-بلعم باعورا مظهر فساد اخلاقی و فرهنگی
فساد اخلاقی
مقصود از فساد اخلاقی آن است که آدمی زندگی شهوتآلود و پلشت و پلیدی پیدا کند که حریم حرمتها را بشکند، مال و جان و ناموس دیگران را مورد تهاجم قرار دهد و بدگمانی به دیگران در برنامه زندگیاش اصل باشد.
رسول اکرم (ص) فرمود:
«اَنَّ اللّهَ حَرَّمَ مِنَ الْمُسْلِمِ دَمَهُ وَ مالُهُ وَ عِرْضُهُ وَ اَنْ یَظُنَّ بِهِ السُّوء»(7) خداوند حرام کرده از مسلمان خون و مال و ناموس او را و نیز بدگمانی نسبت به او را.
انسانهایی که گرفتار این حرمتشکنی شدهاند در فساد اخلاقی غوطهورند و در گردابی گرفتار شدهاند که به آسانی از آن نمیتوانند بیرون بیایند.
فساد سیاسی
«وسوسه مال و مقام و ریاست حتی در علویترین حکومت تاریخ یعنی حکومت خود حضرت امیرالمؤمنین (ع) کسانی را لغزاند. پس خطر بروز این تهدید در جمهوری اسلامی هم که روزی مدیران و مسئولانش مسابقه زهد انقلابی و ساده زیستی میدادند، هرگز بصیر نبوده و نیست»
سیاست واژهای است دارای پیام و بار مثبت یعنی (ساماندهی امور مردم) امامان ما بهعنوان «ساسه العباد» معرفیشدهاند و در روایتی هدف بعثت پیامبر (ص) بهعنوان (لیسوس عباد الله) معرفیشده است؛ یعنی بعثت هدفش اصلاح و ساماندهی امور مردم است. ولی سوگمندانه، برخی سیاست را برای نام و نانش برگزیدهاند حزب و گروه را برای به زمین زدن گروه و رقیب به هر قیمتی تشکیل دادهاند و اینگونه است که فساد سیاسی در کلام رهبری بهعنوان توده چرکین تعبیر شده است. باید به خدا پناه ببریم و اینگونه از او بخواهیم که:
«اَللّهُمَّ اَصْلِحْ کُلَّ فاسِدٍ مِنْ اُمُورِالْمُسْلِمینَ» خداوندا زمینه اصلاح همه مفاسد جامعه اسلامی را فراهم فرما.
فرایند بزرگ و جهانی چهلساله دوم
«درودی از اعماق دل بر این ملت، بر نسلی که آغاز کرد و ادامه دارد و بر نسلی که اینک وارد فرایند بزرگ و جهانی چهلساله دوم میشود»
این فرایند در بیانات رهبری به شکلهای گوناگون تبیین شده است:
الف:1-خودسازی 2-جامعه پردازی 3-تمدن سازی
ب:
1-انقلاب اسلامی
2-نظام اسلامی
3-دولت اسلامی
4-جامعه اسلامی
5-تمدن اسلامی
نگاه حضرت آقا نگاه قلهای و به سمت قله است و زبان حال و قال ایشان این است که:
«اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فی دَوْلَةٍ کَریمَةٍ: تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ، وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ، وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلی طاعَتِکَ، وَالْقادَةِ اِلی سَبیلِکَ» خدایا مشتاق دولت و نظامی کریمانهای هستیم که در آن اسلام و مسلمانان عزیز و نفاق و منافقان ذلیل باشند. نظامی آگه همه ما در آن از دعوتکنندگان بهسوی بندگی تو باشیم و جلودار دیگران به سمتوسوی راه تو باشیم.
«ما هنوز از قلههای دانش جهان بسیار عقبیم باید به قلهها دستیابیم باید از مرزهای کنونی دانش در مهمترین رشتهها عبور کنیم»
کلیدواژههای بیانیه در این زمینه فراوان است:
- راه طی شده با همه اهمیتش فقط یک آغاز بوده است و نه بیشتر.
- ما اکنون حرکت را آغاز کرده و با شتاب پیش میرویم ولی این شتاب باید سالها با شدت بالا ادامه یابد.
- همتهای بلند و انگیزههای جوان و انقلابی خواهند توانست آنها (ظرفیتهای امیدبخش کشور) را فعال و در پیشرفت مادی و معنوی کشور به معنی واقعی جهش ایجاد کنند.
- راه طی شده فقط قطعهای از مسیر افتخارآمیز بهسوی آرمانهای بلند نظام جمهوری اسلامی است و دنباله این مسیر به گمان زیاد، بهدشواری گذشته نیست، باید با همت و هشیاری و سرعت عمل و ابتکار شما جوانان حل شود.
- مدیران جوان، کارگزاران جوان، اندیشمندان جوان، فعالان جوان در همه میدانهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و بینالمللی و نیز در عرصههای دین و اخلاق و معنویت و عدالت، باید شانههای خود را به زیر بار مسئولین دهند، از تجربهها و عبرتهای گذشته بهره گیرند.
- نگاه انقلابی و روحیه انقلابی و عمل جهادی را به کار ببندند و ایران عزیز را الگوی کامل نظام پیشرفته اسلامی بسازند.
عصاره سخن مقام عظمای ولایت در فرایند سازی این است که مردم بهویژه جوانان در این میدانها حضور جانانه، فعال و مسئولیت شناسانه داشته باشیم:
- میدان سیاسی
- میدان اقتصادی
- میدان فرهنگی
- میدان بینالمللی
- عرصه دین
- عرصه اخلاق
- عرصه معنویت
- عرصه عدالت
- عرصه نگاه انقلابی
- عرصه روحیه انقلابی
- عرصه عمل جهادی
انتهای پیام/
ابوالقاسم یعقوبی
منابع:
1-اعراف، آیه 85.
2-شعرا، آیه 151/152.
3-نمل، آیه 48.
4-هود، آیه 88.
5-بقره، آیه 11/12.
6-مقتل مقرم، ص 156.
7-تفسیر نمونه، ج 22/186.