به گزارش خبرگزاری «حوزه»، آقازادگی یکی از چالش های حکومت های مشروع یا غیرمشروع است که شماره دوم از این یادداشت به بررسی این معضل پرداخته است.
در یادداشت شماره اول به ضرورت بحث پیرامون ارتباط متقابل بین حکومت ها و انقلاب ها با مقوله اشرافی گری و به تبع آن آقازادگی اشاره شد و همچنین دو عامل از سری عوامل پیدایش این پدیده:
۱- عدم توجه لازم و برنامه ریزی منسجم در حوزه های مختلف توسط انقلابیون نسبت به این پدیده
۲- گرایش یا حمایت های آگاهانه یا ناآگاهانه قشر قابل توجه اجتماع در قالب اشراف پرستی یا عناوین گوناگون
و دو راهکار در جهت مدیریت صحیح این ابر بحران ارائه گردید.
در این شماره صرف نظر از حیثیت های مختلف این ابر بحران بیشتر به بحث ماهوی این جریان پرداخته می شود.
البته نباید از این نکته غافل ماند که در عرف، آقازاده به افراد وابسته نسبی یا همان فرزندان متصل به قدرت را گویند؛ اما گاهی مشاهده شده است که غیر از این افراد نیز اعم از همسر و خویشان در امر شکست یا پیروزی قوه حاکمه دخیل بوده اند.
و در این یاداشت هم به تبعیت از این موضوع وقتی سخن از آقا زاده به میان می آید صرفا فرزند یا شخص خاص مدنظر نیست؛ بلکه می تواند هر شخصی باشد که بر اساس معیارهای شخصی مورد حمایت قدرت و ثروت قرار بگیرد و امین و مورد اتکای وی قرار گرفته باشد.
با این حساب جا دارد این سؤال پرسیده شود که: چه چیزی سبب می شود یک ملت با گفتمانی واحد، دچار اختلاف گفتمانی یا همان اختلاف در تعریف حاکمیت مورد اتکا سابق و اختلاف در لوازم برخواسته از آن می شوند و در ثانی در پی آن اختلاف نظری یا ذهنی به تفرقه عملی و ایجاد گروه ها و نحله ها و جریانات ناهماهنگ با مرکز حاکمیت منتهی می شودکه بعضا به سقوط تدریجی یا دفعی آن انقلاب یا حکومت نیز منجر می شود؟
باتوجه به سؤال فوق و بحث ماهوی پیرامون این پدیده نه چندان نوظهور و این ابر بحران و ابر چالش هر چند در قالب موارد، نقش بنیادی در براندازی حاکمیت داشته (۱) اما به استناد منابع معتبر تاریخی در بسیاری از موارد چه در سطح حاکمیت های به اصطلاح سیاسی و چه در سطح به اصطلاح تشکل های فرهنگی و مذهبی برخاسته از بطن جوامع در کمال تعجب لباس شایستگی و کفایت به تن نموده و دادرس آن گفتمان (۲) و مأمن و پناهگاه مردمان ضعیف و طبقات پایین جامعه شده است و حال جای این سؤال نیز باقی می ماند که چگونه می تواند یک پدیده واحد با این قدرت تخریب در حکم چاقوی دو لبه باشد و تصویری از خود به یادگار خلق کند که دو روی متفاوت از یک سکه ذو وجهین باشد؟
در شناخت بیشتر این چاقوی دو لبه باید گفت: نباید از نظر دور داشت که جدای از بحث مذمت اشرافی گری و اسراف که جای مذمت نیز دارد، پدیده رویش آقازاده ها به دلیل اتصال لاینفک نسبی آنان به انقلابیون وفادار به اصل حاکمیت خواسته یا ناخواسته جمع کثیر همین انقلابیون در بطن آن حکومت بوجود خواهد آمد و به رشد و نمو خواهند پرداخت.
به عبارتی، همیشه تاریخ، رویش آقازادگان، خارج از خواسته جمع کثیر انقلابیون اتفاق افتاده است و با این وصف ضروریست به این جریان آقازادگی به دید چاقوی دولبه نگریست تا تیغ یک سر بر و سم مهلک و فاقد هرگونه خاصیت در جهت حفظ اصل حاکمیت.
و حائز اهمیت می شود زمانی که ماهیت چنین پدیده ای با این درجه از حوزه تأثیر در پیشبرد اهداف و ارزش های انقلابی نمی تواند صرفا با رانت و رشوه و فساد و اسراف قرین تعریف شود؛ چراکه با اندکی تأمل در منابع معتبر تاریخی و مرور جریانات مختلف، شاهد افراد، گروه ها و تشکل هایی خواهیم بود که در اعتراض به ظلم و جور بی امان زمان خویش، قیام و تاپای جان بر ارزش ها و اهداف واحد و مقدسشان ایستادگی نموده اند؛ در این بین نه تنها از دید عقلای قوم و دانشمندان و بزرگان و پارسایان؛ بلکه از دیده توده و آحاد مردم تا تاریخ زنده است مورد ستایش قرار می گیرند.
و حال چنین افرادی به استناد نظریات معتبر حوزه تربیت و خانواده که عمری مفید و سازنده داشته اند برای رتق و فتق امور عام المنفعه و حتی شخصی خویش از نگاه خودشان به ستون هایی محکم و سر به فلک کشیده ای تکیه زده اند که اگر در آن ستون ها اندک لرزه ای احساس می نمودند خود در پیشبرد امور شخصی و نیز عام المنفعه و اجتماعی احساس شکست و ضعف وگاهی از پای در می آمدند.
براستی همیشه تاریخ در میدان های مبارزه چه مبارزه علمی و فرهنگی، چه نبرد سخت تن به تن خون بر شمشیر سعی تمام مبارزین بر این بوده است که به کسانی اعتماد و تکیه زنند که از خون خودشان و از آن غیرت به اصطلاح انقلابیشان جوشیده و رویش کرده باشند تا اغیار ناآشنا.
هرچند این تکیه سال های سال آنها و گفتمان آنان را از گزند آسیب و آفات در امان می داشت؛ کما اینکه در ایجاد سلسله ها و خاندان های موروثی مورد اشاره و حتی بیوت مذهبی و مکتبی به سهولت نظر شاهد آن می توان بود؛ اما به جهت عدم شناخت دقیق این چاقوی دو لبه در مسیر گذر زمان در غالب موارد به زخمی نمودن آن اهداف مقدس و مکتب و مذهب و حتی نابودی آن منجر می شد.(3)
با این تفاسیر و از منظر دین و نقل؛
به نظر می رسد یکی از مصادیق بارز شکر شناخت این عناصر پرتوان حافظ اسرار در مرکزیت قوه حاکمه باشد که هر مقدار در جهت شناخت و مدیریت این پدیده قدم بر داشته شود بر قدرت آن حاکمیت ، بر اساس آیه شریفه «ان تنصرالله ینصرکم» و نیز آیه شریفه «لإن شکرتم لأزیدنکم» افزوده خواهد شد تا اختلاف و تفرقه داخلی و اضمحلال و از هم پاشیدگی درونی که مصداق بارز عذاب دنیوی خداوند می باشد،(4) و نیز شایسته امر و عدالت است و شاید بتوان گفت می تواند در سطح کلان اجتماعی و حکومتی و نه صرفا موضوعات فردی، یکی از مصادیق اعدلو در آیه شریفه «فاعدلوا هو اقرب لتقوا» همین باشد که از این پدیده آقازادگی به جهت حمایت بی دریغشان(5) از آن سردمداران جان بر کف انقلابی نهایت استفاده را در استحکام پایه های حاکمیت مشروع داشت، به عبارت واضح تر ممکن است دور از عدالت باشد که یک جانبه به این پدیده نگریسته شود؛ بلکه می طلبد در تحقق کامل عدالت اجتماعی با در نظر گرفتن نقاط مثبت و منفی آن، استفاده مطلوبتر و بهینه تر از این پدیده داشت و بدین جهت است که این نوع عدالت ورزیدن می تواند به تقوا نزدیکتر باشد.
هر چند هر درختی پرثمری بدون غرس باغبان دلسوز و هنرمند و مخلص به بار نخواهد نشست.(۶)
در شماره های بعد به چگونگی استفاده بهینه و مطلوب و هدفمند و نیز به عوامل ریزش و رویش این جریان متصل و لاینفک از انقلاب ها و حاکمیت ها در لایه ها و سطوح مختلف اجتماع و قوه حاکمه از نگاه عقل و نقل پرداخته خواهد شد. إن شاءالله
علی محمدی، طلبه سطوح عالی حوزه و دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه و کلام
پاورقی:
۱- سعید طالبی نیا.عبرت های اندلس. ومحمد قلی مجد: از قاجار به پلوی : فصل ششم
۲- جواد ملایی پورقراجه داغی:کتاب شهید مصطفیی خمینی در نگاه تاریخ
۳- عبدالحسین امینی: الغدیر جلد هشت و بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء جلد :۳۱
4- حجت الاسلام قرائتی، تفسیر نور جلد 2، جلد ۴ و جلد ۹
5 - بیانات امام خامنه ای کتاب عطر شهادت ص۵۶ و اشاره به جمله معروف امام خمینی: از دامن زن مرد رود به معراج
۶ - نهج البلاغه اشاره به نامه به امام حسن علیه السلام