به گزارش خبرگزاری حوزه، جانباز ۶۰ درصد بود. از جاماندههای شیمیایی کربلای 5. چشم راستش را والفجر ۱۰ داده بود و والفجر 8 ترکشی آمده بود و درست نشسته بود وسط ریهاش.
سوپ را قاشققاشق میگذاشتم دهانش و او ذرهذره خاطرههایش را میگفت. با خنده گفتم:
«همین ریه مونده بود که اینم شد سهم کووید 19!»
خندید و صبر کرد سرفههایش بند بیاید. بعد گفت: «واقعاً هیچکدومشون به اندازه این یکی اذیتم نکرده»
دکتر شیفت میگفت ترکشِ توی ریه، دردِ سرفههایش را چند برابر میکند.
هنوز شام خوردنش تمام نشده بود که دستم را پس زد و با ضعف گفت: «حالت تهوع دارم»
تا آمدم سطل کنار تختش را پیدا کنم، هر چه را خورده بود، بالا آورد روی تخت.
اولین بار نبود که چنین صحنهای را میدیدم، اما اولین بار بود که بدم نیامد. خدماتیهای شیفت را صدا نزدم. دلم میخواست خودم تمام کارهایش را انجام بدهم.
به قلم مهدی شریفی
۳۱۳/۶۱
نظر شما